باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

عرفان در عرفات

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

عرفان در عرفات 

امام سجاد(ع) آنگاه که از حج برگشته بود از شبلی پرسید:

... به هنگام وقوف در «عرفات»، آیا «معرفت» خداوند سبحان را ادا کردی؟ و به «معارف» و علوم الهی پی بردی؟ و آیا دانستی که با تمام وجود در قبضة قدرت خدا هستی و او بر نهان کار و راز قلب تو آگاه است؟!...

شبلی: نه!

امام(ع) : ... پس حج، احرام، وقوف به عرفه و... را به‌جا نیاورده­ای.

باز هم موسم حج فرا رسیده است؛  فصل شور و شوق حاجیان و حسرت و آرزوی مشتاقان مُحـرم.

اگر انسان ندیده باشد، چندان غصه­دار نمی­شود. اما... آن­که به دیدار و زیارت رفته باشد، غم هجران  «خانه» و «صاحب خانه» دلش را  می‌سوزاند و آتش اشتیاق را  در درونش برمی‌افروزد.  تجلّی خدا  در «حج» دلربا و شوق افزاست. آن­که دیده باشد و مهجور بماند، بیشتر می‌سوزد.

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی         بازار خویش و آتش ما، تیز می‌کنی

غرض، نه خاطره‌نویسی است و نه تشریح فلسفه و اهداف حج، که آن همه،  در این مقال و مجال  نمی‌گنجد.

اما... آب دریا را اگر نتوان کشید            هم به‌قدر تشنگی باید چشید

و ما از این همه صحنه‌ها و فرازها و زیبایی‌ها و شورها و معنویت‌ها و حماسه‌های حج،  تنها به صحرای عرفات سری می‌زنیم تا با حاجیان هم­نوا شویم.

مناسک حج، سراسر الهام است. و... زیارت خانة  خدا و حرم پیامبر، یادآور تاریخ اسلام...

و دیدار «بیت‌الله» و مسجد و مرقد رسول‌الله، صفابخش جان و امیدبخش دل و روشنگر دیده است. مکه و مدینه، تاریخ مجسّم مکتب است. هرگوشة این دیار و هر سنگ این بیت، هر رواق این حرم و هر شبستان این حریم، خاطره‌انگیز است و سرگذشت‌ها و ماجراها و درس‌ها و عبرت‌ها دارد و هر زاویه از این ارض مقدس، کسی را،  چیزی‌ را و حادثه‌ای را تداعی می‌کند.

مگر می‌توان «کعبه» را بر زبان آورد و از «ابراهیم خلیل الرحمان» نگفت؟ مگر می‌شود زمزم را دید و به‌یاد «اسماعیل» نیفتاد؟ مگر نام صفا و مروه، جدا از یاد «هاجر» تواند بود؟ «منا» خاطرة  قربانی شدن اسماعیل به دست ابراهیم را  به ذهن می‌آورد. و... «عرفات» صحنة شورانگیز مناجات عاشقانه حسین7 را با خداوند، در دامنة «جبل‌الرحمه»؛ کوه رحمت.

«ای حسین، ...

تو در این دشت، چه خواندی که هنوز، سنگ‌های «کوه رحمت»... از گریة تو نالان­اند؟ عشق را هم زتو باید آموخت...

و مناجات و صمیمیّت را و عبودیّت را و خدا را هم باید زکلام تو شناخت.

در دعای عرفه، تو چه گفتی؟... تو چه خواندی، که هنوز تب عرفان تو در پهنة این دشت، به‌جاست؟

پهندشت عرفات، وادی «معرفت» است. و به مشعر، وصل است. وادی شور و «شعور».

ای حسین، ...

دشت از نام تو عرفان دارد. و شب، از یاد تو عطرآگین است. آسمان، رنگ خدایی دارد. و تو گویی به زمین نزدیک است.

ای حسین، ...

ای زلال ایمان، مرد عرفان و سلاح! در دعای عرفه، تو چه خواندی، تو چه گفتی، کامروز زیر هر خیمة گرم یا که در سایة هر سنگ بزرگ یا که در دامن کوه حاجیان گریان­اند؟ با تو در نغمه و در زمزمه‌اند؟(1)

عرفات، صحرای عرفان است و دعای معروف امام حسین7 در این روز، و نیایش عرفة امام زین‌العابدین(ع) در (صحیفة سجادیه) در زمزمة عاشقانة حجاج، در زیر چادرهای گرم، در دشت سوزان عرفات، شنیده می‌شود. اشک‌ها جاری است. دل‌ها شکسته است.

حسین(ع)، این عارف معروف و این معرفت آموز عرفا، در عرفه، با چشم اشکبارش، با دست‌های رو به خدایش، با حالت تضرع و زاری‌اش، در نظر مجسّم است.

نماز و دعا و نیایش و گریه، از ظهر عرفه تا غروب آن روز، محشری به پا می‌کند. هرکس به‌حال خویش می‌اندیشد و قیامت را در نظر خود مجسّم کرده و به یاد می‌آورد. عده‌ای هم با اشتیاق، گمشدة خود را دنبال می‌کنند.

عاشقان دیدار «مهدی»[... می‌گویند در عصر عرفه، حتماً امام زمان در عرفات است. دیده‌های منتظران، در پی این یوسف، غایب از نظر است.

مگر احساس را می‌توان با قلم بیان کرد؟!... مگر حالات دل و تأملات درونی را می‌توان به رشتة تحریر کشید؟! مگر عشق، قابل توصیف است؟

از کجا معلوم که بعضی از این حاجیان دلسوخته و دل‌شکسته، «او» را ندیده باشند؟!

این تشنگان دیدار، که عطش را عمیقاً چشیده‌اند، از کجا که به «لقا» نرسیده باشند؟

این فانیان محبّت و ولای حضرت مهدی[ ، از کجا که توفیق «حضور» را نیافته باشند؟

در کوی مهدی[ فیض دیدار، نصیب دیده‌های پاک و قلب‌های خاضع و دل‌های باتقوا می‌گردد.

«درکوی ما، شکسته‌دلی می‌خرند و بس       بازار خود فروشی از آن سوی دیگر  است»     

تنگ غروب است و در این صحرای عرفان، عطر حضور حضرتش را می‌توان یافت.

«مهدی»، کدامین خیمه را دیدار کرده است؟ توفیق دیدار، سهم کدامین حاجی خوشبخت گشته است؟

آیا کدامین چشم لایق، دیده «او» را؟ آیا کدامین حاجی بشکسته دل را، بر دامن پرفیض دیدارش نشانده است؟

اینجا،  در این دشت، هر سوی، آثاری ز ردّ پای «مهدی» است. فریاد «یامهدی» در این صحرا بلند است. نجوای جان‌خیز که را، آن دوست، آن مولا و سرور، از خیمه‌های گرم و سوزان، اندر این دشت «لبیک» گفته است؟ چشم انتظاری، درد جانسوزی است.

ای دوست، در انتظارت، صبح و شب، تا کی نشستن؟ این چشم را در چشمة عشق تو، شستیم در زمزم دیدار هم، باید که این چشم، روی تو بگشودن، به روی غیر بستن هرگز روا نیست، اینجا هم از دیدار تو، محروم ماندن این دیدگان منتظر، خاک ره توست. از «عرفات» که پا به بیرون می‌گذاریم، همه‌جا عرفات است... همه‌جا مشعر و منا است.  همه‌جا حرم است و حریم احرام! خدا را، پیامبر را، علی را، حسین را،  زهرا را،  مهدی: را، امامان و اولیا را... همه‌جا می‌توان حاضر دید.

باشد که وقوف ما، در عرفات، معرفت‌آموزمان گردد و در عرفه، عارف حق گردیم و عامل به «معروف».

(پی نوشتها)

1 - شعر ها، برگرفته از سروده‌های استاد جواد محدثی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۱۲
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی