باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

نقش آهنگ و موسیقی درتلاوت قرآن

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

نقش آهنگ و موسیقی درتلاوت قرآن

نویسنده:آیت الله محمد هادی معرفت

فروزان‌ترین بعد اعجاز بیانی قرآن، همسازی با نغمه‌ای دلنشین،و آهنگ های وزین صوتی است ،آن گاه که با صدایی گرم و زیبا، و آوایی نرم و فریبا ، دمساز گردد، آتشی بر خرمن دل ها افکند که شعله‌های تابناکش جهانیان را به سوز و گداز وا دارد.

دردستور تلاوت آمده :قرآن را با آهنگی حزین و نغمه دلنشین، تلاوت کنید

همان روزهای نخست، با همین شیوه ی شیوا، سنگدلان عرب را شیفته و شیدای خود نمود، و اندیشه مقاومت و ایستادگی را از آنان ربود.

اعراب، شگفت زده، در برابر قرآن ،‌ زانوی تسلیم بر زمین زده و به عجز و ناتوانی خود اعتراف، و اعجاب و تحسین خود را در مقابل قرآن صریحاً ابراز داشتند.

این یک جاذبه و کشش روحانی بود، که این مردم سخت دل و مغرور را به نرمی و گرایش واداشت.گو اینکه برخی آن را شعر، و پاره‌ای سحرش می‌پنداشتند، ولی خود نیک می‌دانستند که قرآن نه شعر است و نه سحر، گر چه همچون شعر نافذ است و همچون سحر ، افسونگر.

ان من البیان لسحرا(2).قرآن و سخنوران عصر پیامبر اصولاً، عبارت و جمله بندیهای قرآن به گونه‌ای تنظیم شده:روان، یکنواخت ،‌ هماهنگ و همسازحروف و کلمات آن متناسب و هم آوا ، پیوسته به یکدیگر پیوند خورده‌اند.

با اینکه قرآن کلام منثور (3)است،‌به کلام منظوم بیشتر می‌ماند . بدین وصف، سبک نوینی در لغت‌نامه عرب به ارمغان آورد، و نظم و تالیف جدیدی به جهانیان ارائه نمود،‌اعراب و جهانیان را به حیرت و شگفتی واداشت

ولید بن مغیره ـ یکی از سران با نفوذ عصر جاهلیت ـ برای اولین بار که تلاوت قرآن را شنید، گفت :آنچه که فرزند ابی کبشه (4)می‌سراید، مایه شگفت است، به خدا قسم ،نه شعر است و نه سحر و نه هذیان گویی، بدرستی که آن سخن خداست.قریش را ازاین سخن ناخوش آمد، وی را سرزنش کردند:چرا چنین گفتی و مسلمانان را چیره‌تر ساختی .به آنان گفت‌:به خدا قسم ، روز گذشته، سخنی از محمد (صلی الله علیه و آله)شنیدم ،‌که هرگز به سخن آدمیان نمی‌آمد ، و پریان را چنین اندیشه‌ای نشایدبه خدا قسم ، شیرین و دلپذیر باشد، و رویه‌ای زیبا در برداردبدرستی که برآن ثمربخش، و ریشه آن استوار.از همه برتر، و چیزی بر آن چیره نیاید پیش از موسم حج نزد ولید آمدند تا چاره بیاندیشند، چه کنند که عرب را از گرد او باز دارند.

به آنان گفت :درباره سخن افسونگر او چه اندیشیده‌اید؟

گفتند :می‌گوئیم جادوگر است.

گفت: زمزمه‌های جادوگران را شنیده‌ام، ‌هرگز شباهتی به آن ندارد.

گفتند:می‌گوئیم دیوانه است.

گفت :هرگز آشفتگی دیوانگان را ندارد.

گفتند:می‌گوییم شاعر است، و این شعر او است که افسون می‌کند.

گفت :وزنهای شعر و رجز و انواع آن ، بر همه مشهود است، که سخن وی از همگی جدا است.

گفتند:می‌گوییم ساحر است ، و این سحر او است که او را چیره ساخته.

گفت :افسون ساحران را دیده و شنیده‌ام ،‌هرگز تناسبی با آن سخن و الا و شیوا ندارد.

گفتند :پس چه بگوییم.

گفت :هر چه بگویید، باور نکردنی است و خود را رسوا کرده‌اید.

جز آنکه به ناچارساحرش خوانید، که به سحرانگیزی کلامش بیشتر می‌ماند، زیرا که میان فرزندان و پدران تفرقه انداخته، و زنان را بر شوهران گستاخ نموده، و افراد را از قبیله‌هایشان جدا ساخته.

از این رو شاید بتوان او را به سحر و افسونگری نسبت داد (5). و سخنانی از این قبیل، که جملگی حاکی از دلهره و هراس اعراب بود، و خود را در مقابل قرآن ، پاک باخته بودند؛ و نیز کسانی مانند:طفیل بن عمر ـ شاعری برازنده و از اشراف عرب بشمار می‌آمد ـ و نصر بن حارث ـ زعیمی نافذ الکلمه و سخنوری توانابود ـ و عتبه بن ربیعه ـ بزرگمردی کهن و محترم در میان اعراب ـ عیان بود (6)، سر عجز در مقابل قرآن فرود آورده بودندخداوند از زبان آنان گوید:بل قالوا اضغاث احلام، بل افتراه، بل هو شاعر (7):گفتند :آشفتگی خواب های او است، یا بافتهای مغزی او، یا شاعری چیره است .ثم ادبر واستکبرفقال: ان هو الا سحر یوثر (8):پشت کرد و رفت،‌و مغرورانه گفت :افسونی بیش نیست که از دیگران فرا گرفته .قرآن نیز در نکوهش چنین سنجش بی‌خردانه گوید:افسحر هذا ام انتم لاتبصرون (9)آیا این سخن به افسون می‌ماند

یا آنکه بینش خود را فرو نهاده‌ایدو ما هو بقول شاعر ، قلیلا ما تومنون (10):این،‌به سخن شاعران نمی‌ماند.پذیرشتان اندک است .خداوندان سخن ،‌ و استادان بیان، ‌در آن روز، درباره قرآن چنین داوری می‌کردند، و آن را یک پدیده نو، و والاتر از اندیشه انسان ها می‌دانستند، کشش آن آنان را مجذوب ،‌و از درخشش آن ، پاک مرعوب گشته بودند، گاهی شعر و گاهی سحرش می‌نامیدند ،‌ ولی می‌دانستند زیباتر از شعر و فریباتر از سحر است چرا چنین می‌گفتند .

قرآن و ادبای عصر حاضر، و سخنوران دوره معاصر ، نیز همگام با گذشتگان ،‌ هم آواز، همان سخنان را تکرار می‌کنند: والاتر از شعر است و شیواتر از هر کلام بی‌نظیر و بی مانند همانا کلام خدا است .در این زمینه، استاد محمد عبدالله (دراز)گوید:قاری قرآن ، اگر نیک تلاوت کند، آنگونه که خواست قرآن است، نه آن گونه که خواست خود او است هر آینه می‌یابی :آوایی هماهنگ و نغمه فراگیر، تمام وجودت را فرا گرفته ،‌با آنکه قرآن شعر نیست ،‌ ولی در آن چیزی می‌یابی که در شعر و نغمه‌های دیگر هرگز یافت نمی‌شود آری،از نغمه ی قرآنی چنان سرخوش می‌گردی که هرگز در لذت های دیگر آن چنان خوشی نخواهی دیداین حروف قرآنی است، و کلمات آسمانی است ،که با نظم و تألیف خاص خود،‌و با فاصله‌های ردیف قرار گرفته، این چنین جمال و زیبایی آفریده(11).

