باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

نقش تبلیغ در جذب به مسجد

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۱۰ ب.ظ

نقش تبلیغ در تربیت دینی و جذب نوجوانان و جوانان به مسجد

« اُدْعُ اِلی سَبیلِ رِبّکَ بِالحِکمهً وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هیَ اَحْسَن »؛

ای‌رسول ‌ما، ‌خلق ‌را به حکمت و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن.

مقدمه

پیش از ورود به اصل موضوع، توجه به چند نکته در ارتباط با بحث تربیت و هدایت جامعه ضروری به نظر می‌رسد:

1. باید توجه داشت که انسان، محصول زمان خود و فرهنگ و سنت و ارزش‌های حاکم بر آن محدوده زمانی است. افکار و اندیشه او بیش از آنکه متأثر از خانواده باشد، در انحصار رسوخ و نفوذ یافته‌های فکری محیط اجتماعی اوست. بنابراین سخن گفتن از تعلیم و تربیت و تبلیغ، بدون در نظر گرفتن عوامل محیطی و ساختار اجتماعى، راه به جایی نخواهد برد. به دیگر سخن باید زمان و دورانی که در آن زندگی می‌کنیم، خوب بشناسیم و بدانیم دین و مذهب در دوران معاصر چه جایگاهی دارد و پایگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان در جهان چگونه است. طبیعی است که شناخت ما از جریان‌ها و تفکرات موجود در حیطه اجتماع خودی و نیز درک صحیح اوضاع جهان معاصر، کمک بسیار زیادی می‌کند که راه را بهتر و سریع تر طی کنیم و به اهداف متعالی دست یابیم. در واقع دانستن بیشتر به فهمیدن بیشتر و بهتر و فهمیدن بهتر به برنامه‌ریزی اندیشمندانه‌تر و سرانجام استنتاج مطلوب تر منتهی خواهد شد.

2. هر ملتی به گونه‌ای خاص می‌اندیشد، بدین معنی که شیوه‌ تفکر آنها، ملاک ها و مشخصه‌های خاص خود را دارد. روش فکر کردن هر ملّت، پیامدهای مهمی در سرنوشت اجتماعى، سیاسی و اقتصادی آن دارد. فهم این روش تفکر به صورت بالقوه می‌تواند زمینه‌های اصلاح در عرصه‌های مختلف را به ارمغان آورد. هر ملت به همانگونه که می‌اندیشد زندگی نیز می‌کند. فهم اینکه مغز یک ملت با چه روشی نظم می‌یابد یا دچار بی‌نظمی می‌شود از اهمیت ویژه‌ای در شناخت پیش‌بینی آینده‌ او برخوردار است؛ مثلاً بررسی بعد تخیلی و تأثیر آن در تفکر، نشان‌دهنده‌ آن است که تخیل در کشور ما نسبت به سایر اصول فکری وجه غالب تری دارد. زمانی که فرد از قوه استدلالی و عقلی خود استفاده نکند، جای تفکر را سلیقه، احساسات، تعصب، جو‌پذیرى، تجربیات فردی و نیز خصلت پر شدن، توسط دیگران می‌گیرد.

3. در دوره‌ای که از آن به عنوان عصر ارتباطات نام برده می‌شود، هجوم گسترده اطلاعات از طریق عناصر ارتباطی نظیر تلویزیون، ماهواره و به خصوص رسانه‌های دیجیتالى، آنچنان وسیع و بی‌محابا است که که با بهره‌جویی صرف از کارکرد تبلیغ سنتی نمی‌توان به طرد و ردّ آفت های ناشی از آن هجمه دلخوش بود، و نه آنکه می‌توان تبلیغ دین را هم راستا و همداستان با شیوه و مسلک تبلیغ‌های غربی یا پروپاگانه قرار داد. چرا که تبلیغ اسلامی یعنى؛ «فراگرد انتقال پیام اسلامی از سوی فرستنده (با شرایط و ویژگی‌هایی که اسلام تعیین کرده است) برای گیرنده (همه‌ مردم، مسلمانان، مؤمنان و ...) با هدف آموزش یا برانگیختن مخاطب برای انجام یک عمل معین به شرط آنکه در گیرنده‌ پیام با معنی مورد نظر فرستنده‌ پیام، مشابهت معنی ایجاد شود.»

عناصر تبلیغی دینی

1. تشویق به تفکر

« و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.»

آنچه که از معنی آیه فوق استنباط می شود، آن است که خداوند وظیفه تبیین دین و شریعت را بر عهده پیامبر اکرم6 قرار داده است و این بدان معنی است که پیامبر6، علاوه بر ابلاغ، به تبیین و تفهیم آیین اسلام نیز مبادرت می ورزیده است و ادامه آیه بیانگر آن است که خداوند از ابلاغ و تبیین دین؛ «و لعلهم یتفکرون» را انتظار دارد.

خداوند، تعبد بی پشتوانه عقل و اندیشه را نمی خواهد. لذا از مسلمانان می خواهد که در بیانات الهی و روشنگری هایی که پیامبر6 انجام داده، اندیشه کنند؛ زیرا پذیرشی که پس از دریافت صحیح و تفکر و تأمل باشد ارزشمند است و دوام دارد و در روح انسان رسوخ می کند. صرف تعبد اگر چه در حد خودش یک ارزش است؛ اما آن ارزشی که اسلام به آن بها می دهد نیست.» بر این اساس، مبلغ دین که خود وام گیرنده شأنیت تبلیغ از پیامبران الهی است، علاوه بر ارائه و اطلاع رسانی درخصوص آموزه های دینی، وظیفه تشریح و توضیح و تشویق به تفکر و تعقل را نزد مخاطب خود دارد؛ چرا که هدف نهایی آیه فوق؛ «لعلهم یتفکرون» است. خداوند نفرمود: لعلهم یتعبدون و یا لعلهم یتسلّمون. این مطلب نکته بسیار مهمی است که مبلغین می بایست توجه خاصی نسبت به آن مبذول دارند و اساساً پذیرش تعقلی دین بر پذیرش تعبدی آن شرافت و برتری دارد.

2. حکمت

« ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هم احسن»

در این آیه خداوند حکیم، واژه حکمت را به صورت مطلق بیان فرموده و هیچ قیدی برای آن قرار نداده است. چنانکه در آیه دیگری می فرماید:

« و من یوتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا ً»؛

به هر کس حکمت اعطا شود همانا خیر بسیار هدیه گردیده است.

« دین در ذات و جوهر خود بر حکمت استوار است.» به عبارت دیگر این صرفاً در حد یک انتخاب ساده و تمرین یک رفتار خلاصه نمی شود. پذیرش دین نیازمند درک ابعاد حکمت آمیز و خردمندانه آن است. این مهم از نظر ماهیت با آنچه در تبلیغات به معنای مرسوم جاری است کاملاً متفاوت می نماید. تبلیغ دینی در طراحی روش ها و اصول خود و نیز در بهره برداری و سازماندهی امکانات خود باید طرفی مناسب با این ویژگی بیابد.»‌

راغب اصفهانی، فیلسوف و لغت شناس قرن پنجم هجری می گوید:

« الحکمة اصابه الحق فبالعلم و العقل »

حکمت، اصابت و رسیدن به حق به وسیله علم و عقل است.

سخنرانی و تبلیغ نیز می بایست از نظر شیوه و محتوا حکیمانه باشد و مبلغ در صورتی می تواند داعی الی الله باشد که بر شیوه و سیاق حکیمانه سخن گوید و عمل نماید. این موضوع یعنی رسیدن به حکمت و عالمانه و عاقلانه تبلیغ نمودن در عصر حاضر از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است؛ چرا که در عصری که انفجار اطلاعات و ارتباطات به شکل متنابهی افزایش یافته و سطح افکار عمومی به مقیاس قابل توجهی بالا رفته است، دیگر نمی-توان تنها به دانسته های سنتی و دیکته شده بسنده نمود؛ زیرا با وجود اطلاعات و دانسته های بسیار نزد مخاطبان، تنها ارائه سخنان و اطلاعات حکیمانه و بر معیار حکمت است که می تواند از سوی آنان مقبول واقع گردد. بدین جهت مبلغ موظف است که بسیار مطالعه کند و بیندیشد و سپس به دقت و حساب سخن گوید.

علت اینکه خداوند انبیا را از بعد عقلانی و ظرفیت فکری در سطحی برتر و بالاتر از دیگران قرار داده است، بی شک به خاطر این است که مردم را بر موازین عقل و عواطف رهبری کنند. ناطقی که می خواهد به اقتضای حکمت سخن گوید باید از نظر معلومات بر ذوق و اندیشه خویش مسلط باشد.

امام علی7 می فرماید:

« الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها ولو من افراه المنافقین »

حکمت، گمشده مؤمن است، پس آن را دریابید ولو از زبان منافقین باشد.

همچنین می فرماید:

« ضالة العاقل الحکمه فهو احق بها حیث کانت »

گمشده هر خردمندی حکمت است و عاقل به آموختن حکمت در هر کجا باشد سزاوارتر از دیگران است.

موعظه بلیغ و نیکو

از دیگر عناصر اثربخش و کلیدی تبلیغ، وعظ و اندرز مخاطبان بر روال و مشی نیک و پسندیده است. چنانکه قرآن کریم واژه حکمت را علی الاطلاق و بدون توصیف به کار برده است اما در خصوص «موعظه» آن را به وصف «حسنه» متصف ساخته است. موعظه نیکو، موعظه آگاهانه است و موعظه آگاهانه، پندی است که با موازین عقل و احساس سازگار باشد و مراتب و شرایطی دارد که هر کس را توانایی تحمل و تکافل آن نیست.

امیرالمؤمنین علی7 فرمود:

« نصحک بین الملأ تقریع»

نصیحت یک انسان در بین مردم به منزله کوبیدن وی است.

بی شک، ضربه زدن به حیثیت و شخصیت مسلمانان در حین سخنرانی موعظه نیست. اگر لحن موعظه به صورتی باشد که ایهام تزکیه نفس از آن برخیزد، ناروا و بی اثر است. به عنوان مثال بگوید: «شما که می خواهید آدم بشوید... »‌

یعنی من آدم شده ام یا دیگر آنکه مستقیماً موعظه نکند، بلکه در لفافه روایات و آیات و یا از زبان دیگران منظور خویش را بیان نماید. مثلاً بگوید؛ فلان استاد اخلاق چنین می فرمود ..... یا در قرآن کریم و نهج البلاغه چنین آمده است.

نکته دیگر در این حیطه، اشعار به این موضوع است که هر یک از شیوه های تبلیغ (حکمت،موعظه ،مجادله) به واسطه اختلاف افکار و تفاوت روحیّات برای هر گروه از افراد، متفاوت و مخصوص خواهد بود به گونه ای که مثلاً در مورد اشخاصی که از علم و اطلاع چندانی برخوردار نیستند و یا بهره اندکی از علم دارند ولی به اصول دین معتقدند و قلبشان برای پند و اندرز مستعد است، باید به جای بهره گیری از روش های خشک علمی و فلسفی، می بایست از روش های دیگری نظیر موعظه استفاده نمود.

البته آنچه مورد نظر قرآن کریم می باشد به کار بردن تلفیقی از سه شیوه مذکور است، هر چند که برای عده بسیاری از مردم، استفاده از روش های علمی و بهره جویی از جنبه های تعقلی و تفکری، شاید چندان خوشایند نباشد، اما از این نکته هم نیز نبایستی مغفول ماند که عصر کنونی، عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است و بسیاری از مردم حتی در قصبات و دورترین و محروم ترین نقاط کشور از ابزارهای اطلاع رسانی بهره مند شده اند و یا آنکه قابلیت و امکان برخورداری را دارا می باشند. از سوی دیگر سطح سواد در کشور، نسبت به گذشته جهش چشمگیر و قابل ملاحظه ای داشته است به گونه ای که اکنون بر طبق آمار و ارقام موجود، حدود 90٪ از مردم کشور با سواد بوده و بسیاری از جوانان ما هر ساله در صف راهیابی به دانشگاه با یکدیگر به رقابت می پردازند؛ به همین جهت تأمل و توجه نسبت به بازکاوی روش ها و شیوه های تبلیغی از اهم و مصادر فعالیت های موجود در زمینه روزآمد نمودن نگرش های تبلیغی می باشد. ضمن آنکه نمی توان انکار نمود که همگان نیاز به موعظه دارند؛ زیرا موعظه به عنوان اقناع فکری مطرح نیست، بلکه راهی است برای اینکه مسئله مورد نظر به لحاظ فکری مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از قضایایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه می شود، چندان جلب توجه نمی نماید مگر اینکه واجد نفع و ضرری باشد. به ویژه آنکه زندگی ممزوج با تکنولوژی امروزین، آنچنان انسان ها را به کسب منافع مادی نقد و دفع ضررهای هم راستای آن مشغول ساخته و ذهن و روح آنها را با خود درگیر نموده که دیگر مجالی برای تفکر و تأمل پیرامون جنبه های غیر مادی زندگی نظیر اخلاقیات، توجه به حق الناس و یا خودسازی درونی باقی نگذاشته است.

با این توضیحات، موعظه وسیله ای می شود برای احیا و یا تقویت انگیزه های درونی افراد و زدودن گرد و غبار فراموشی از روی آنها . در حقیقت موعظه؛ نقبی است به قصه دنیا و آخرت و یادآوری و توصیف حال گذشتگان، تا انسان مادی امروز به یاد آورد که اعمال و افعال او در این دنیا هر آنچه که باشد، عواقب و ماحصلی در دنیای آخرت به جای خواهد گذاشت. موعظه، یادآوی دائمی مرگ است تا انسان فراموش نکند که روزی خواهد مرد.

به همین جهت، نگرش انسان نسبت به اعمالش تغییر می یابد و همواره اعمال خود را در موازنه و مرابطه با مرگ و قیامت می نگرد و این موضوع به انسان اجازه نمی دهد که به راحتی تسلیم آرزوهایش شود و در نتیجه در صدد تصحیح انحرافات خود بر می آید.

نکته بسیار مهم دیگر پیرامون کاربرد وعظ، آن است که پذیرش دین در وهله نخست و بیش از هر عامل دیگری نیازمند دلدادگی و سرسپردگی است. دین در انسان متبلور نمی شود مگر آنکه ایمان قلبی در او محقق گردد. با این توصیف با ترویج صرفاً عقلانی دینی، قلب به اختیار در نمی آید و ضروری است تا برای دین، محمل ایمانی یعنی قلب نیز مدّنظر قرار گیرد. از آنجا که نگرش اسلام همواره متکی بر حق و حقیقت است و خود را به صورت دائم با آن موزون می کند و از آنجا که فطرت تمامی انسان ها بر حقگرایی بنا نهاده شده است هر چند که به زنگار غلیظ دروغ و فریب، آلوده شده باشد، در نهایت اندیشه دینی در قرائت و تبلیغی شفاف به خودی خود قادر است زاویه های پنهان روح آدمی را فتح کند و او را به فطرت حقگرایی خود رجعت دهد.

ابزارهای تبلیغ

بسیاری از دانشمندان علوم ارتباطات معتقدند که در عصر کنونی، انباشت اطلاعات، قدرت آفرین است؛ بدین معنی که هر دولتی که توانایی جذب اطلاعات بیشتری را داشته باشد، دارای قدرت بیشتری می شود و همین امتیاز، آن دولت را در مقایسه با سایر دول در مرتبه بالاتری قرار می دهد. در عمل نیز تحقق چنین موضوعی قابل تأیید است و قدرت هایی که توانایی جذب بیشتر علوم و اطلاعات را داشته باشند، معمولاً حرف های بیشتری را برای گفتن خواهند داشت. مرحوم اقبال لاهوری این واقعیت را در قالب قطعه شعری زیبا به نظم درآورده است:

قوت مغرب نه از چنگ و رباب نی ز رقص دختران بی حجاب

نی ز سحر ساحران لاله روست نی ز عریان ساق و نی از قطع موست

محکمی او را نه از لادینی است نی فروغش از خط لاتینی است

قوت افرنگ از علم و فن است از همین آتش چراغش روشن است

با چنین انگیزه ای بسیاری از کشورهای قدرتمند نه تنها زمینه بروز و ظهور علما و دانشمندان و ابزارهای لازم جهت رشد علم را فراهم نموده اند، بلکه از سویی با روی آوردن به وسایل و تکنولوژی جدید در جهت کسب هر چه بیشتر اطلاعات از سطح جهان برآمده و سامانه اطلاعاتی خویش را به میزان قابل توجهی گسترش بخشیده اند.

امروزه تمام امکانات تبلیغی ممکن از قبیل رسانه های گروهی و جمعی شامل جراید، مطبوعات، مجلات، خبرگزاری ها، شبکه های رادیو و تلویزیونی و ماهواره ای، سایت های اینترنتی و ... که هر روز به این خیل عریض و طویل گزینه دیگری اضافه می شود، همه و همه در کار سرویس دهی سامانه اطلاعاتی کشورها می-باشند. و در این میان، اطلاعات بسیار متنوعی رد و بدل می شود که حجم بالایی از آن در جهت تحقق مطامع و منافع گروه ها و هژمونی های خاص قرار دارد.

در این گستره بی سر و سامان، گروهی از سرمایه داران و هدایت کنندگان زنجیره پول و سرمایه در جهان، با دست آویز قراردادن اصولی همچون اصل توجیه وسیله به واسطه هدف ، که در ابتدا توسط ماتریالیسم پرورش داده شده، از هر وسیله و عملی که آنان را یک گام به هدف نزدیک تر سازد، دریغ نمی ورزند و از مشاهده آثار شوم آن نیز ابایی ندارند. در همین راستا و به منظور همرنگ شدن هر چه بیشتر مردم دنیا و همگامی با مطامع آنان در جهت مصرف گرایی و استفاده هر چه بیشتر از تولیدات مصرفی آنان، روش هایی همچون تخریب اخلاقیات و بند و بستهای اخلاقی و باورهای سنتی ، ارزشی و دینی که آنان را از هم جهت شدن با موج بی-محابای مادیگرایی منع می نماید را از طریق ابزارهای گسترده تبلیغی در دستور کار قرار داده اند.

از جمله اهداف مستور در اینگونه روش ها، آن است که میل و اجتذاب انسان ها به ویژه نسل جوان، غریزه انسان بوده و هر انسانی را به طور ناخودآگاه به سوی خود جذب می کنند. طبیعی است که جذب جوانان به این ناهنجاری ها به دلیل کشش غریزی از یکسو و بی نیازی از هر گونه استعداد ، هوش و ذکاوت برای رسیدن و بهره جستن از آنها از سوی دیگر باعث می شود که انسان راحت طلب و لذت جو در مقام انتخاب،آنها را برگرایش های فرهنگی، اخلاقی ترجیح دهد.

اما تبلیغات دینی عرصه متفاوتی در بازار مکاره تبلیغات دینی امروز است. در این مواجهه بی توازن، توجه به دو نکته اساسی کاملاً ضروری است:

اول؛ برخی از سکانداران و دست اندرکاران تبلیغات دینی ما چنان مجذوب و مغلوب بوق و کرنای تکنولوژی و ابزار جدید تبلیغی شده اند که به یکباره تغییر ماهیت پیام تبلیغی و یا تغییر ماهوی اصول و ارزش ها را در جهت ایجاد توان مقابله با هجمه مقابل پیشه ساخته و به اشتباه به جای تغییر ابزارها، تغییر پیام را در دستور کار خویش قرار داده اند، غافل از اینکه همرنگ شدن با تبلیغات مذموم نه تنها چاره کار نیست، بلکه بر حقانیت آن نوع تبلیغ، صحه می گذارد ضمن آنکه ماهیت دین، تقابل با ریا و دورویی، تقدس زدایی و ارزش کاهی است؛ پس چگونه می توان دین حنیف و حقگرا را آلوده به این مضامین کم ارزش نمود؟

دوم، آن است که بعضی از مبلغان و کارگزاران عرصه تبلیغات دینی ما، به واسطه وابستگی بسیار زیاد به شیوه های قوام یافته خویش همچون منبر و خطابه، از درک و دریافت ابزارهای تکنولوژی ابا داشته و یا گریزان بوده اند.

صحبت بر سر تغییر و استحاله پیام نیست که قرار هم بر این نیست که محتوای دین و آنچه که بر اساس وحی بر پیامبر اکرم6 فرو فرستاده شده و سپس توسط ائمه و اولیای الهی مورد تبیین واقع گردیده، تغییر یابد که جوهره و ماهیت پیام دینی چیزی جز رجعت به فطرت پاک نیست و فطرت آدمی بر اساس تغییر و تحولات عصری و پیشرفت علمی تغییر نمی یابد.

پس روح پیام همان است، اما از آنجا که بینش و بصیرت و معلومات و شناخت بشری تغییر یافته و به تفسیری شاید به تکامل و پختگی بیشتری رسیده است بنابراین شیوه برقراری ارتباط با مخاطب و ابلاغ پیام بر اساس میزان و کیفیت پذیرش مخاطبان می بایست دچار بازنگری و تحولی اصولی قرار گیرد. چنانکه اگر در اعصار و ادوار پیشین، تبلیغات شنیداری از اثرمندی مطلوبی در ارائه پیام دینی برخوردار بود، اکنون در عصر فرا رسانه ها، اتخاذ موضعی ضعیف و متحیرانه و خود باختگی در برابر هجمه امکانات و توانایی رسانه های جدید، ماحصلی جز استحاله فکری و عقیدتی و احاطه عقایدی سطحی و کم عمق و فاقد محتوا و مفاهیم معنوی و اخلاقی و تمایل و تجاذب بیشتر مخاطبان به سمت و سوی مادیگرایی صرف و در نتیجه استقبال از سکولاریزم نخواهد داشت.

نگارنده معتقد است که ابزار و امکانات رسانه ای ماحصل تلاش علمی بشر است و علم نیز همواره مقبول و مورد تأیید دین است مگر آنکه در تقابل با ارزش های دینی و انسانی قرار گیرد و به جای آنکه در خدمت به ابناء بشر مورد استفاده واقع شود، منافع آنان را به خطر اندازد. بر این اساس تکنولوژی و رسانه های جدید نیز می-توانند دستاوردی مطلوب و مورد تأیید دین محسوب شوند به گونه ای که مثلاً رهبر فقید انقلاب، حضرت امام خمینی1 از صدا و سیما به عنوان «دانشگاه عمومی» نام برده اند اما همین دانشگاه عمومی می تواند تبدیل به ابزار و رسانه ای مخرب گردد.

با این توصیفات، کارگزاران فرهنگی ما به جای اتخاذ موضعی منفی بینانه و متحجر مآبانه نسبت به این دستاورد عظیم بشری، می بایست علاوه بر دریافت و استقبال از آن به تحلیل موشکافانه و تفوق بر فلسفه ساختاری و شالوده ای آن، همت گماشته و با شناخت کامل نقاط قوت و ضعف آن، ازآن در جهت اهداف متعالیه که همانا ارائه و ابلاغ پیام دینی است استفاده نمایند.

این شناخت و ورود به دنیای رسانه ای و تبلیغی جدید، از آن جهت حائز اهمیت است که درک سطحی و محدود و در نتیجه بهره گیری و استفاده غیر حکیمانه و غیر مدبرانه از رسانه ها و ابزارهای تبلیغاتی، نتیجه ای جز استیصال و وادادگی در برابر هجمه عظیم، پر زرق و برق و فاقد پشتوانه معرفتی تبلیغات تجاری و مادیگرانه نخواهد داشت و چنین می شود که بسیاری از مخاطبان و کاربران سایت های اینترنتی از وجود و حضور سایت-های مذهبی و دینی کاملاً بی اطلاع بوده و در عوض تمامی اوقات خود را صرف بازبینی و ارتباط با سایت های مبلغ و مروج جاذبه های غریزی و مادی می نمایند. این رویارویی و هماوردی عجیب، ما را در ورطه حساسی قرار داده است.

شناخت مقتضیات این حادثه، فکری بلند و چاره ساز می طلبد، چرا که نه قرار است ما تبلیغات دینی خود را همطراز و همسطح تبلیغات مبتذل قرار دهیم و نه آنکه می توانیم در برابر این سیل فکر سوز و ارزش کاه، دست روی دست گذاشته و منتظر عواقب محتمل و قابل پیش بینی آن در استحاله بی چون و چرای نسل های جدید باشیم. بنابراین اولین و مهمترین راهکار سکانداران فرهنگی، شناخت کامل و جامع و تخصصی ابزار و امکانات تبلیغی و رسانه ای جدید با همه لوازم و مختصات آن است، به عنوان مثال علم به فلسفه و ساختار، علم به نحوه برقراری ارتباط بین رسانه و مخاطب، شناخت جاذبه های مقبول و مشروع و شناخت جاذبه های غیر مقبول، شناخت خطوط قرمز حداکثری و حداقلی دینی _ سیاسی _ اجتماعی، ‌شناخت جامعه شناسانه و شناخت روان شناسانه ابزارهای رسانه ای، شناخت سفسطه ها و مغلطه های رسانه ای و بسیاری از عناصر و پارامترهای مرتبط، تنها بخشی از کار عظیم تحقیقاتی است که در این زمینه به عنوان پیشقدم و پیش درآمد می بایست بدان اهتمام ورزید و سپس قالب هایی نوین و سرآمد نسبت به این موج عظیم هدفمند، طراحی و ابلاغ پیام دینی را در این قالب ها تداوم بخشید و مهم تر از آن نسبت به شناخت تمامی ترفندها و عرض اندام های جدید نیز جستاری مستدام و بی وقفه داشت؛ چرا که پشتوانه علمی و تحقیقی سیاستگذاران و مبلغان فرهنگ مادیگرایی، لحظه ای آنان را از به کارگیری روش های جدید باز نخواهد داشت. بنابراین می بایست خود را برای مبارزه ای پیگیر و مستدام آماده نمود. مبارزه ای که در آن لحظه به لحظه در مواجهه با شیوه های نامتجانس و غیر معمول، روبه رو شوی و بدون هراس و خودباختگی، پاتک های مناسب و خنثی کننده را به کار بندی و کار را تا بدان جا برسانی که همیشه یک قدم از طرف مقابل جلوتر باشی.

باید ها و نبایدهای تبلیغ

چهار عامل موفقیت و شکست پیام تبلیغی عبارتند از:

1. ماهیت پیام 2. شخصیت پیام رسان

3. کیفیت و اسلوب پیام رسانی 4. ابزار پیام رسانی

در بخش های پیشین این نوشتار پیرامون کیفیت و اسلوب پیام رسانی و نیز ابزار پیام رسانی به شکل مبسوط و مشروح مباحثی عنوان گردید. در تکمله بحث ، موضوع شخصیت پیام رسان که به ویژه در ارتباط با مبلغین دینی از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، محوریت بحث را تشکیل می دهد.

علم و عقل

دو عامل و ویژگی بسیار مهم در ارتباط با شخصیت مبلغ، مجهز بودن به دو سلاح علم و عقل است.

یکی از شیوه‌های مؤثر و کارآمد تبلیغ، آن است که افراد را از راه تعقل به حیطه دینداری و ارزش‌پذیری وارد نموده و با ساز و کار تعبد، کار خود را توثیق بخشیم. شیوه‌ای که بزرگانی همچون آیت‌الله شهید مطهری1 و آیت‌الله شهید بهشتی1 از آن بهره جسته و دستاورد فراوانی از این رهگذر نصیب آنها شد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که حیطه‌ میدانداری علم و تعقل چندان گسترده نیست وآنچه در حال حاضر می‌دانیم در مقایسه با آنچه که می‌توانیم بدانیم، بسیار محدود است و علیرغم پیشرفت بسیار خوب بشر در سده‌ اخیر، هنوز میزان مجهولات بشری در برابر معلومات از چربش قابل اعتنایی برخوردار است و الهیات به ما می‌گوید که دانش ما ناظر به اموری است که از آن امور در حقیقت جز بی دانشی چیزی نداریم. اما دین، تنها به عقل بشر متکی نیست بلکه از حدود دانش قطعی بشر قدم فراتر می‌گذارد و دامنه‌های نامکشوف و دست نیافتنی را در می‌نوردد.

استاد آیت الله جوادی‌آملی می‌گوید:

« عقل سراج و راهنما است و دین صراط است،اگر صراط نباشد کاری از سراج برنمی‌آید.»

علوم مختلف به عنوان مهمترین دستاورد عقل بشری هنوز از حل معادلات بسیاری در حوزه‌ی هستی‌شناسی به ویژه موضوع متافیزیک عاجزند به همین جهت علم‌گرایی مفرط در جهان غرب سبب ایجاد خلأهای فراوان معنوی نزد آن جوامع شده و متفکران و عالمان آنها را متوجه این حقیقت ساخته است که علیرغم همه‌ پیشرفت‌های بشری هیچ گزینه‌ای برای جایگزینی دین و ایمان و اعتقادات معنوی وجود ندارد. اما این مسئله ناقض آن نیست که مبلغان دین از حداکثر ظرفیت‌های عقلانی و استدلالی در جهت معرفت‌بخشی و انتقال مفاهیم دینی به ذهن جوانان بهره جویند.

جوانی که دوره‌ بحران هویت و هویت‌یابی را سپری می‌نماید با سؤالات فراوانی پیرامون جهان‌بینی و ایدئولوژی عرضه شده به او روبه روست، مانند اینکه چرا باید خدا را پرستش کرد؟ چرا باید پیرو مکتب و ایدئولوژی خاصی بود؟ چرا باید از دین و آیین خاصی پیروی کرد؟ چرا باید عبادت کرد، نماز خواند و روزه گرفت؟ چرا باید از برخی لذت ها گذشت؟ چرا باید بعضی محدودیت‌ها را پذیرفت؟ چه نتیجه‌ای از اینگونه اعمال عاید انسان خواهد شد؟ چرا باید به نبوت و امامت و معاد معتقد بود؟ چرا باید به مسجد برود و نماز جماعت بخواند؟ اصلاً فلسفه نماز جماعت خواندن چیست؟ دعا کردن یعنی چه و نیایش چه نیازی از انسان را بر طرف می‌کند؟ نیازهای روحی و معنوی چگونه احساس می‌شوند؟

برخی از اندیشمندان و متألهین غربی مانند «شلایر ماخر» با فرض سه بعد؛ عقل و اراده و احساس در انسان، دین را فقط در حوزه‌ احساسی قابل تجلی می‌داند. ماخر معتقد است که دین یک امر تأملی است و انسان، گواه هستی خدا را باید در درون خویش بجوید. وی دینداری را حس و شوق بی واسطه نسبت به امر نامتناهی تعریف کرده است:«دین، احساس شوق برانگیز همراه با کشف و مشهود است.» او معتقد است که خدا را نخست باید احساس کرد و سپس درباره‌ صنعش نظریه‌پردازی نمود.

اما از دیدگاه دین مبین اسلام، عقل جایگاه ممتازی دارد؛ «کلُّ ما حکم به العقل حکم به الشرع.» اصول دین ما بر مبنای تحقیق و سؤال قرار دارد. اهمیت عقلانی بودن دین هنگامی وجه بارزتری می‌یابد که بدانیم در دنیای مدرن، علم جایگاه گسترده و مستحکمی را اشغال نموده است و به همین جهت سؤالات بسیاری پیرامون تعارض علم و دین وجود دارد. به خصوص آنکه نسل امروز توانایی‌های علم را در حل بسیاری از مشکلات پیش روی بشر دیده‌اند و به همین جهت محصول این نگرش، سست باوری و تردید نسبت به کارایی دین خواهد بود.

به همین جهت تأکید بر پاسخ‌های سنتی و غریزى، محمل مناسبی در جهت تحکیم جایگاه دین نزد اذهان جوان نخواهد بود. به خصوص آنکه به نظر می‌رسد سیاست جهانی بسیار مایل است که اسلام را نیز همانند مسیحیت قرون وسطا، دین شمشیر و خشونت تصویر نموده و آن را آیینی ناکار آمد جلوه دهد و همین بمباران تبلیغاتی آنها سبب شده تا از سویی جوانان ما نسبت به دین آبا و اجدادی خود، دیر باورتر و از سویی به سبب خلأ‌های روحی و معنوی به سوی عرفان‌های ادیان دیگر و عرفان‌های کاذب جذب شوند.

به واقع مبلغان دینی ما در ارایه جواب اقناعی به جوان مسلمانی که بیشتر از آنکه پرسش‌هایش در خصوص شکیّات نماز باشد، پیرامون این است که من از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم، چه پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای دارند؟ آن هم در زمانه‌ای که سیل تهاجم افکار و اندیشه‌هایی که یک ذهن جوان و نوجوان را بین زمین و آسمان معلّق نگه می‌دارند و به او فرصت هیچگونه اندیشه و تحقیقی را نمی‌دهند تکلیف چیست؟

حکایت مشهوری از شیوه‌ استدلالی خداشناسی نیوتن، مکتشف مشهور وجود دارد که بیانش خالی از لطف نیست. می‌گویند:

« نیوتن دوستی داشت که اعتقادی به وجود خالق و صانع نداشت و همچون سایر مادی گرایان معتقد بود که همه‌ موجودات و از جمله انسان به طور اتفاقی به وجود آمده‌اند و نه بر اساس حکمت و علیت. نیوتن تلاش فراوانی کرد تا او را به وجود خالق موجودات رهنمون سازد اما وی به هیچ وجه موضوع را نمی‌پذیرفت. تا اینکه روزی نیوتن چاره‌ای اندیشید و یک ماکت زیبا از ماه و خورشید و سایر کرات ساخت و آنها را به شکل منظومه‌ای در کنار هم قرار داد. سپس از دوست خود دعوت نمود که به دیدن وی برود. آن فرد پس از دیدن ماکت مزبور به وجد آمده و اظهار شگفتی نمود و گفت آیا اینها را تو ساخته‌اى؟ نیوتن پاسخ داد: خیر، این کار من نیست، بلکه به صورت اتفاقی به وجود آمده‌اند و من به صورت ناگهانی آنها را در اتاق خود مشاهده نمودم. دوست نیوتن خندید و گفت: مگر چنین چیزی امکان دارد. نیوتن نیز پاسخ داد: اگر بنا به عقیده تو خلقت این جهان و همه‌ کائنات با همه ظرافت ها و پیچیدگی آن بر اساس اتفاق است، پس چرا این موضوع کوچک و فاقد کارکرد چنین نباشد؟»

و این یک استدلال بسیار ساده و محکم و عقلانی در راه اثبات وجود خالق و صانعی داناست.

علت آنکه خداوند عقل انبیا را از دیگران بالاتر قرار داده و چشم ضمیر آنان را به علوم مختلف باز نموده، به خاطر آن است که مردم را بر موازین عقل و علم و عواطف، رهبری نمایند. این نکته ظریف، بیان این واقعیت است که مبلغ تا زمانی که از منظر علمی و دانش های مختلف: فقهی، اصولی، کلامی، حدیث و رجال، تاریخ اسلام، منطق و حتی علومی نظیر فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، ارتباطات و مخاطب شناسی و نیز اطلاعات ادبی و هنری در طراز و مقیاسی برتر از مخاطبین خود قرار نگرفته باشد، نخواهد توانست افکار و توجه آنان را نسبت به وظیفه خویش، یعنی عمل تبلیغ جلب نماید. به ویژه آنکه در عصر کنونی با حضور و وجود مطبوعات،‌ جراید، رادیو و تلویزیون، سایت های اینترنتی، مجامع مختلف عمومی و گروه های مردمی (NGO )، سطح آگاهی و اطلاعات و معلومات عمومی تا حد بسیاری افزایش یافته است. براین اساس تنها بسنده نمودن به پاره ای علوم سنتی و عدم تسلیح به معلوماتی افزون بر مخاطبین و عدم وجود بیانی شافی و براهین کافی، برونداد و ماحصل مطلوبی را در پی نخواهد داشت.

« در هر زمینه ای که کسی می خواهد حرف بزند، باید از مخاطب خود با سوادتر باشد. یکی از دوستان می گفت: در یکی از خوابگاه های دانشجویی هستم، کسی پای صحبتم نمی آید و وقتی هم می آیند، احساس می کنم که کسی حرف های مرا قبول نمی کند، احساس می کنم که قلب هایشان سیاه شده است. گفتم ممکن است بعضی از آنها قلب هایشان سیاه شده باشد ولی یک مشکل دیگر هم هست و آن، اینکه ممکن است کسی که پای منبر شما نشسته از خود شما با سوادتر باشد . آن چیزهایی که تو می گویی و خیال می کنی خیلی حرف های مهمی است، او آنها را می داند و به طور کامل هم شنیده است. جواب و روش را هم خوانده است. او با خود می گوید: این شیخ چه دارد می گوید ؟ کاش زودتر حرف هایش را تمام کند و نمازش را بخواند. ما باید از مخاطب خود بیشتر بدانیم، متعاقب آن باید یک سیر مطالعاتی قوی داشته باشیم. من معتقدم مبلغ عین مدرس است باید مدام برنامه کتابخوانی داشته باشد. باید صدها کتاب خوب تهیه و فهرست کند و بخواند.»

« نسل امروز و نوعاً تحصیلکرده ما را اکنون دلیل و برهان منطقی و نیز متأثر از شیوه های روان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی اغنا می کند و تبلیغ خطابی اینک در او کمتر است. این نسل اطلاعاتی گسترده در زمینه های متنوع و مختلف دارد و نیز به منابع اطلاعات داخلی و خارجی به سهولت دسترسی دارد، تن به نصیحت-های سنتی نمی دهد، بیشتر حقگراست تا دنباله رو، بی عدالتی را بر نمی تابد ، پرسشگر است و از مبلغ استدلال می خواهد و پرسش های او بیش از آنکه صبغه فلسفی از نوع فلسفه اولی و یا به تعبیری دیگر حکمت الهی مرسوم داشته باشد، صبغه جامعه شناختی و کلامی، به ویژه در مقولات کلام جدید دارد.»

از سوی دیگر اگر بپنداریم که وظیفه مبلغ دینی در راستای دو اصل واجب امر به معروف و نهی از منکر، قرار دارد، آنگاه التزام مبلغ را در دریافت فهم عمیق و وسیع معروف و منکر خواهیم یافت. امام خمینی1 در این زمینه بیان مصرحی دارند: «والعلم شرط الوجوب کالاستطاعه فی الحج» ؛ علم و دانایی شرط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر است ، همانطور که استطاعت و توانایی ( مادی و انسانی ) شرط وجوب حج است.

نکته دیگری که ذیل عنوان علم و دانش مبلغ، قابل ذکر و تأمل است آن است که اگر مبلغ علم بیاموزد و آگاهانه و عالمانه به تبلیغ اسلام بپردازد، کار او کاری پیامبرگونه قلمداد می شود، چنانکه پیامبر اسلام6 می فرماید:

« من جاء الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام ، کان بنیه و بین الانبیاء درجة واحدة فی الجنة »

کسی که در بستر مرگ قرار گیرد و درحال کسب علم و دانایی باشد، بدین منظور که با علم و دانش خویش و با تبلیغ خود، اسلام را احیا کند و انتشار دهد، در بهشت جاودان میان او و پیامبران یک درجه فاصله بیشتر نخواهد بود.

افزون بر این قرآن کریم و پیشوایان دینی از تبلیغی که بدون علم و دانش و بدون منطق و برهان باشد، به منظور پیشگری از خطرات و گاهی ضایعات جبران ناپذیر ناشی از آن جلوگیری کرده است.

« لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤلا »

بدانچه علم نداری تکیه و اعتماد نکن، چه اینکه وسیله شنوایی و بینایی و دل ها، همه سراسر مورد مؤاخذه و بازخواست قرار می گیرند.

امام صادق7 نیز می فرماید:

« ان من اجاب فی کل ما یسئل عنه فهو المجنون »

به درستی که، هر کس در هر چه از او سئوال می شود، جواب بدهد، وی مجنون خواهد بود.

براین اساس، بیان و ادعای بدون علم و دانش، مسؤولیت، بازخواست و عقوبت به دنبال دارد و نیز پاسخ دادن در همه چیز با توجه به اینکه عموماً افراد نمی توانند دانای به همه مسائل باشند، یک روش غیر معقول و غیر-متعادل است.

هماهنگی عقل با گفتار

« یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون »

ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که در مقام عمل خلاف آن می کنید.

حضرت امام صادق7 نیز در این خصوص چنین فرمود:

« کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم لیرو منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر و ان ذلک داعیة»

مردم را به غیر زبان هایتان به سمت دین دعوت نمایید برای اینکه مردم، ورع و تقوی و نماز و کار نیک را از شما ببینند و همانا دعوت واقعی چنین است.

امام صادق7 همچنین در بیان دیگری عدم تطابق علم و عمل علما و عدم پایبندی ایشان را به آنچه برای مخاطبین خویش در قالب موعظه و تبلیغ دین بیان می دارند، مورد اشاره قرار داده و فرمودند:

« العالم اذا لم یعمل بعلمه ذلت موعظته عن القلوب کماینزل المطرعن الصفا »

عالم اگر به علم ودانش خود عمل نکند، موعظه های او از دل ها می لغزد و بر دل نمی نشیند، همانطور که باران از کوه صفا می لغزد و برروی آن کوه صاف نمی ماند.

در همین راستا پیامبراسلام6 نیز خطاب به ابوذر از اصحاب نزدیک خویش که در راه تبلیغ دین مبین اسلام زحمات فراوانی را متحمل شد، چنین فرمودند :

« یا اباذر مثل الذی یدع بغیر عمل، کمثل الذی یرمی بغیر وتر »

ای ابوذر، مثل کسی که مردم را به دین دعوت می کند اما خود اهل عمل نیست، مانند کسی است که تیراندازی می کند بدون اینکه کمانی داشته باشد.

آقای رحیم پور ازغدی، در بخشی از سخنان خویش که پیرامون تأثیرگذاری مبلغان دینی در عرصه تبلیغ بیان نموده به مطالبی در خور توجه و قابل تأمل اشاره نموده است؛ ایشان خطاب به مبلغین محترم چنین می گوید:

« ‌دارید به مردم می گویید مسیر زندگی تان را آن طور که من می گویم تنظیم کنید. یعنی از مردم مطالبه ای بزرگ می نمایید. آن مخاطب هم با خودش می گوید اولاً آن راهی که می گویی چرا خودت از آن راه نمی روی؟ اگر واقعاً قبول داری این راه سعادت است، تو که لباس خودت آتش گرفته و به ما می گویی آتش خانه ات را خاموش کن، اگر راست می گویی، اول آتش لباس خودت را خاموش کن. اینها حرف-هایی است که مردم به زبان نمی آورند اما در دلشان هست و بر همان اساس هم گوش کرده و بر همان اساس هم عمل می کنند. گاهی ما حرف های زیادی می زنیم، حرف های خوبی هم می زنیم اما کسی گوش نمی کند یا گوش می کنند اما نمی شنوند، فکر می کنیم هر کس گوش می کند، می شنود و هر کس به ما نگاه می کند، ما را می بیند.

حرف های حساب گاهی شنیده می شود، گاهی شنیده نمی شود. حرف های ناحساب هم با اینکه ناحساب هستند، گاهی شنیده می شوند. خیلی تأثیر دارد که چه کسی سخن می گوید و چه می گوید.

ما تا شروع به سخن گفتن کنیم مردم می فهمند که این آخوند راست می گوید یا دروغ. این آخوند خودش دین دارد و معتقد به حرف هایش هست یا دین ندارد و شغلش این نیست و کار دیگر گیر نیاورده و آخوند شده است. یا این آسان ترین راه برای آقایی کردن بوده است. چون، سرمایه ای را که تمام انبیا و اولیای خدا و تمام شهدا و صالحین در تاریخ تحصیل نموده اند با نشستن روی منبر پیامبر6، آن را برای خود مصرف می کنیم چون به مردم که انبیا ‌و شهدا ‌را قبول دارند، می گویید من نماینده آنها هستم؛ معنای این حرف آن است که ای مردم، نگران نباشید اگر انبیا و اولیا نیستند، من هستم. این خیلی ادعای بزرگی است و پاداش بزرگی نیز می تواند داشته باشد. از طرفی هم خیلی خطرناک است و خیلی دین ها با این ادعای بزرگ بر باد رفته است. ما خیال می کنیم تبلیغ، دانستن فنون سخنرانی است اما این فقط یک بخش قضیه است.

مردم حتی در دورافتاده ترین روستاها هم قضاوت می کنند که فلانی دیندار است یا بی دین. یکی از مفاسدی که قرآن درباره کشیش ها و رهبان ها ذکر کرده و آنها را متهم می کند، فساد مالی آنهاست یعنی اینکه آخوند نباید رشوه گیر و مادی باشد. آخوندی که در خدمت سرمایه دارها و پولدارها باشد و به خانه آنها رفت و آمد کند و سر سفره آنها بنشیند، دینی را که معرفی می کند به درد همان سرمایه دارها می خورد، امضای شریعت را بر کارهای آنان می زند. برای یک آخوند نشستن در خانه گرانقیمت و سوار شدن بر ماشین گرانقیمت روا نیست. می دانید چقدر از جوان ها به واسطه اینگونه مسائل بی دین شده اند؟»

بدون تردید ایمان داشتن به یک نظر و عقیده، سبب عمل نمودن به آن می شود. براین اساس در برخی روایات، ایمان، همان عمل تلقی شده است. امام صادق7 درخصوص ایمان چنین فرمود:

« الایمان ان یطاع الله فلا یعصی »

ایمان، عبارت از این است که خداوند پرستیده گردد و معصیت نشود.

بنابراین عقیده ای که نتوانسته باشد در وجود مبلغ دین اثرگذار باشد و در او تحولی ایجاد نماید، چگونه می تواند دیگران را متحول سازد. این مسئله امری کاملاً بدیهی است که اگر آموزه های دینی تنها در قالب مجموعه ای به نام قرآن توسط پیامبر اکرم6 ابلاغ می گردید، بدون آنکه مردم تجسم این آموزه ها را در رفتار ایشان ببینند، گستره پذیرش اسلام توسط مردم چه در زمان حیات ایشان و چه پس از آن به این حد از وسعت و اقبال نمی رسید. اخلاق و اعمال پیامبر6 به واقع تجسم کامل آموزه های قرآن بود. چنانکه خود قرآن در این خصوص فرموده است:

« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک »

به رحمت خداست که با مردم نرمخو شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.

و یا در آیه ای دیگر آمده است:

« لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رؤف رحیم »

پیامبری از خودتان به سوی شما آمد که مشقت شما بر او دشوار است و بر سعادت و خوشبختی شما آزمند است و به مؤمنان رؤوف و مهربان است.

اینها صفاتی است که قرآن کریم آنها را عوامل پیروزی پیامبر6 به حساب آورده است. همچنین در تکمیل این بحث، گفتاری بلیغ و مستوفی از امیرالمؤمنین علی7 را نقل می کنیم که مبیّن راه و روش مبلغان دینی در زمینه عامل بودن آنان است.

« من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدا بتأدیب نفسه و مؤدب نفسه احق بالاجلال من مؤدب الناس و معلمهم »

هر کس خود را در مقام امامت مردم قرار دهد، باید به تأدیب و تربیت خود آغاز کند و کسی که ادب کننده خویشتن است به تجلیل و احترام سزاوارتر است از کسی که ادب کننده و معلم مردم است.

علیرغم تمامی این توضیحات و توصیفات، متأسفانه یکی از بزرگترین آفت های تبلیغ دینی در حیطه وظایف مبلغان و روحانیون، عدم تطابق گفتار و عمل است، به گونه ای که هر گاه بر منبر و جایگاه وعظ و خطابه تکیه می زنند، از زهد و خویشتن داری سخن به میان آورده و از صابران در برابر شهوات و نفسانیات و مصائب سخن می گویند خلایق را به قناعت و شکرگذاری در برابر خالق فرا می خوانند، توجه به حال همنوعان و مؤمنین و دستگیری از آنها را توصیه می نمایند و از گذشت و ایثار می گویند اما به هنگام عمل همواره به دنبال اباحه می گردند و خود را برای انجام مستحبات به زحمت نمی اندازند، بنابراین چرا چیزی را که در شرع برای آنان مباح شده بر خود حرام کنند.

اما آنها هیچ یک از اینها را به کار نمی بندند و در منجلاب خودخواهی غوطه ور می شوند و در مطالبه حق خود یا آنچه حق خود می دانند، شدت عمل به خرج می دهند و در هیچ چیز مسامحه و گذشت نمی کنند؛ زیرا حق مسلم آنهاست و شرعاً حرام نیست که مطالبه کنند اما رفتار آنها در برابر مردم چنین است که اینها بر انسان، مستحب است و قیام بر آنها واجب نیست... از این رو هنگامی که در معاشرت ها و معامله، به اخلاق آنها نزدیک می-شوی، می بینی که غضب و شدت و سختگیری به مرحله ای می رسد که به هیچ وجه با مدارا سازگاری ندارد. بدین ترتیب چنین رفتاری زندگی آنها را فرا می گیرد و آنها را از ارزش های معنوی عریان می سازد و مبدل به انسانی می شوند که با موعظه ها و ارشادات خود، مردم را سحر می کنند تا آنها را در گرایش به دین به سر شوق آورند اما مردم که در زندگی و رفتار او اثری از دین مشاهده نمی کنند، از او دور می شوند.

همچنین در حدیث دیگری از امام صادق7 می خوانیم که فرمود:

« یعنی بالعلماء من صدق فعله قوله و من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم »

عالم کسی است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند و هر کس عملش، گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست.

عام نادان پریشان روزگار به ز دانشمند ناپرهیزگار

کان به نابینایی از راه اوفتاد وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

از آنچه تاکنون گفته شد چنین بر می آید که گفتار مبلغ هنگامی می تواند ثمربخش باشد که در اعمال وی نیز انعکاسی بارز و متلازم داشته باشد و این امر محقق نمی شود مگر آنکه مبلغ ابتدا سویدای قلب خویش را از سودای عشق آفریدگار مشحون سازد. آیینه زمانی می تواند عیوب دیگران را به نمایش گذارد که خود عاری از زنگار و غبار باشد.

قرآن کریم می فرماید:

« اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم »

آیا مردم را به خوبی دستور می دهید، در حالی که خودتان را فراموش کرده اید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۷
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی