باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

حج گزاری در سال های آغازین انقلاب

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

حج گزاری در سال های آغازین انقلاب

آقای حاج ابوالفضل توکلی بینا از پیش کسوتان حج به شمار می آیند و در سال های 1360 و 1361 ریاست سازمان حج و زیارت را بر عهده داشتند. افزون بر آن، سفرهای زیادی نیز به عنوان زائر و یا در مسؤولیت های دیگر به حرمین شریفین مشرّف شده اند.

تحریریه فصلنامه میقات حج از ایشان خواست تا خاطرات خود را مکتوب نموده، برای چاپ در این فصلنامه ارسال نمایند. آنچه ملاحظه می کنید، بخشی از خاطرات ایشان است که اکنون ضمن تشکر از آن برادر گرامی، توجّه شما عزیزان را به آن جلب می کنیم:

سفر حج در سال های سخت!

وقتی دوران کودکی و نوجوانی را سپری می کردم، مرحوم پدرم از حمله دارهای حج بود. ایشان 46 سفر به خانه خدا رفته بود. به یاد دارم که مرحوم پدرم با قاطر و شتر به مکه سفر می کرد. گاهی یازده ماه طول می کشید تا به خانه و وطن برگردد. او غالباً در طول سال، تنها یک ماه نزد خانواده اش بود! و در آن ایام کوتاهِ یک ماه هم، هر روز چندین نفر درِ خانه مان را می زدند تا نام خود را در گروه و کاروان پدرم ثبت کنند و همراه وی عازم سفر حج شوند.

در دوران گذشته، در بعضی سال ها زائران به موسم حج نمی رسیدند و تا سال بعد در حجاز می ماندند و مناسک حج را انجام می دادند. بدینسان سفر حج آنان تا دو سال به طول می انجامید.

حمله دارها در آن سال ها فقط راهنما بودند و زائران خانه خدا، آذوقه شان را همراه خود می بردند. سفر حج در آن سال ها بسیار طاقت فرسا و سخت بود. با قاطر و شتر به بمبئیِ هند می رفتند و از آنجا با کشتی به طرف عربستان حرکت می کردند. زائران خانه خدا، با مشکلات فراوانی روبه رو بودند. در عربستان وضعیت مناسبی وجود نداشت. در مدینه، ساختمانی برای اسکان حجاج نبود. زائران در باغ ها، زیر سایه نخل ها روزگار می گذراندند. آب برای شستوشو بسیار کم یافت می شد. وضعیت بهداشتی بسیار بد بود. بیشتر زائران، افراد با سنوسال بودند. وقتی غافله ها راهی خانه خدا می شدند، خانواده ها امید زیادی به برگشت آنان نداشتند!

وضع زائران خانه خدا در آن سال ها، قابل قیاس با وضعیت امروز ما نیست. امروزه زائر در کمتر از سه ساعت، با جت بوئینگ وارد عربستان شده، با وضع بسیار مطلوب از وی پذیرایی می شود; به طوری که بیشتر زائران در خانه های خودشان، این چنین پذیرایی نمی شوند!

تعطیلی حج گزاری، به مدت هشت سال!

در سال 1326 ابوطالب یزدی (از اردکان یزد)، همراه همسرش به سفر حج می رود. روزی، هنگام طواف پیرامون کعبه، حالت استفراغ به وی دست می دهد و در مسجدالحرام استفراغ می کند. وهابی ها او را بازداشت نموده، متهم می کنند که کار وی عمدی بوده و به خانه خدا اهانت کرده است! سرانجام پس از محاکمه ای نا عادلانه محکوم به اعدامش می کنند و او را گردن می زنند!

از آن زمان تا هشت سال، انجام فرایض حج، از سوی ایران تعطیل گردید و بعد از هشت سال، که سفر حج آغاز شد، پدرم تصمیم گرفت باز هم به حج برود. قرار بر این شد که برادر بزرگم، که به زبان عربی آشنایی کامل داشت، در این سفر با پدرم همراه شود. پدرم دو اتوبوس زائر ثبت نام کرده بود. من هم که در آن سال ها با برادر بزرگم در تهران بودیم، به قم آمدیم تا همراه خانواده پدرم را بدرقه کنیم. سفر از گاراژ حسین زاده، مقابل شیخان بود. من و مادرم و برادران و خواهرانم در کنار گاراژ ایستاده بودیم، وقتی زائران در اتوبوس ها نشستند و آماده حرکت شدند، برادرم که قرار بود در این سفر پدرم را همراهی کند،

در اتوبوس دوم، روی صندلی اول نشسته بود، پدرم نزد ما آمد تا خداحافظی کند. در این هنگام برادر بزرگم (حسین) را صدا کرد و به او گفت: من و تو زائر خانه خدا هستیم. هزینه حجّ ما از جیب خودمان است. اگر لقمه ای از زائران بخوری، از تو راضی نخواهم شد. ما بدون هیچ گونه توقع و چشمداشتی راهنمای این زائران هستیم و باید بکوشیم که حجّشان را درست انجام دهند. ما نیّت کرده ایم که برای رضای خدا راهنمای آنان باشیم و...

وقتی پدرم بعد از سفر حج به خانه برگشت، در باره آن حرفش که هنگام رفتن به برادرم گفت، پرسیدم. در پاسخم گفت: من نیت کرده بودم که برای رضای خدا و بدون هیچ گونه دریافت حقی، برای راهنمایی حجاج خانه خدا، آن ها را راهنمایی کنم و می خواستم حرکت ما تنها برای خدا باشد! همچنین نمی خواستم برادرت لقمه ای را از زائران بخورد.

سفر حج و راه های نا امن

حدود شصت سال پیش، راه ها امن نبود. راهزنان به راحتی به غافله ها حمله می کردند و اموال آنان را به غارت می بردند.

در یکی از سال ها وقتی پدرم از سفر حج برگشت، دیدیم سر و صورتش خونی و زخمی است! علت را جویا شدیم. گفت: راهزنان در میان راه به قافله حمله کردند و من شیشه پنجره اتوبوس را شکسته، گریختم. بله، زائران خانه خدا امنیت نداشتند. وضع زائران، از نظر آب و غذا و بهداشت و مسکن بسیار نا مناسب بود و قابل قیاس با زائران این زمان نبود. زائران امروزه با ناز و نعمت و احترام فراوان به سفر حج می روند و بر می گردند.

نخستین سفرم برای انجام حج

حجة الاسلام و المسلمین سید محمد علی لواسانی، که عضو فداییان اسلام بود، پس از دستگیری و بازداشت شهید نواب صفوی، به نجف اشرف و از آنجا به مدینه(1)مهاجرت کرد و در کنار پدرش، که نماینده آیت الله العظمی بروجردی(رحمه الله) بود، به فعالیت پرداخت. ایشان چند مرتبه ای از من دعوت کرد که به سرزمین وحی سفر کنم و به زیارت خانه خدا و حرم حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)نائل شوم، لیکن در آن سال ها مستطیع نبودم تا اینکه در سال 1339 خورشیدی مستطیع شدم و توفیق تشرّف به این سفر معنوی را یافتم.

حجة الاسلام لواسانی توصیه کرده بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . ایشان در نجف اشرف به آموزش علوم حوزوی مشغول شد، لیکن با توجه به روابط خوبی که میان رژیم شاه و صدام وجود داشت، رژیم پهلوی در صدد بر آمد که او را به ایران برگرداند و او ناگزیر از نجف اشرف به مدینه منوره رفت و در آن شهر مقدس رحل اقامت گزید.

که به طور مستقیم ـ و نه با حمله دار ـ به عربستان بروم. ازاین رو، با پرواز حج، که در آن سال ها در جده می نشست، رفتم.

وقتی از هواپیما پیاده شدم، به ساختمانی که چهار یا پنج طبقه بود و دو ـ سه طبقه داشت رفتم و به اتاقی که مربوط به رییس مکتب الوکلا بود مراجعه کردم. وی گفت: هنگام غروب شما را به هواپیما سوار کرده، به مدینه می فرستم.

وقت غروب به وعده اش عمل کرد و مرا به هواپیمای دو ملخه سوار نمود و راهی مدینه منوره شدیم. در آن سال ها مدینه جای خوبی برای اسکان نداشت. با ماشین کرایه ای به باغ مرجانه، که حجاج در آنجا اسکان داشتند رفتم. حدود 15 روز در مدینه، مانند دیگر حجاج در باغ و زیر نخل ها ایام را سپری کردیم; روزهای خوش و با معنویتی بود.

پس از آن، از طریق مسجد شجره محرم شدیم و به مقصد مکه راه افتادیم...

نزدیک دو هفته در شهر مکه، در حرم امن الهی و در جوار کعبه بودیم که هفتم ذی حجه فرا رسید و حجاج برای وقوف در عرفات، مشعر و منا کوچ کردند.

مرحوم حاج سید احمد لواسانی، نماینده مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در اوایل ذی حجه فرموده بودند که صبح روز هشتم، به عرفات خواهند رفت. لذا ساعت یک بامداد روز هشتم از خواب بیدارم کردند و گفتند: خود را آماده کن، حوله های احرامت را بردار که می خواهیم به حرم برویم و محرم شویم...

وقتی وارد مسجدالحرام شدیم جز چند شرطه کسی نبود. چاه زمزم دیواره ای سیمانی داشت که سطلی بر آن آیخته بودند که با آن، از چاه زمزم آب می کشیدند. مرحوم لواسانی فرمودند: با آب زمزم غسل احرام کن و نماز صبح را در حرم می خوانیم و حرکت می کنیم...

اکنون که سال ها از آن سفر می گذرد، حسرت آن ایام را می خورم که حرم چه آرام و خلوت بود!

حادثه آتش سوزی در منا

در سال 1353، که آتش سوزی در منا رخ داد، سوّمین تشرّف من به حج بود. در این حادثه منطقه چادرهای ایرانیان و غیر آنان، دو کیلومتر در دو کیلومتر، همه سوختند. در کنار ایرانیان آفریقایی ها بودند که تعدادی از ایشان سوختند و با لودر، یکجا دفنشان کردند. وضع اسفباری بود! حدود 10 نفر مفقود شدند.

جالب ترین خاطراتم

سال 1358، نخستین و آغازین حجّ جمهوری اسلامی بود. در این سال بود که امام خمینی(قدس سره) آیت الله انواری و شهید بزرگوار محلاّتی را به عنوان امیرالحاج برگزیدند. در همین سال بود که از سوی آیت الله انواری و شهید محلاتی برای راه اندازی حج و زیارت، دعوت شدم و به عنوان معتمد، در شورای عالی حج و زیارت حضور یافتم.

نخستین کاری که کردیم بررسی پرونده مدیران حج بود، و این بدان جهت بود که از میان آنان، مدیران دارای صلاحیت و شایستگی را انتخاب کنیم.

در آن سال، 000 60 زائر داشتیم که همه را به گروه های یک صد نفری تقسیم کردیم; یعنی 600 مدیر گروه و کاروان برگزیده شدند. آنان در ماه های رجب، شعبان و رمضان برای اجاره مسکن زائران به مکه و مدینه رفتند. در آن سال، چون مدیران، همگی باهم برای تهیه مسکن مراجعه کردند، بازار سیاه بهوجود آمد. ساختمان یک صد هزار ریالی گاهی تا دو برابر رسید.

وزیر ارشاد آن سال، آقای دکتر میناچی اداره حج را به یک شورای سه نفره سپردند که من بودم و آقایان درودچیان و حاج محسن لبّانی. هر یک از ما، مسؤول یکی از ستادهای حج در جده، مکه و مدینه شدیم. حکم اداره ستاد جده به نام من صادر شد.

در فرودگاه جده ساختمان هایی بنا شده بود که حجاج در آغاز ورود در آنجا به طور موقت اسکان می یافتند و پس از آن، با برنامه ریزی، راهی مکه یا مدینه می شدند. در آخرین پرواز حجاج ایران، حضرت آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی و دکتر میناچی وزیر ارشاد

و دکتر ید الله سحابی وارد جده شدند و به محل ویژه پذیرایی (رزیدانس) در سفارت جمهوری اسلامی ایران رفتند. از من هم خواستند که ناهار

را با ایشان باشم. بعد از صرف ناهار واستراحت، دو دستگاه خودرو کرایه کردیم تا ایشان را برای زیارت به مدینه منوّره ببرند.

پس از دو ـ سه روز زیارت، از مدینه منوره به مکه معظمه مشرّف شدند و پس از اعمال حج، با نخستین پرواز به ایران برگشتند و به یاری خداوند، در این سال مراسم حج با کمترین مشکل و عارضه به انجام رسید.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۷
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی