«مناسک حج»1
11 . عَنِ الصّادق(علیه السلام) : «مَنْ حَجَّ ثَلاَثَ حِجَج لَمْ یُصِبْهُ فَقْرٌ أَبَداً»; خصال، شیخ صدوق، باب ثلاثة، حدیث 93
12 . حج در قرآن، شهید سید محمد حسینی بهشتی، 1378، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 103
13 . پیامبر اسلام به علی(علیه السلام) : «یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ...» ; وسائل الشیعه، ج8، ص21
آن و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.
استطاعت، مصدر باب استفعال از ریشه «طوع» است. راغب اصفهانی می گوید: استطاعت به معنای وجود چیزی است که به سبب آن امکان پذیر می شود و انسان بهوسیله چهار امر استطاعت می یابد که خواسته هایش را به عنوان فعل پدید آورد:
1 . نیرو یا قدرت ویژه ای که از آنِ فاعل است.
2 . تصور کردن فعل.
3 . ماده ای که پذیرای تأثیر فعل است.
4 . ابزار انجام دادن فعل (اگر فعل به ابزار نیازمند باشد).
عجز، ضدّ استطاعت است و عاجز کسی است که فاقد یک یا چند امر از امور یادشده باشد. بدین قرار، هرگاه فردی این امور را دارا باشد، مطلقاً مستطیع، و هرگاه فاقد همه آنها باشد، مطلقاً عاجز است; و زمانی که دارای برخی و فاقد برخی دیگر باشد، از جهتی مستطیع، و از جهتی عاجز است; و بهتر آن است که او را عاجز بخوانند. استطاعت اخصّ از قدرت است.(1)
مبحث استطاعت از نخستین مباحث کلامی به شمار می رود. «جبرگرایان»، استطاعت را همراه با فعل می دانند; یعنی آنان معتقدند که یاری خداوند، در زمان انجام دادن فعل و به همراه آن می رسد و این یاری همان استطاعت است. «عدل گرایان» به سبب مختار دانستن انسان در کارهایش، به استطاعت قبل از فعل معتقدند. هشام بن حکم ـ متکلم امامی ـ با بهره گیری از سخنان معصومان(علیهم السلام) ، بر این باور است که استطاعت دو جنبه دارد; یک جنبه آن، توفیقی است که کار مخلوق نیست و این جنبه همراه با فعل است; اما جنبه دیگر آن، استطاعتی است که از جهت تندرستی، وسع، توانایی و سلامت اعضاست. این جنبه، پیش از فعل است و خطاب تکلیف کننده نیز به آن تعلّق می گیرد.(2)
اگر می توانید در زندگیتان به نان و نمک قناعت کرده و سالیانه به حج روید، چنین کنید!
آن چه در مفهوم استطاعت، منطقی می نماید و آیات قرآنی و روایات آن را تأیید می کند، همان است که هشام بن حکم گفته است; «یعنی استطاعت پیش از فعل و همراه با آن».
برای رفتن به حج ابتدا عقل، ایمان، نیت و پول لازم است، اما این ها همه کافی نیست. تا در بدن توانایی حرکت و اجرای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جمعی از نویسندگان، تهران، 1377، ج8، ص192
2 . همان، صص193 و 194
مناسک حج نباشد، اعمال حج امکان برگزاری نخواهد داشت.
سیدای نسفی در این خصوص چه زیبا سروده است:
احرام کعبه را به تصوّر مکان تمام *** این راه، قطع، بی مدد پا نمی شود(1)
استطاعت در قرآن
استطاعت از ریشه «طوع»، در صیغه های مختلف باب استفعال، 42 بار در قرآن آمده است. اهل لغت، استطاعت را توانستن، و ممکن شدن انجام کاری، معنی کرده اند. واژه مخالف آن «عجز» است که به معنی ناتوانی و واماندگی است.(2)
ازاین رو، کسی که از لحاظ مادی و معنوی یا جسمی و روحی قادر به انجام کاری بوده و ابزار کار برایش فراهم باشد، او «مستطیع» است; در غیر این صورت «عاجز» است و معذور.
فقیه دامغانی در تفسیر واژه قرآنی «استطاعت» چنین می نویسد:
«الإستطاعة علی وجهین: السعة فی المال، الطاقة فی القلب»:
الوجه الأول
ـ } وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ{(3) یعنی لو وجدنا السعة فی المال.
ـ } وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً{(4) یعنی من وجد سعة فی المال علی أن یحجّ قدر ما یبلغه.
ـ } وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً{(5)أی: فمن لم یجد فی المال سعة «أن ینکِحَ المُحصناتِ».
الوجه الثانی
ـ } وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ{(6) یقول لن تطیقوا أن تعدلوا بین النساء فی الحبّ .
ـ } فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ{(7) یعنی ما أطقتُم.(8)
استطاعت در قرآن بر دو معنی آمده است: توانگری و توانایی به عنوان مثال:
1) در مفهوم توانگری
ـ (منافقان) به زودی به خدا سوگند یاد می کنند که: «اگر توانایی داشتیم همراه شما برای (جهاد) حرکت می کردیم» یعنی اگر مالی داشتیم (که معاش خانواده و هزینه خرید سلاح و... را تأمین کنیم با سپاه اسلام به سوی میدان روانه می شدیم).
ـ برای مردمی که راهی یابند، رفتن به خانه کعبه واجب است; یعنی مقدار دارایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دیوان سیدای نسفی، با تصحیح و تعلیق حسن رهبری، 1382، انتشارات بین المللی الهدی، ص276
2 . نکـ : مفردات راغب اصفهانی، 1393هـ . ق دارالکاتب العربی (افست قم، دارالکتب العلمیه)، ص319
3 . توبه : 43
4 . آل عمران: 97
5 . نساء : 25
6 . نساء : 129
7 . تغابن : 16
8 . الوجوه والنظائر، فقیه دامغانی، 1390هـ . ق بیروت، دارالعلم للملایین، ص300
که برای حج لازم است، (داشته باشند).
ـ کسی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان پاکدامن مؤمن ندارد، پس با کنیزان مؤمن ازدواج نماید.
2) در معنی توانایی قلبی:
ـ شما هرگز نمی توانید در میان زنان، به عدالت رفتار کنید; یعنی نمی توانید علاقه یکسان به آنان داشته باشید.
ـ تقوای الهی پیشه کنید تا می توانید; یعنی تا آن جا که طاقت دارید.
با توجه به معنای «استطاعت»، «مستطیع» کسی خواهد بود که برای انجام کاری قدرت بدنی و امکانات مادی داشته باشد. البته نوع کارها از هم متفاوت اند; برخی تنها توان جسمی، برخی به توان فکری، برخی به توان مادی و برخی دیگر به وجود هر دو یا هر سه با هم نیازمند می باشند.
نماز، با رمقی از توان جسمی و فکری قابل انجام است; روزه، انرژی بیشتری نسبت به نماز، نیاز دارد; اما حج، غالباً با پیمایش مسافت بسیار طولانی همراه است. چنین مسافرتی، مرکبی هموار و ساز و برگی بسیار می طلبد. از این رو، تحمّل سختی های راهپیمایی تا مکّه مکرمه، انجام اعمال و مناسک حج و اسکان چند روزی در شهر مکه، هم قدرت بدنی و فکری می خواهد و هم قدرت مالی.
پس، از منظر قرآن و عقل، استطاعت در حج، مستلزم سلامت جسم است و داشتن درهم و دیناری عرف پسند برای تأمین هزینه سفر و هزینه خانواده اش به اندازه بسندگی در روزهای مسافرت به خانه خدا و بازگشت از آن.
حال، شاید کسی راهی نزدیک یا حتی راهی دور، اما با قدرت بدنی زیادی که دارد، پای پیاده حج رود و دیگری توان تهیه چهارپایی لاغراندام داشته باشد و با آن آهنگ کعبه کند; و آن یکی هم با خودرو و هواپیما به این سفر معنوی رو نهد. به هرحال دستور خداوندی بر این است که از ملیت ها و