زندگینامه امام حسین علیه السلام
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۴۴ ب.ظ
زندگینامه امام حسین (ع)
پی نوشتها:
در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبی ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173 (15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزیارات ، ص .105 (21)
کامل الزیارات ، ص .101 (22)
کامل الزیارات ، ص .121 (23)
کامل الزیارات ، ص .147 (24)
عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفید، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22 (30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسیاسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (34)
دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان
سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم
به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به
پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا
کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما پیچید و
خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3)
او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی
الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این
نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (5) که
به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای موسی بن عمران است ، جز
آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام
پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را
برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به
عنوان عقیقه (7) نقره صدقه داد.
حسین (ع ) و پیامبر (ص )
از ولادت حسین بن علی (ع
) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه
بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص )
درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم
آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر
زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و
پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر
حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ، (8) قائم ایشان
(امام زمان "عج ") می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:بارها رسول گرامی حسن (ع
) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (9) حسن و حسین را، (10) آنان را می
بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت
است ، در عین حال اعتراف می کند که : "رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را
بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود
هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان
دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .
عالی ترین ، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی
بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که
فرمود: "حسین از من و من از (12) حسینم حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با
پیامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به
لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم
نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز
خدا نیافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،همچنان که
به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و
جان از اوامر پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی
خلافت ظاهری شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک
سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای "جمل "، "صفین "
و "نهروان " شرکت و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا
حمایت کرد و (13) داشت . حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می
کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم
را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر
بالا رفت و فریاد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آی ....امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع
)، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان
به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه
مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند.
امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و همکار و
همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به
دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه
ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می
دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع )
وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدر
بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در
گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع
) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش
بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه (15) برآمد، و با بیانی
رسا و کوبنده خاموشش ساخت .
امام حسین (ع ) در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و
فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و
امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام
حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید. امام حسین (ع )
می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق
تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است ، و از
این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد
و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه
برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین (ع ) می دانست
اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و
حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت
که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن
هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده
بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و
حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک
امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاویه
از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت
کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی
(16) سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...قیام حسینی
یزید پس از معاویه بر
تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و برای این که سلطنت
ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای
اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور،
نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع )
بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین
(ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
"انا لله و انا الیه
راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (17) یزید آن گاه که
افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی ظاهر
اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه
اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ،
اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع ) می دانست
اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش
می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت
کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین
مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از
امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و
زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه
فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد.
مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به
عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسین
(ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع )
کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی و بی دینی شان را در زمان حکومت
پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان
اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که
به سوی کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذی
حجه ، یعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند و هر کس در
راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (18) برساند، آن
حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف
عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان
فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ،
بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به
سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که
از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنی امیه بود) به
کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود
و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به
تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ،
با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او باد). و
ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع )
برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع )
دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع )
از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان
شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول
راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می
داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ،
برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری
است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این مأموریتی بود که
خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان
و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع) و حسن
بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان
فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و خود امام حسین (ع ) به
(19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت می دانست که
آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور
آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت خانواده اش
واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت
می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسین (ع ) در
کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از
پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص ) و
امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده
بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال
کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود:
"من کان باذلا فینا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه
ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا
در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این که فرزند
علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش
آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
باری امام حسین (ع ) با
همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد، و
کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت
را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای
درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت
کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده
بسترهای گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از
بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه
آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون
غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی و عزاداری محترم می
شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند.
پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن
عنایتی خاص داشتند. راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .
غیر از این که خود به
زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و
محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره
گوید: "روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در
سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت
برخاست ، من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه
برخاست .
بعد از آن که اشعار را
تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام (21)
حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که فرمود: "گریستن و بی
تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (22) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که
ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم
(ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شیعیان ما
بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (23) به
امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
امام صادق (ع ) می
فرماید: "ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . (24)
همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .
زیرا که این زیارت در
حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و
گویی روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز می دهد.
هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت
قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا
دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن
اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از
قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز
بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از
خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس
حسینی به فراموشی می گراید.
اخلاق و رفتار امام حسین (ع )
با نگاهی اجمالی به
56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت
او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و
دید ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش
روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش
با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری و حتی در آخرین
شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا
برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش
به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و
دعای زیاد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه
شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد
الغابة " می نویسد: "کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و
الحج و الصدقة و افعال (28) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و
نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام
می داد.
شخصیت حسین بن علی (ع )
آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع
) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (29)
احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای
حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد - از مردم و
معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از
مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او
به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای
مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را
به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی
کردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می
فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های
خشکی می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ،
نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "،
خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. آنها هم دعوت آن حضرت را
پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب
پذیرایی گرمی (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان
به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن
خزاعی می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار
پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این
پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه
(32) زنهای شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع )
را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در داستان "ارینب
وهمسرش عبدالله بن سلام " دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر
می شویم : یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و
کام جویی و کامروایی از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و... در اختیار
داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این
که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای نشان دهد، با حیله
گری و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان
را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن
علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم
معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به
شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده
مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و
علاقه مندی خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار
داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای
همیشه در تاریخ به یادگار (33) ماند.
علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:"ما در تاریخ انسان به
مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش
را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری در سخاوت ،
و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر
یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه (34) والاییها و
فرازمندیها است .
آری ، مردی که وارث بی
کرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی
(ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ،
چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد.
درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت
زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگ مرد
تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه تمام نمای
فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می
باشد، او به تنهایی می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را
ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.
پی نوشتها:
در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبی ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173 (15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزیارات ، ص .105 (21)
کامل الزیارات ، ص .101 (22)
کامل الزیارات ، ص .121 (23)
کامل الزیارات ، ص .147 (24)
عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفید، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22 (30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسیاسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (34)
۹۳/۰۸/۱۲