نقش آهنگ و موسیقی درتلاوت قرآن
نقش آهنگ و موسیقی درتلاوت قرآن
نویسنده:آیت الله محمد هادی معرفت
فروزانترین بعد اعجاز بیانی قرآن، همسازی با نغمهای دلنشین،و آهنگ های وزین صوتی است ،آن گاه که با صدایی گرم و زیبا، و آوایی نرم و فریبا ، دمساز گردد، آتشی بر خرمن دل ها افکند که شعلههای تابناکش جهانیان را به سوز و گداز وا دارد.
دردستور تلاوت آمده :قرآن را با آهنگی حزین و نغمه دلنشین، تلاوت کنید
همان روزهای نخست، با همین شیوه ی شیوا، سنگدلان عرب را شیفته و شیدای خود نمود، و اندیشه مقاومت و ایستادگی را از آنان ربود.
اعراب، شگفت زده، در برابر قرآن ، زانوی تسلیم بر زمین زده و به عجز و ناتوانی خود اعتراف، و اعجاب و تحسین خود را در مقابل قرآن صریحاً ابراز داشتند.
این یک جاذبه و کشش روحانی بود، که این مردم سخت دل و مغرور را به نرمی و گرایش واداشت.گو اینکه برخی آن را شعر، و پارهای سحرش میپنداشتند، ولی خود نیک میدانستند که قرآن نه شعر است و نه سحر، گر چه همچون شعر نافذ است و همچون سحر ، افسونگر.
ان من البیان لسحرا…(2).قرآن و سخنوران عصر پیامبر اصولاً، عبارت و جمله بندیهای قرآن به گونهای تنظیم شده:روان، یکنواخت ، هماهنگ و همسازحروف و کلمات آن متناسب و هم آوا ، پیوسته به یکدیگر پیوند خوردهاند.
با اینکه قرآن کلام منثور (3)است،به کلام منظوم بیشتر میماند . بدین وصف، سبک نوینی در لغتنامه عرب به ارمغان آورد، و نظم و تالیف جدیدی به جهانیان ارائه نمود،اعراب و جهانیان را به حیرت و شگفتی واداشت
ولید بن مغیره ـ یکی از سران با نفوذ عصر جاهلیت ـ برای اولین بار که تلاوت قرآن را شنید، گفت :آنچه که فرزند ابی کبشه (4)میسراید، مایه شگفت است، به خدا قسم ،نه شعر است و نه سحر و نه هذیان گویی، بدرستی که آن سخن خداست.قریش را ازاین سخن ناخوش آمد، وی را سرزنش کردند:چرا چنین گفتی و مسلمانان را چیرهتر ساختی .به آنان گفت:به خدا قسم ، روز گذشته، سخنی از محمد (صلی الله علیه و آله)شنیدم ،که هرگز به سخن آدمیان نمیآمد ، و پریان را چنین اندیشهای نشاید…به خدا قسم ، شیرین و دلپذیر باشد، و رویهای زیبا در بردارد…بدرستی که برآن ثمربخش، و ریشه آن استوار.از همه برتر، و چیزی بر آن چیره نیاید …پیش از موسم حج نزد ولید آمدند تا چاره بیاندیشند، چه کنند که عرب را از گرد او باز دارند.
به آنان گفت :درباره سخن افسونگر او چه اندیشیدهاید؟
گفتند :میگوئیم جادوگر است.
گفت: زمزمههای جادوگران را شنیدهام، هرگز شباهتی به آن ندارد.
گفتند:میگوئیم دیوانه است.
گفت :هرگز آشفتگی دیوانگان را ندارد.
گفتند:میگوییم شاعر است، و این شعر او است که افسون میکند.
گفت :وزنهای شعر و رجز و انواع آن ، بر همه مشهود است، که سخن وی از همگی جدا است.
گفتند:میگوییم ساحر است ، و این سحر او است که او را چیره ساخته.
گفت :افسون ساحران را دیده و شنیدهام ،هرگز تناسبی با آن سخن و الا و شیوا ندارد.
گفتند :پس چه بگوییم.
گفت :هر چه بگویید، باور نکردنی است و خود را رسوا کردهاید.
جز آنکه به ناچارساحرش خوانید، که به سحرانگیزی کلامش بیشتر میماند، زیرا که میان فرزندان و پدران تفرقه انداخته، و زنان را بر شوهران گستاخ نموده، و افراد را از قبیلههایشان جدا ساخته.
از این رو شاید بتوان او را به سحر و افسونگری نسبت داد (5). و سخنانی از این قبیل، که جملگی حاکی از دلهره و هراس اعراب بود، و خود را در مقابل قرآن ، پاک باخته بودند؛ و نیز کسانی مانند:طفیل بن عمر ـ شاعری برازنده و از اشراف عرب بشمار میآمد ـ و نصر بن حارث ـ زعیمی نافذ الکلمه و سخنوری توانابود ـ و عتبه بن ربیعه ـ بزرگمردی کهن و محترم در میان اعراب ـ عیان بود (6)، سر عجز در مقابل قرآن فرود آورده بودند…خداوند از زبان آنان گوید:بل قالوا اضغاث احلام، بل افتراه، بل هو شاعر (7):گفتند :آشفتگی خواب های او است، یا بافتهای مغزی او، یا شاعری چیره است .ثم ادبر واستکبرفقال: ان هو الا سحر یوثر (8):پشت کرد و رفت،و مغرورانه گفت :افسونی بیش نیست که از دیگران فرا گرفته .قرآن نیز در نکوهش چنین سنجش بیخردانه گوید:افسحر هذا ام انتم لاتبصرون (9)آیا این سخن به افسون میماند
یا آنکه بینش خود را فرو نهادهاید…و ما هو بقول شاعر ، قلیلا ما تومنون (10):این،به سخن شاعران نمیماند.پذیرشتان اندک است .خداوندان سخن ، و استادان بیان، در آن روز، درباره قرآن چنین داوری میکردند، و آن را یک پدیده نو، و والاتر از اندیشه انسان ها میدانستند، کشش آن آنان را مجذوب ،و از درخشش آن ، پاک مرعوب گشته بودند، گاهی شعر و گاهی سحرش مینامیدند ، ولی میدانستند زیباتر از شعر و فریباتر از سحر است …چرا چنین میگفتند .
قرآن و ادبای عصر حاضر، و سخنوران دوره معاصر ، نیز همگام با گذشتگان ، هم آواز، همان سخنان را تکرار میکنند: والاتر از شعر است و شیواتر از هر کلام …بینظیر و بی مانند …همانا کلام خدا است .در این زمینه، استاد محمد عبدالله (دراز)گوید:…قاری قرآن ، اگر نیک تلاوت کند، آنگونه که خواست قرآن است، نه آن گونه که خواست خود او است …هر آینه مییابی :آوایی هماهنگ و نغمه فراگیر، تمام وجودت را فرا گرفته ،با آنکه قرآن شعر نیست ، ولی در آن چیزی مییابی که در شعر و نغمههای دیگر هرگز یافت نمیشود …آری،از نغمه ی قرآنی چنان سرخوش میگردی که هرگز در لذت های دیگر آن چنان خوشی نخواهی دید…این حروف قرآنی است، و کلمات آسمانی است ،که با نظم و تألیف خاص خود،و با فاصلههای ردیف قرار گرفته، این چنین جمال و زیبایی آفریده(11).
استاد محمود مصطفی گوید:از دوران کودکی، بدون آنکه بدانم ،این حقیقت را یافتهام ، و آن حکایتی از موسیقی درونی قرآن بود، که از عمیقترین اسرار نهانی این کتاب آسمانی به شمار میرود،دریافت و ساخت آن وجود دارد، نه شعر است و نه نثراست و نه سجع ، بلکه خود یک ساختار نوین که با ردیف قرار گرفتن واژههای متناسب چنین آوای موسیقایی را بوجود آورده است. بسی فرق است میان موسیقی بیرونی که شاعران ، با تصنع و تکلف آن را میسازند ، و بر قافیهها و نظم های از پیش تعیین شده استوار میباشد…و موسیقی درونی قرآن ، که از اسرار معماری همین ساختار است و بس، که با یک سطر از کلام، و کمتر از یک بیت، و بدون آنکه رعایت قافیه کرده باشد ، چنان آوای بلندی سر میدهد که هیچ یک از ترکیب بندهای ادبی به او نمیرسد…(12)
سید قطب گوید: عرب را جنون عارض نگردیده بود،وقوف خود را بر مزایای شعر از دست نداده بودند ، موقعی که گفتند : این پیوند کلام والا، شعر است .ربوده بود ،و چنین گفتار دلربایی، یافت آنان را دگرگون کرده بود…اینها از ویژگیهای شعراست که پایههای آن را پیریزی میکند ،آنگاه قافیه و وزن تفاعلن را رها کرده ،و آزادانه گویای مطالب خویش است،و در عین حال از ویژگیهای شعر برخوردار، آوای موسیقایی درونی، و فاصلههای متناسب و نزدیک به هم، آن را از وزن های تفاعلن و تفاعیل بینیاز ساخته ،بافت و ساخت قافیه را بخود گرفته، همان نثر و نظم را بهم آمیخته است …(13)
استاد مصطفی صادق رافعی گوید: موقعی که قرآن ، بر عرب قرائت گردید ، یافتند : حروف هر کلمه، و کلمات هر جمله از آن ، دارای آوای بلندی است ،که به جهت نظم و تالیف خاص خود ، مانند آن است که یک قطعه را تشکیل داده، که قرائت آن، نغمه میآفریند. (هرآن کس که پارهای از اسرار موسیقی و فلسفه آن را ـ امروزه ـ بداند، میداند همانندی برای قرآن وجود ندارد، این گونه ، و بطور طبیعی ، تناسب حروف و کلمات و ترکیب بندیها را رعایت کرده باشد، و کسی نیست که بتواند خردهای ، حتی در یک حرف از حروف آن بگیرد ، و قرآن بدین گونه بر موسیقی برتری دارد، با این ویژگی شگفت انگیز ، در عین حال موسیقی نیست).عرب را این ویژگی از دیده پنهان نبود، و بخوبی میدانستند که تاب مقاومت آن را ندارند (14)) شعر از این جهت شعر است که بر شعور انسانها حکومت دارد ، هیجانات را بر میانگیزد ، احساسات درونی هر آدمی را، آنگونه که بخواهد تحریک میکند.آنگاه که با آهنگی دلنواز، و آوایی شیرین سروده شود، افسون میکند، غوغا بر پا مینماید. تاثیری عمیق دارد.
ویژگی شعر ـ که آن را از دیگر سخن جدا ساخته ـ نظم و تالیف آن است، سبک و ساختار بنیادی آن، آوای حروف آن، آهنگ کلمات آن، همواری جملهها و ترکیب بندی آن. زیر و بم هر حرف، نرمی و زبری هر لفظ، با ردیف قرار گرفتن کلمات متناسب، هماهنگ شدن نغمههای متفاوت، که هر یک دیگری را طالب، و هر قرینی، قرینی را خواستار… تمامی اینها بهم پیوسته و تنگاتنک، بهم فشرده و در هم آمیخته، یک واحد را تشکیل میدهند. این است که شعر روان، جریان آبی را ماند، که در بستر ملایم رود ، مستانه میلغزد و در نشیب و فراز آن آرام آرام می خرامد. نسیم صبحگاهی را باشد ، که برگ درختان سربرافراشته ، و گونه گلهای شکوفا را نوازش میدهد ،خرمی و طرافت میبخشد. قرآن، این ویژگیها را دارد، با آنکه شعر نیست نظم دارد، ولی وزن ندارد، فاصله (15)دارد، ولی سجع ندارد.
لذا نثری است شعرگونه، و کلامی است سجع مانند، که از زیبایی های هر دو برخوردار، و مزایای هر یک را دارا میباشد، و هرگونه تکلف و دشواری شعر و سجع را ندارد. این سبک (ساختار)جدیدی است که قرآن ارائه داده، و در فرهنگ ادب، تحولی غریب ایجاد نموده،کاملا بی سابقه است، و آیندگان را به عجز و تاب انداخته، جاذبه دارد، کشش دارد، افسون میکند، به وجد میآورد، لذت بخش است، آرامش میدهد، با فطرت دمساز، با طبیعت همساز، با وجدان سر و کار داشته، و با هستی سر و سری دارد ،از شعر والاتر، از سحر نافذتر، تا اعماق درون میتازد، و تا آخرین نقطه وجود را مسخر میسازد. آری این تاثیر عمیق و تسخیر ضمیر، در قید و بند آوای خوش قرآن میباشد ،که در نغمههای تلاوت آن نهاده، و در آهنگ قرائت تنظیم تنظیم شده است.…درحدیث آمده :اقراوا القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسوق و اهل الکبائر (16):قرآن را ، با آهنگهای عربی ،و با صوت عربی تلاوت کنید . فقط از آهنگهای مبتذل و رذل گونه بپرهیزید. جاذبیت قرآن در چیست؟
عامل مهم جذابیت قرآن ، در سبک ، نظم، و آهنگ آن است.
این سه عامل، سنگ بنیادین ساختار سحرانگیز قرآن را تشکیل میدهند، و این سه عامل، چنان بهم آمیخته و در هم ریختهاند، که نتوان نقش هر یک را ـ در جاذبیت قرآن ـ جدا نشانه رفت: 1ـ سبک بمعنی ریخته ، شکل گیری (هندسه)سخن را عهدهدار میباشد، که قرآن در این زمینه نوآوری کرده، سبک نوینی ارائه داده: از وزن شعر و نوای سجع ،هر دو بهره گرفته، سبکی آفریده که نه آن است و نه این ، و از هر دو بهتر است و والاتر
.2ـ نظم: پیوند سخن، هم چون دانههای بهم چسبیده، واژهها ردیف یکدیگر، و متناسب همدیگر باشند، که آواهای حروف، و زیر و بم کلمات، همراز و همساز بوده باشند. رعایت نظم در شعر ـ که کلام منظوم است ـ کاملاً طبیعی به نظر میرسد؛ ولی در نثر (سخن پراکنده) رعایت آن عجیب میماند، که قرآن با کمال عنایت آن را دنبال کرده، و در هرجمله و ترکیبی از کلام خود، با نظم کلمات، و تألیف عبارات، پیوندی استوار بوجود آورده، خوش تیپ و خوش اندام، نرم و روان و آرام، فتبارک الله احسن الخالقین
3ـ آهنگ :آوای (موسیقی )سخن، که از دو عامل پیش (سبک و نظم )به وجود آمده ، چنان ساختار و اندامی ، و چنین پیوند استواری، این گونه آهنگی را خواستار است. به ویژه آنکه از حرف مد ولین (17)در این زمینه، کمال استفاده را نموده ، جوش و خروشی به آهنگ تلاوت بخشیده، وجد و شعفی در شنوندگان بوجود میآورد .این ویژگی قرآن، باید در تلاوت قاریان جلوهگر شود، و اعجاز بیانی آن، هر چه برازنده تر تجلی نماید. از این رو، ضرورت دارد، تلاوت کننده، آهنگ تنظیمی قرآن را بداند، و بر اسرار و رموز آن وافق باشد، و کاملا آن را رعایت کند، تا نقش اعجاز بیان را به خوبی و با دقت ایفا نماید. قرآن بیانی رسا ،سبکی شیوا، آهنگی دلربا دارد، باید این ویژگی به عرصه ظهور برسد، و شنوندگان را ـ از هر قبیل که باشند ـ تحت تأثیر قرار داده، جان و هستی آنان را تسخیر کرده، در قبضة تصرف خویش در آورد. آنگاه است که ان من البیان لسحرا آشکارا مشاهده میگردد. نغمه قرآن قرآن را آهنگ و نغمهای است فرحبخش و روح افزار که دیگر نغمهها را سوا ساخته، روان آدمی را آرامش بخشیده، از آلایشها و پلیدیها پاکیزه نموده، درخشش داده و به سوی فضای لایتناهی آسمان معنویت به پرواز در میآورد این نغمه، غذای روح است، که روان آدمی را نوید خوشبختی میدهد ،سعادت، طهارت، قداست، ارزانی میدارد. …
چرا باید این نغمه جاودانی و این موسیقی روحانی، مستور بماند و از دسترس دور باشد، نه هرگز، بلکه ضروری است که برای همه و همیشه زنده و جاوید بماند و استوار جلوه نماید. در فرمان والا تبار پیغمبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله) آمده است: لکل شی حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن: هر چه را زینتی است، و زینت قرآن آوای نیکوست. ان من اجمل الجمال اشعر الحسن ، و نغمه الصوت الحسین (18):زیباترین زیبایی، موی نیکو و نغمههای (19)آوای نیکو است .امام محمد باقر (ع)میفرماید: و رجع بالقرآن صوتک ، فان الله یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا (20):در تلاوت قرآن، ترجیع (21)صوت باید رعایت گردد، زیرا خداوند صوت نیکو را دوست دارد که در آن ترجیع بکار رود. از این رو در حدیث آمده است
: لیس منا من لم یتغن بالقرآن (22)از ما ـ زمره مسلمین ـ نیست ، آنکس که قرآن را با لحن موسیقیاش دوست ندارد. تغنوا بالقرآن ، فمن لم یتغن بالقرآن فلیس منا (23) :آهنگ موسیقی قرآن را رعایت کنید، و هر کسب رعایت نکرد، از ما نیست. قاریان مصری، پیش از آنکه در دارالقرآن پذیرفته شوند، باید دارای لیسانسیه دارالفنون باشند تا با فنون ترانهها ، و انواع آهنگها آشنا گردیده، بتوانند قرآن را با زیباترین نغمهها و شیواترین آهنگ، تلاوت کنند. و کلام الهی را به احسن وجه به ترنم درآورند. فراگیری فنون موسیقی پیش بازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن .اکنون چرا ما دلباختگان کلام الهی این راه و روش قرآنی را فرو نهادهایم، و قاریانی به جامعه تحویل میدهیم که قرآن را با آهنگهای نارسا و نغمههای ناموزون قرائت میکنند و این اعجاز بیانی الهی را با شیوههای تقلیدی و ناپسند، عرضه میدارند؟