اسلام و ایران ( قسمت سوم )
بخش دوم:خدمات اسلام به ایران
آن چه قطعی و مسلّم است این است که پس از تشکیل حکومت اسلامی و گرد آمدن ملل گوناگون زیر پرچم اسلام،تمدنی عظیم به نام
تمدن اسلامی بوجود آمد. در این تمدن ملت های گوناگون از آسیا و آفریقا و حتی اروپا شرکت داشتند ولی به انفاق همه صاحب نظران
سهم عمده از آنِِِِِ ایرانیان است.
عده ای ازمحققین ورود اسلام به ایران را موهبت دانسته و از آن به نیکی یاد میکنند که در این جا به دو مورد اشاره می کنیم .
آقای دکتر زرین کوب در بحث از علل تمد ن عظیم و با شکوه اسلامی عقیده دارد. که اسلام به دنیایی پا گذاشت که در حال رکورد و جمود بود. اسلام با تعلیمات مبنی بر جستجوی علم و ترک تعصبات قومی و مذهبی و اعلام مکان هم زیستی با اهل کتاب غل و زنجیرهایی را که بدست و پا و گردن مردم جهان آن روز بسته شده بود. پاره کرد و زمینه رشد یک تمدن عظیم را فراهم ساخت.
آقای تقی زاده در خطابه ای میگوید: اسلام به ایران روح تازه داد ایشان در ادامه سخن خود صریحاً
بیان می کند. که این اسلام بود که زمینه را برای شکفتن استعداد های ادبی و حکمت عمل از قبیل سعدی و حافظ و برای شکفتن استعداد های فلسفی و طبی و ریاضی از قبیل ابن سینا و رازی و بیرونی فراهم کرد.
بررسی این بحث مستلزم این است که تاریخ ایران مقارن ظهور اسلام را ورق بزنیم و نظام های فکری ، اعتقادی ، اجتماعی ، سیاسی ، خانوادگی و اخلاقی آن عهد را بررسی کنیم.
بخش اول:نظام فکری ـ نظامی
ایران آن روز دین و مذهبی داشتند که همه کسانی که راجع به مذاهب ایران ساسانی بحث کرده اند. وجود و شیوع مذاهب مختلفی را در ایران یاد کرده اند. سعید نفیسی که مهمترین سبب آشفتگی اوضاع در دوره ی ساسانیان را اختلافات مذهبی می داند ادیان آن زمان را بدین گونه می شمارد.
1ـ زرتشتی 2ـ دین یهود 3ـ نصارا 4ـ طریقه ی مانوی 5ـ طریقه ی مزدکی 6 ـ بوداییان
بخش دوم:نظام اجتماعی
جا معه ی ایران در زمان هخامنشی . اشکانی تا دوره ی ساسانی جا معه ای طبقاتی و ضعفی بوده و اصول و نظامات طبقاتی بشدّت در آن اجرا می شده است. بر اساس منابع مختلف تاریخی یو نانی و رومی و سریانی و ارمنی و عربی نظام طبقاتی ایران ریشه یکهن دارد.
بخش سوم: نظام خانوادگی
در عهد ساسانی حقوق شخصی ، بسیار دستخوش تصرف بود. مخصوصاً احکام نکاح وارث به اندازه ای پیچیده و مبهم بود که موبدان هر چه می خواستند می کردند تعدد زوجات و حتی حر مسرا در میان اشراف معمول بود. برای محفوظ بودن خانواده ها و اصل مالکیت خاندان ها پس از مرگ مردی که فرزند پسری نداشت(ازدواج نیابی) انجام میدادند ، یعنی زن یا دختراو را به نزدیکترین خویشان ولی به نام مرد متوفی می دادند و پسری که از این ازدواج متولد می شد قانوناً پسر متوفی و وارث او محسوب می شد. ملاک و محور همه مقررات خانوادگی ، نژاد و ثروت بود. تا جایی که برای حفظ آن از ازدواج با محارم نیز صورت می گرفته است. و آن را باعث آمرزش گناهان، مانع آنرا معذب درب دوزخ می دانستند. نمونه آن ازدواج بهرام چوپین با خواهر خود .
بخش چهارم: نظام اخلاقی
اخلاق و روحیه دو نوع است:طبیعی،اکتسابی،اخلاق طبیعی یک قوم، خصایص نژادی واقلیمی آنهاست. وراثت و محیط طبیعی، همچنانکه بر خصوصیات جسمی موثر است بر خصوصیات روحی و مشخصات اخلاقی نیز موثر است با این تفاوت که عامل نژادی یعنی وراثت بر اثر اختلاط از بین می رود. اما عامل منطقه ای و جغرافیایی ثبات نسبی دارد.عاطفه،مهربانی،تیزهوشی،آبروداری از خصایص است که ایرانیان در همه دوره ها به آن ستوده شده اند.اخلاق اکتسابی به درجه تمدن انسانی و نه صنعتی یافتی وابسته است . نوع آموزش و پرورش ،نظامات اجتماعی و یقین آداب حاکم بر جامعه همگی براین اخلاق موثرند.
در روایات اسلامی خلق و روحیه ایرانی به ویژه بی تعصبی و دانش دوستی آنان مورد ستایش قرارگرفته است. امام صادق(ع) فرمود: آن کس که اسلام را از روی میل و رغبت پذیرفته بهتر است از آنکس که اسلام را از روی ترس پذیرفته است. منافقین عرب از روی ترس اسلام را پذیرفته اند ایمانشان حقیقی نیست ، اما ایرانیان به میل و رغبت خود اسلام را پذیرفته اند.