خاطرات سفر حج3
تأثیرات حج
سفر معنوی حج تأثیر به سزایی در روحیه زائران دارد. اصولاً دیدن خانه توحید و بارگاه رسول الله تأثیر مرئی و نامرئی خود را بر افراد می گذارد. حال اگر فردی خودش جوینده و طالب واقعی باشد و زمانی که در خانه خدا و حریم مقدس آن پای می گذارد، سر تا پا عشق به او باشد. حظّ و بهره معنوی سفر با هیچ لذتی دیگر قابل قیاس نیست. فضای آرام حرم نیز دوست داشتنی است، گویی وقتی قصد حرم می کنی در جلوی درِ ورودی آن، همه ناراحتی ها و همه نگرانی ها را بیرون از مسجد می نهی و به سوی آن امید دل روانه می شوی. در این جا حکایت آن فرد بینوایی را داری که به گدایی در خانه شاه آمده است. لحظه ای با دوستان بر پله هایی که از آنجا باید وارد محوطة مسجد الحرام شد، درنگ کردیم و ملتمسانه با خیره شدن به کعبه این رباعی را به خاطر آوردم:
از دیر به سوی کعبه می آیم باز از اهل حقیقتم نه از اهل مجاز
جان در کف و دل در آستین می آیم سویت به هزار حاجت و عجز و نیاز
آری، نگاه کردن به خانه دوست از این منظر زیبا است و به دنیایی می ارزد و این فضای قدسی به خاطر تأثیر نامرئی خود بر ذهن و روح، آدمی را تا مدت مدیدی بیمه می کند و در روایات آمده است که هرکس در کعبه پای گذارد درهای رحمت به روی او گشوده می شود.
حرم و عظمت آن
حرم بسیار شلوغ بود. پیر مردی را دیدم که با پاهای معلول خود بر روی دست ها افتاده و در حال طواف است. در آنجا بی درنگ به فکر نعمت سلامتی افتادم و هزاران بار در یک کلمه شکر حضرت باری تعالی را نمودم. طواف نمودم و نماز طواف را در پشت مقام ابراهیم خواندم اما چه سود؟ ای کاش کعبه حقیقی دلها سامان یابد و آن نفس پلید نتواند بر من چیره شود. ای کاش که در این فضای مقدس بهره ای معنوی در طول عمر عایدم شود; زیرا به زودی باید این حرم الهی را ترک نمود و تا به حال آدمی در نمی یابد که در کنار چیست! هنگام فراق در می یابی که در کنار چه گنج پر بهایی بوده ای و آن است که کار حج واقعی است و کار آهنگ دل است. شب بعد نیز آمدم به حرم و بعد از نماز طواف کردم و این بار به نیت امام سجاد که دعاها و نیایش های زیبای او برایم همیشه در ردیف بهترین زمزمه ها بوده، طواف کردم و بعد برای حضرت فاطمه3 و پیامبر بزرگوار اسلام9 نماز خواندم و در آن حال با نگاه کردن به فاصله بین درِ خانه خدا و حجرالأسود آرزوی قبولی حاجات کردم و در آن حال نجوا می کردم که اگر چه بنده ای نبودم که خدا را با اعمال خویش راضی کنم که همین لحظات، همین بیت و همین فضا را در ذهن ثبت خواهم کرد که روزی، روزگاری در آنها اهل بیت را یاد نموده ام و بر این اعمال، خدا را نیز شاهد و ناظر می گیرم.
حرم الهی در شب
شب های حرم الهی بسیار شورانگیز است. گویی هر لحظه حضور در حرم برابر با حضور روزها در خارج از حرم است. در حرم به درگاه بی نیازی می روی که یگانه و واحد است. در این حریم است که کعبه تماشاگه همه است و تو نیز سوال حافظ را می خوانی که:
یا رب این کعبةمقصود تماشاگه کیست؟ که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
نماز را خواندم و قرآن به دست وارد مطاف شدم و طلب نیاز کردم که خاک در دوست کوی نیاز است و ما همه نیازمنده آن درگاه:
نیازمند بلاگو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
در آنجا از خداوند خواستم که مرا از گفتن سخنان بیهوده، غیبت و پرداختن به چیزهای خُرد و حقیر نجات دهد.
گردا گرد کعبه
نسیمی روح بخش و نغمه ای سعادت آفرین آدمی را در کانون توحید به سوی خویش می خواند و این همه، از کرامت و دلاوری و پایمردی ابراهیم است و آدمی را سزاست که در مقام یک زائر، حج با معرفتی را به جای آورد که اگر ورای این ظواهر و مناسک نمادین، آدمی در نیابد که آن سوی این علائم چه رازی نهفته است، بدون شک اعمالی ظاهری به جا آورده است. در این حال بود که نیت طواف برای حضرت ابراهیم کردم و بعد از انجام طواف، نماز خواندم. آن گوینده چه زیبا در دستگاه دشتی این دو بیتی را می خواند و وصف حال بسیاری از زائران حریم الهی را بیان می کند:
اگر اذنم به این درگاه دادند اگر جایم به بیت الله دادند
زنم فریاد تا مردم بدانند بر این آلوده اینجا راه دادند
و این زبان حال من است که بر آلودگی خویش، بیش از هرکس دیگری (جز خدا) آگاهم. لذا از زبان یکی از سالکان اهل دل، این زبان حال را در بارگاه کبریایی خداوند نجوا می کنم تا شاید در کشکول گدایی ام چیزی قرار دهد. مرحوم میر خانی سروده است:
یارب ز تو من امان و ایمان خواهم آسایش جسم و راحت جان خواهم
بر درد و غم و رنج تن و جان همه از حضرت تو دوا و درمان خواهم
اینجا در این بارگاه، چهره ها چه اندازه خاشع و فروتن می شود. همه مورند در بارگاه سلیمان، همه ذرّه اند در طوفان، اما این خرسندی و خشنودی را با چیز دیگری عوض نمی کنند. پیرامون کعبه، این ابیات از حافظ را مرور می کردم.
ذره خاکم و در کوی توام وقت خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد وندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
و چقدر مقام ذره بودن در این بارگاه نامتناهی پر ارج است.
پیرزن و نگاه به گلدسته بیت الله الحرام
در کنار خانه دوست، صحنه ای را به خاطر آوردم که برایم شورانگیز بود. روزی در جلوی هتلی دیدم پیرزنی از هموطنان ایرانی، در آفتاب نیمروز با چادر مشکی نشسته است. از روزن نگاه خویش پنجره ای به سوی کوی دوست گشودم، وقتی جهت نگاهِ او را دنبال کردم، دریافتم که از آن زاویه یکی از گلدسته های مسجدالحرام پیداست. پیرزن گویی توان نداشت راه هتل تا حرم را بپیماید و در آن ظهر داغ به سوی حرم روانه شود. بنابراین، نیایش خود را با معبود در این حالت جست و جو می کرد. دائماً با خویش سخن می گفت و به دوست روانه می کرد. چه شوری بود! گفت وگوی او، یک لحظه قطع نمی شد و پنجره گشوده شده به سوی دوست همچنان باز بود و ما در حسرت ذره ای از این حالات اصیل عرفانی و عاشقانه. بگذریم، طواف به جا آوردم و باز برای سلامتی عزیزان نیت طواف کردم. به سراغ قرآن آمدم اما با چشم های سنگین. نتوانستم جزئی از آن را به پایان ببرم و به هتل بازگشتم. نوبتی دیگر فرصتی دست داد و در کعبه برای استادانی که حق بسیار بر گردن من دارند، طواف نمودم و نام همه آن ها را بر زبان جاری کردم و برای همه آن ها سعادت و تندرستی و سامان دنیا و آخرت را مسألت نمودم.
به هر صورت، آنچه که مردم دارند، از برکت وجود استادانی است که در محضر آنان خوشه چینی کرده اند. در حرم جمعیت بسیار خوبی وجود دارد که به راز و نیاز مشغول اند. لختی که درنگ کردم، دیدم در گوشه دنجی آرمیده است. یکی آب زمزم می آورد، دیگری زائر جوانی است که پیرمردی را همراهی می کند و آن یکی نیز چرخ زائر دیگر را هدایت می کند. دوباره طواف نمودم و این بار برای امام حسن عسکری7 ; امام بزرگواری که براساس تاریخ زندگی ایشان، به خاطر جور حکام زمان نتوانسته اند سفر حج را انجام دهند، طواف نمودم.
حطیم، جایگاه توبه و برآمدن حاجات
روحانی کاروان در ضمن سخنانش می گفت: فضای موجود میانِ درِ کعبه تا حجرالأسود را «حطیم» گویند. در این فاصله بوده که حضرت آدم (ابوالبشر) از کرده خود توبه می کند و آنگاه که پاداش خود را می طلبد، خداوند بزرگ به او می گوید: اگر فرزندان تو تا قیامت در این مکان توبه کنند از آنان پذیرفته می شود و اگر عرض حاجت خود را در این مکان بیان دارند، به اجابت می رسد.
وقتی به کعبه رسیدم و در مقابل حطیم ایستادم، به امید مغفرت و بخشش گناهانم، آن ها را یک به یک بر شمردم و از خداوند بزرگ تقاضای مغفرت نمودم و صد البته که بر محبّت خداوندی نیک واقفم و امید رحمت و بخشش فراوان دارم و خداوند توبه بندگانش را به یقین مورد پذیرش قرار می دهد و پیام او همانا ( إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ) است. البته مهم آن است که آدمی تمرین و ممارست کند که گناه مرتکب نشود.
هنگام طواف، حضرت ابراهیم7 را در نظر آوردم که چگونه این پیامبر موحّد و بنیانگذار حج، بنایی را پایه ریزی کرد که امروز نگین حلقه ارادت و عشق ورزی همگان است و این حج و این عبادت الهی مانند نسیمی روح بخش، گوهر بی بدیل توحید است.