باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

سخنرانى پیامبر(ص ) روز غدیر سال حجة الوداع

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ


سخنرانى پیامبر(ص ) روز غدیر سال حجة الوداع

اندیشه اساسى شیعه در استدلال و اقامه برهان , مبتنى بر این است که امامت , پیمان و

مسؤولیتى اسـت کـه رسول اکرم (ص ) خود را موظف مى دانست آن را قالب ریزى کند و به مردم

بشناساند, تا پـس از زنـدگـى پر بارش بتوانند ازجنبه هاى استدلالى و عاطفى آمادگى رویارویى با

این اصل مهم را بیابند.

آخـریـن حج دوران نبوت با حضور پیامبر پایان یافت .

سخنان و بیانات آن حضرت در روز هجدهم ذیـحـجه ,هنگام اجتماع حاجیان , پیش از متفرق شدن

آنان , در مکانى به نام غدیرخم برگزار شد.

پیامبر(ص ) در آن جا به سخنرانى ایستاد, آخرین وصایا و سفارشهایش را به مردم ابلاغ فرمود.

احـمـد, امـام حنابله , این گردهمایى جاوید تاریخ را در کتاب خود چنین آورده است : عبداللّه از قول

پدرش براى ما نقل کرده است که عفان از حمادبن سلمه و او از على بن زید, از عدى بن ثابت از

براء بن عازب حدیث کرده است که گفت : (روز غدیر) با پیامبر زیر دو درخت بودیم نماز ظهر را خواند,

سپس دست على (ع ) را گرفت و (خطاب به مردم ) گفت : آیا همه شما نمى دانید که ولایت و

سـرپـرسـتى من نسبت به مؤمنان , از خودشان بیشتر است ؟

همه گفتند: آرى مى دانیم

سپس گـفـت : آیـا تـمـام شما نمى دانید که من نسبت به هر مؤمنى از خودش به او بیشتر ولایت

دارم ؟

گفتند: آرى , مى دانیم

راوى گفت : پیامبر(ص ) دست على را گرفت و گفت : هر کس را که من مـولاى او هستم على

هم مولاى اوست

خدایا! دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را

(راوى ) گـفـت : پـس از این بیانات ,عمر, على (ع ) را ملاقات کرد و گفت : مبارک باد اى على بن

ابى طالب که از این پس براى همیشه سرور تمام مردان وزنان با ایمان شدى

ابو عبد الرحمان نقل کرده است که هدبة بن خالد از حماد بن سلمه و او از على بن زید, ازعدى بن

ثابت از براء بن عازب , مثل همین بیانات را از پیامبر(ص ) نقل کرده اند

نـسـائى از زیـدبـن ارقـم روایـت کـرده است که گفت : وقتى که رسول خدا(ص ) از حجة الوداع

برگشت و کنار غدیرخم فرود آمد, دستور داد زیر درختان را صاف و جاروب کردند, آنگاه فرمود:

(اکنون که منادى حق , پایان زندگى مرا اعلام کرده است , دو یادگار گرانبها در میان شما باقى

مـى گـذارم کـه هـر کدام از دیگرى مهمتر است , یکى کتاب خدا و دیگرى خاندانم , بیندیشید که

دربـاره این دو چگونه از من نیابت خواهید کرد چرا که این دو هرگز از یکدیگرجدا نخواهند شد تا در

سـر حـوض (روز قـیـامـت ) بـر مـن وارد شوند

سپس فرمود: خدا مولاى من است و من ولى وسـرپـرسـت هـمـه مـؤمنانم

سپس دست على (ع ) را گرفت و گفت : هر کس را که من ولى او هـسـتم , این على نیز بر

اوولایت دارد خدایا! دوست بدار هر کس را که دوست دارد او را و دشمن بدار هر کس را که دشمن

دارد او را

بـا تـوجـه به این امور, گروهى از صحابه پیامبر(ص ) بر این عقیده اند که على (ع ) براى خلافت و

امامت (ازدیگران ) شایسسته تر است و این عقیده خود را به امورى نسبت مى دهند از قبیل :

الف : استفاده از اعترافات دانشمندان بزرگ اهل سنت که ذکر شد و گذشت

ب : آنـچـه از کلمه ولى فهمیده مى شود که در این آیه آمده است : (انما ولیکم اللّه ورسوله

والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون

ج : آنـچـه از ماده ولایت به دست مى آید که در این سخن پیامبر(ص ) آمده است : (من کنت مولاه

فعلى مولاه ,اللهم وال من والاه و عاد من عاداه چـرا کـه شـیعه از واژه (ولى ) در این آیه چنین

مى فهمد که این کلمه , مفید ولایت امر, خلافت و امامت است بویژه که رسول اکرم در توضیح آن

فرمود است : (آیا نمى دانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان بر آنها اولویت دارم ؟


بـعـلاوه کـه بـعـد از آن فرمود: (من کنت مولاه فعلى مولاه پس ایمان آوردند به این که منظور پیامبر

از این سخنان ,بیان صلاحیت امیر مؤمنان على (ع ) به عنوان ولى امر مسلمانان بعد از وفات وى

بوده است , و در پاسخگویى به این اندیشه و بیان , پیرامون على (ع ) گرد آمدند و شیعه و پیرو او

شدند زیرا امامت و مرجعیت فکرى براى جامعه را دراو مجسم یافتندهـمـچـنـیـن براى امامت على

(ع ) استدلال شده است به این که بیعت با ابوبکر در سقیفه را رد و خلافت و امامت رابه عنوان

حقى از حقوق خود مطالبه کرد

ایـن اسـتـدلال مبنى بر این است که امام على (ع ) کسى است که تمام مسلمانان نسبت به

ایمان و زهـد او در دنـیـا وجهاد وى در تمام صحنه ها آشنایى کامل دارند, و اگر امام (ع ) براى خود,

حق ویژه اى نسبت به امامت نمى دید, بربیعت سقیفه اعتراض نمى کرد و درخواست حقش را از

خلافت آشـکار نمى فرمود و آنگاه که از نتایج آن بیعت باخبر شده بود, به آن راضى مى شد, چنان

که راءى امـام عـلى (ع ) و گروهى از صحابه پیامبر(ص ) بر این بود, راءى گروهى دیگر نیز بر این بود

که از آنـچـه در سـخـنـان رسـول اکرم (ص ) و قرآن کریم آمده , ثبوت ولایت و امامت على (ع )

استفاده نـمـى شـود, و مقصود از ماده ولایت که در کتاب خدا و سخنان پیامبر(ص ) در حجة الوداع

آمده , دوستى ,یاورى و علاقه نسبت به اوست , نه ولایت امر و خلافت و جانشینى پیامبر(صاز

ایـن رو خـود را مـحـق مى دانستند که شخص دیگرى را براى خلافت برگزینند

مرحوم شهید مـحـمـد بـاقـر صـدربـراى تـفسیر موضعگیریهاى صحابه که غیر از على (ع ) را به

عنوان خلافت بـرگزیدند به پیدایش دو گرایش مکتبى دربین صحابه در زمان رسول خدا اشاره مى

کند به این بیان : 1 ـ گـرایش پاى بندى به نص در هر زمینه از زمینه هاى حیات , و در این گرایش

براى هیچ کس در سـخـن پـیـامـبـر,حق حرف زدن و اجتهاد در مقابل نص وجود ندارد, چه در زمینه

عبادت یا سیاست یا شؤون جنگى و چه غیر اینهاباشد

2 گرایش دیگر, این است که در برخى زمینه ها اجتهاد در مقابل نص جایز است

ایـن دو گرایش , زمانى که با نص پیامبر(ص ) در مورد امام على (ع ) مواجه شد به شکل دو جریان

, مـجـسم گردید.پس یک گروه , در مقابل نص , اجتهاد کردند و گروهى دیگر به نص رسول خدا

ملتزم شدند و به این دلیل پاى بندى به نص از زمان حضرت على (ع ) به وجود آمد

شـهـیـد صدر سپس سخن خود را چنین توضیح مى دهد: (این دو گرایش که میان آنها در زمان

پـیـامـبـر(ص ) نزاع درگرفته بود, در موضعگیرى مسلمانان نسبت به طرح زعامت امام على (ع )

بـراى دعـوت پـس از پیامبر(ص ) شکل گرفت

پیروان گرایش تعبدى که پاى بند به نص بودند, متن سخن پیامبر را بدون هیچ تردید و توقفى موجب

پذیرش خلافت و امامت على (ع ) دانستند اما پـیروان گرایش دوم , عقیده داشتند که هر گاه

اجتهادشان به مساءله اى منجرشود که با شرای ط پـیـشنهادى آنها سازگارتر باشد, مى توانند

خود را از طرحى که پیامبر برایشان ریخته رها سازندبـه ایـن تـرتـیـب مـى بینیم که شیعه بلافاصله

پس از وفات رسول خدا به وجود آمد, در حالى که شیعیان میان مسلمانان ,نمایانگر گروهى بودند

که در عمل , مساءله زعامت امام على (ع ) و رهبرى او را کـه پیامبر(ص ) واجب دانسته بود بى

درنگ پس از وفاتش اجرا شود, اطاعت کردند

گرایش شیعى از لحظه نخست بر این استوار شد که آنچه را درسقیفه مطرح شده ـ مبنى بر این

که مساءله زعـامـت امام على (ع ) مسکوت گذاشته شود و حکومت در دست دیگران قرار گیرد ـ

انکار کند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۱۸
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی