زندگی نامه شهید علیرضا پورعسکری
شهید سرافراز سرهنگ پاسدار جانباز حاج علیرضا پورعسکری در ایام محرم سال 1344 در مروانکلایه لشت نشا متولد شد او چهارمین فرزند پدرو مادر بزرگوار خویش بود.
در دوران کودکی به بازی و تفریح مشغول می شد و از همان اغازین سالهای زندگی در اطراف خود کاوش و جستجو می کرد .
به پدر و مادر خود احترام می گذاشت و هیچگاه انان را نمی ازرد کم کم از دوران کودکی فاصله گرفت و تحت تاثیر انقلاب قرار گرفت و با برادر بزرگ خود نادر پورعسکری به فعالیت های انقلابی می پرداخت پس از انقلاب شکوه مند اسلامی و تشکیل بسیج در محلات و شهر لشت نشا عضو پایگاه مسجد جامع لشت نشا شد و با شهید علی حسینی و شهید رحمان یوسفی و حمید خودرو و مهدی بربری و محمد حسن قاسمی و بهزاد رضوانی و ابراهیم سیاری در پایگاه و حوزه به فعالیت های خود در بسیج ادامه داد.
در دوران جنگ تحمیلی با تشدید فعالیت های خود در بسیج به همراه برادر بزرگ تر خود بنا بر احساس وظیفه و مسئولیت نسبت به اسلام و انقلاب و فرمایش امام راحل (ره) لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد
وی در سال 1365 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درامد و راهی جبهه های حق علیه باطل گردید پس از چندین بار اعزام به مناطق جنگی سرانجام در عملیات غرورآفرین کربلای 5 درحالی که تا خاک دشمن پیش رفته بود با اصابت ترکش خمپاره بعثی ها آتش قهر خداوند را از تن خاکی اش مصون داشت.
با این اوصاف او را از مهلکه نجات دادند و بیمارستان صحرایی و از انجا به شیراز منتقل کردند پس از مدت طولانی و ماه ها دراز کشیدن روی تخت بیمارستان و طاقت ماه ها دوری از خانواده سختی بسیار تحمل کرد .
پس از مرخص شدن از بیمارستان او همچنان در صف مردان جنگ بود و در کارگزینی سپاه کارمند بخش اعزام نیروهای سپاه شد . بعد از اتمام جنگ نیز در همان جایگاه به رزمندگان اسلام خدمت رسانی می نمود از هر گونه لغزش در سالهای خدمت مصون بود و پاک می زیست و با حلال روزی خود را از خداوند به دست می اورد پس از چندی تصمیم به ازدواج گرفت و سرانجام با بانوی هم کفو خود ازدواج کرد . هر ساله عید فطر سالگرد ازدواج اوست که روزه های در راه خدا را با انجام سنت الهی افطار کرد و حاصل و میوه زندگی اش دو فرزند بود . او پس از ازدواج بیش از پیش خود را در محضر خدا می دید . از حرکات نا پخته پرهیز می کرد و ملاک اعمال او رضایت خدا و اهل بیت (ع) بود . در سال های خدمتش هرگز به کسی اجهاف نکرد و در بیان عدالت الگویش علی (ع) بود . خمس را رعایت میکرد که مبادا ارتزاقش مخلوط به حرام شود . دروغ و تهمت و چاپلوسی نمی کرد که زبانش به طعم گناه اشنا گردد و نماز را در اول وقت می خواند که شیطان را از خود مایوس سازد . انچه می اموخت عمل میکرد و انچه نمیدانست می اموخت یا حداقل به دنبالش می رفت تا بیاموزد .فکری ولایتی و حسینی داشت.جای پای ولایت گام می نهاد . اسوه حسنه ودرستی برای فرزندان و مردم بود که کمتر کسی به وجود ورفتارش توجه می کرد.چون رفتاری علوی داشت چون علی علی وار در مقابل ضد ولایت و ناحقی وناعدالتی می ایستاد وبارفتار خود ابراز برائت می کرد.
درسال 86 عازم مکه شدوبه فیض حضور درنزد کعبه الهی نائل گردید . هرگز شادیهایش راجدا از دیگران سپری نمی کردوپیوسته با فقرا و ضعفا ومرضاء در ارتباط حسی وعاطفی واخلاقی ومالی بود.سعی می کرد همچون انان ساده زندگی کند ودر مقابل زیاده خواهی ها الگویی چون علی (ع) را علم می کرد . به یاد ندارم که گفته باشد اشتباه کردم وچون همیشه با توکل به خدا عمل می کرد اشتباه نمی کرد.
هیچ گاه قولی که حتی اندکی در ان تخلف احساس می کرد نمی داد و برای وفای به عهد حرمتی بسیار قائل بود.در احترام به علما کم نمی گذاشت وفرزندانش راتشویق به تحصیل در حوزه علمیه می کرد . تفریحش در تکایا و بقعه ها و مساجد و مزار های شهدا بود و همیشه غمخوار دیگران بود . کم تر کسی بود که از او به بدی یاد میکرد و در مقابل اشتباهات امر به معروف و نهی از منکر را رعایت میکرد در هر قبرستانی ابتدا به دنبال شهدا بود و هر ساله با خانواده اش به مناطق جنگی عزیمت می نمود .
به خانواده اش علاقه ی بسیاری داشت و به همین علت باعث رشد تعالیم دینی در کانون خانه و خانواده شد . سالی چند بار تجمع عزای امامان و اهل بیت بزرگوار را در خانه خویش برپا مینمود . نمیگذاشت علم عزای امام حسین و اهل بیت در هیچ کجا بر زمین افتد و در تمام شهادت های ائمه بزرگوار (س) پرچم عزا بر سر در خانه اش اویخته بود و هست حتی در دوران بیماری خویش هم به فرزندان امر نمود تا مراسم عزا را در خانه بر پا کنند حتی بدون حضورش. و سرانجام در سالگرد تولدش عصر روز عاشورای 1389 ( 25 اذر ) بر اثر عارضه شیمیایی به اعلی علیین عزیمت کرد و پیکر پاکش دو روز بعد با حضور خیل پرشور عاشقان شهادت و ولایت و دوستان رزمنده اش با نماز گزاردن حضرت آیت ا... رودباری در قطعه مزار شهداء لشت نشا که آرزوی بلندش همسایگی با شهداء بود رسید و به خاک سپرده شد .
روحش شاد و قرین رحمت و راهش پر رهرو باد
محمد رضا پورعسکری ( فرزند شهید )