استاد محمود مصطفی گوید:از دوران کودکی، ‌بدون آنکه بدانم ،‌این حقیقت را یافته‌ام ، و آن حکایتی از موسیقی درونی قرآن بود، که از عمیق‌ترین اسرار نهانی این کتاب آسمانی به شمار می‌رود،دریافت و ساخت آن وجود دارد، نه شعر است و نه نثراست و نه سجع ،‌ بلکه خود یک ساختار نوین که با ردیف قرار گرفتن واژه‌های متناسب چنین آوای موسیقایی را بوجود آورده است. بسی فرق است میان موسیقی بیرونی که شاعران ،‌ با تصنع و تکلف آن را می‌سازند ،‌ و بر قافیه‌ها و نظم های از پیش تعیین شده استوار می‌باشدو موسیقی درونی قرآن ، که از اسرار معماری همین ساختار است و بس، که با یک سطر از کلام، ‌و کمتر از یک بیت، و بدون آنکه رعایت قافیه کرده باشد ،‌ چنان آوای بلندی سر می‌دهد که هیچ یک از ترکیب بندهای ادبی به او نمی‌رسد(12)

سید قطب گوید: عرب را جنون عارض نگردیده بود،‌وقوف خود را بر مزایای شعر از دست نداده بودند ،‌ موقعی که گفتند : این پیوند کلام والا، شعر است .ربوده بود ،‌و چنین گفتار دلربایی، یافت آنان را دگرگون کرده بوداینها از ویژگیهای شعراست که پایه‌های آن را پی‌ریزی می‌کند ،‌آنگاه قافیه و وزن تفاعلن را رها کرده ،‌و آزادانه گویای مطالب خویش است،‌و در عین حال از ویژگیهای شعر برخوردار، آوای موسیقایی درونی، و فاصله‌های متناسب و نزدیک به هم، ‌آن را از وزن های تفاعلن و تفاعیل بی‌نیاز ساخته ،‌بافت و ساخت قافیه را بخود گرفته، همان نثر و نظم را بهم آمیخته است (13)

استاد مصطفی صادق رافعی گوید: موقعی که قرآن ،‌ بر عرب قرائت گردید ،‌ یافتند : حروف هر کلمه، و کلمات هر جمله از آن ، دارای آوای بلندی است ،‌که به جهت نظم و تالیف خاص خود ، مانند آن است که یک قطعه را تشکیل داده، که قرائت آن، ‌نغمه می‌آفریند. (هرآن کس که پاره‌ای از اسرار موسیقی و فلسفه آن را ـ امروزه ـ بداند، می‌داند همانندی برای قرآن وجود ندارد، این گونه ،‌ و بطور طبیعی ، تناسب حروف و کلمات و ترکیب ‌‌بندیها را رعایت کرده باشد، و کسی نیست که بتواند خرده‌ای ، ‌حتی در یک حرف از حروف آن بگیرد ، و قرآن بدین گونه بر موسیقی برتری دارد، با این ویژگی شگفت انگیز ، در عین حال موسیقی نیست).عرب را این ویژگی از دیده پنهان نبود، و بخوبی می‌دانستند که تاب مقاومت آن را ندارند (14)) شعر از این جهت شعر است که بر شعور انسانها حکومت دارد ،‌ هیجانات را بر می‌انگیزد ،‌ احساسات درونی هر آدمی را، آن‌گونه که بخواهد تحریک می‌کند.آنگاه که با آهنگی دلنواز، ‌و آوایی شیرین سروده شود، افسون می‌کند، غوغا بر پا می‌نماید. تاثیری عمیق دارد.

ویژگی شعر ـ که آن را از دیگر سخن جدا ساخته ـ نظم و تالیف آن است، ‌سبک و ساختار بنیادی آن، ‌آوای حروف آن،‌ آهنگ کلمات آن، ‌همواری جمله‌ها و ترکیب بندی آن. زیر و بم هر حرف، نرمی و زبری هر لفظ، ‌با ردیف قرار گرفتن کلمات متناسب، ‌هماهنگ شدن نغمه‌های متفاوت، که هر یک دیگری را طالب، و هر قرینی، قرینی را خواستار تمامی اینها بهم پیوسته و تنگاتنک،‌ بهم فشرده و در هم آمیخته، ‌یک واحد را تشکیل می‌دهند. این است که شعر روان، جریان آبی را ماند، که در بستر ملایم رود ،‌ مستانه می‌لغزد و در نشیب و فراز آن آرام آرام می خرامد. نسیم صبحگاهی را باشد ، که برگ درختان سربرافراشته ، و گونه گلهای شکوفا را نوازش می‌دهد ،‌خرمی و طرافت می‌بخشد. قرآن، این ویژگی‌ها را دارد، با آنکه شعر نیست نظم دارد، ولی وزن ندارد، فاصله (15)دارد، ولی سجع ندارد.

لذا نثری است شعرگونه، و کلامی است سجع مانند، که از زیبایی های هر دو برخوردار، و مزایای هر یک را دارا می‌باشد، و هرگونه تکلف و دشواری شعر و سجع را ندارد. این سبک (ساختار)جدیدی است که قرآن ارائه داده،‌ و در فرهنگ ادب، تحولی غریب ایجاد نموده،‌کاملا بی سابقه است، و آیندگان را به عجز و تاب انداخته، جاذبه دارد، کشش دارد، افسون می‌کند، ‌به وجد می‌آورد، لذت بخش است، آرامش می‌دهد، ‌با فطرت دمساز،‌ با طبیعت همساز، با وجدان سر و کار داشته، و با هستی سر و سری دارد ،‌از شعر والاتر، از سحر نافذتر، تا اعماق درون می‌تازد، ‌و تا آخرین نقطه وجود را مسخر می‌سازد. آری این تاثیر عمیق و تسخیر ضمیر، در قید و بند آوای خوش قرآن می‌باشد ،‌که در نغمه‌های تلاوت آن نهاده، و در آهنگ قرائت تنظیم تنظیم شده است.درحدیث آمده :اقراوا القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسوق و اهل الکبائر (16):قرآن را ، با آهنگهای عربی ،‌و با صوت عربی تلاوت کنید . فقط از آهنگهای مبتذل و رذل گونه بپرهیزید. جاذبیت قرآن در چیست؟

عامل مهم جذابیت قرآن ،‌ در سبک ، نظم، ‌و آهنگ آن است.

این سه عامل، سنگ بنیادین ساختار سحرانگیز قرآن را تشکیل می‌‌دهند، ‌و این سه عامل، چنان بهم آمیخته و در هم ریخته‌اند، که نتوان نقش هر یک را ـ در جاذبیت قرآن ـ جدا نشانه رفت: 1ـ سبک بمعنی ریخته ، ‌شکل گیری (هندسه)سخن را عهده‌دار می‌باشد، که قرآن در این زمینه نوآوری کرده، سبک نوینی ارائه داده: از وزن شعر و نوای سجع ،‌هر دو بهره گرفته، سبکی آفریده که نه آن است و نه این ، ‌و از هر دو بهتر است و والاتر

.2ـ نظم: پیوند سخن، ‌هم چون دانه‌های بهم چسبیده، واژه‌ها ردیف یکدیگر، و متناسب همدیگر باشند، که آواهای حروف، ‌و زیر و بم کلمات، همراز و همساز بوده باشند. رعایت نظم در شعر ـ که کلام منظوم است ـ کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد؛ ولی در نثر (سخن پراکنده) رعایت آن عجیب می‌ماند،‌ که قرآن با کمال عنایت آن را دنبال کرده، و در هرجمله و ترکیبی از کلام خود، ‌با نظم کلمات، و تألیف عبارات، پیوندی استوار بوجود آورده، خوش تیپ و خوش اندام،‌ نرم و روان و آرام،‌ فتبارک الله احسن الخالقین

3ـ آهنگ :آوای (موسیقی )سخن، که از دو عامل پیش (سبک و نظم )به وجود آمده ، چنان ساختار و اندامی ،‌ و چنین پیوند استواری، این گونه آهنگی را خواستار است. به ویژه آنکه از حرف مد ولین (17)در این زمینه، کمال استفاده را نموده ،‌ جوش و خروشی به آهنگ تلاوت بخشیده، وجد و شعفی در شنوندگان بوجود می‌آورد .این ویژگی قرآن، باید در تلاوت قاریان جلوه‌گر شود، و اعجاز بیانی آن، هر چه برازنده تر تجلی نماید. از این رو،‌ ضرورت دارد، ‌تلاوت کننده، آهنگ تنظیمی قرآن را بداند، و بر اسرار و رموز آن وافق باشد، ‌و کاملا آن را رعایت کند، ‌تا نقش اعجاز بیان را به خوبی و با دقت ایفا نماید. قرآن بیانی رسا ،‌سبکی شیوا، آهنگی دلربا دارد، باید این ویژگی به عرصه ظهور برسد، ‌و شنوندگان را ـ از هر قبیل که باشند ـ تحت تأثیر قرار داده، جان و هستی آنان را تسخیر کرده، در قبضة تصرف خویش در آورد. آنگاه است که ان من البیان لسحرا آشکارا مشاهده می‌گردد. نغمه قرآن قرآن را آهنگ و نغمه‌ای است فرح‌بخش و روح افزار که دیگر نغمه‌ها را سوا ساخته، روان آدمی را آرامش بخشیده، از آلایشها و پلیدیها پاکیزه نموده، درخشش داده و به سوی فضای لایتناهی آسمان معنویت به پرواز در می‌آورد این نغمه، غذای روح است، که روان آدمی را نوید خوشبختی می‌دهد ،‌سعادت، ‌طهارت، قداست، ارزانی می‌دارد.

چرا باید این نغمه جاودانی و این موسیقی روحانی، ‌مستور بماند و از دسترس دور باشد،‌ نه هرگز، ‌بلکه ضروری است که برای همه و همیشه زنده و جاوید بماند و استوار جلوه نماید. در فرمان والا تبار پیغمبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله) آمده است: لکل شی حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن: هر چه را زینتی است،‌ و زینت قرآن آوای نیکوست. ان من اجمل الجمال اشعر الحسن ، و نغمه الصوت الحسین (18):زیباترین زیبایی، موی نیکو و نغمه‌های (19)آوای نیکو است .امام محمد باقر (ع)می‌فرماید: و رجع بالقرآن صوتک ، فان الله یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا (20):در تلاوت قرآن، ‌ترجیع (21)صوت باید رعایت گردد، زیرا خداوند صوت نیکو را دوست دارد که در آن ترجیع بکار رود. از این رو در حدیث آمده است

: لیس منا من لم یتغن بالقرآن (22)از ما ـ زمره مسلمین ـ نیست ، آنکس که قرآن را با لحن موسیقی‌اش دوست ندارد. تغنوا بالقرآن ، فمن لم یتغن بالقرآن فلیس منا (23) :آهنگ موسیقی قرآن را رعایت کنید، و هر کسب رعایت نکرد، از ما نیست. قاریان مصری، پیش از آنکه در دارالقرآن پذیرفته شوند، باید دارای لیسانسیه دارالفنون باشند تا با فنون ترانه‌ها ،‌ و انواع آهنگها آشنا گردیده، بتوانند قرآن را با زیباترین نغمه‌ها و شیواترین آهنگ، تلاوت کنند. و کلام الهی را به احسن وجه به ترنم درآورند. فراگیری فنون موسیقی پیش بازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن .اکنون چرا ما دلباختگان کلام الهی این راه و روش قرآنی را فرو نهاده‌ایم،‌ و قاریانی به جامعه تحویل می‌دهیم که قرآن را با آهنگهای نارسا و نغمه‌های ناموزون قرائت می‌کنند و این اعجاز بیانی الهی را با شیوه‌های تقلیدی و ناپسند، عرضه می‌دارند؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۷
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی