زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام2
در این هنگام جمعى از قبیله (جرهم) از نزدیکیهاى این منطقه مىگذاشتند، هنگامى که پرندگان را در حال بال زدن و چرخیدن بر بالاى این منطقه مشاهده نمودند، از این رخداد شگفت زده شدند و از همدیگر پرسجو نمودند، زیرا دراین منطقه آب وجود ندارد پس چگونه پرندگان در این سو مىچرخیدند. جرهمیها قاصدى را به این محل گسیل داشتند وى هنگام بازگشت مژده داد که درا ین جا آبى هست، آنان به سوى این منطقه رفتند هاجر را یافتند و از او درخواست نمودند تا آنان را در همسایگى خود بپذیرد بدون این که حقى از آب را بخواهند، هاجر به آنان خوش آمد گفت و جرهمیها در همسایگى او منزل گزیدند، تا اینکه اسماعیل به سن جوانى رسید و همسرى از قبیله جرهم برگزیده و زبان عربى را از او فراگرفت .
اسماعیل (ع) و پذیرش درخواستهاى پدر:
در این مدًت ابراهیم (ع) فرزند خود را فراموش نکرده بود، و هر چندگاه به دیدار او مىشتافت. در یکى از این دیدارها در عالم خواب مشاهده نمود که خداوند به او فرمان مىدهد که فرزند خود را ذبح نماید. ابراهیم (ع) عزم کرد تا فرمان الهى را به انجام برساند. وى این مسأله را با فرزندش در میان گذاشت تا ایمان او را بیازماید. اسماعیل (ع) به او پاسخ داد : اى پدر فرمان الهى را اجابت نما،مرا بردبار خواهى یافت. قرآن این مسأله را چنین بازگو مىکند :« هنگامى که با او به مقام سعى وکوشش رسید،گفت : پسرم ! من در خواب دیدم که تو را ذبح مىکنم نظر تو چیست ؟ گفت : پدرم ! هرچه دستوردارى اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت.»[27]
هنگامى که آنان تسلیم قضا و قدر الهى شدند، ابراهیم فرزند خود را به رو انداخت تا از قفا او را ذبح نماید، چاقو را برگردون او گذراند، ولى چاقو برشى ایجاد نکرد. خداى متعال در عوض ذبحى عظیم (یک گوسفند) را به جاى اسماعیل فرستاد. ابراهیم (ع) از این آزمایش برزگى خداوندى سربلند بیرون آمد . در قرآن این مسأله چنین ذکر شده است : «هنگامى که هر دو تسلیم شدند ابراهیم پیشانى او را برخاک نهاد، او را ندا دادیم که أى ابراهیم! آن رؤیا را تحقًق بخشیدى (و به ماموریت خود عمل کردى) . ما این گونه، نیکو کاران را جزا مىدهیم. این مسلماً همان امتحان آشکار است. ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم . و نام او را در امتهاى بعد باقى نهایدم.»[28]
ساخت کعبه:
ابراهیم (ع) مدتى طولانى را به دور از فرزندش سپرى نمود. سپس براى انجام امرى عظیم به مکه بازکشت . خداوند متعال به او فرمان داده بود که به همراهى اسماعیل (ع) کعبه را بسازد . پس از اینکه خستگى سفر از تن او زد و ده شد، علت آمدن خود را با اسماعیل در میان گذاشت. آنان ساخت کعبه را به کمک هم آغاز نمودند. ابراهیم کار بنایى را انجام مىداد و اسماعیل (ع) سنگها را به وى تحویل مىداد. ابراهیم خواست تا سنگى را به عنوان نشانه در زاویهى بنا بگذارد . جبرئیل به او سفارش نمود تا حجر الاسود را در این مکان بگذارد : «.. بیاد آورید هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند»[29]
آنان در هنگام ساخت کعبه به نیایش خداوند مىپرداختند و چنین مىگفتند: «پروردگارا از ما بپذیر که تو شنوا و دانائی» همکارى میان ابراهیم واسماعیل تا پایان ساخت کعبه و ایجاد دیوارهاى کعبه ادامه یافت.
هنکامى که بناى کعبه به پایان رسید خداوند متعال آن را مورد عنایت خاصً خود قرارداد؛ و به ابراهیم و اسماعیل فرمان داد تا کعبه را براى طواف کنندگان و عاکفان و رکوع وسجده کنندگان پاکیزه نماید . ابراهیم(ع) دعا کرد تا مکه سرزمین امنى باشد، و براى کسانى که به خداوند متعال و روز قیامت ایمان آوردهاند خیر و روزى بى کران عطا فرماید، و عذاب خود را بر کسانى که کفر ورزیدند.
پس از این که مدت کوتاهى آنهارا در آسایش بگذارد نازل نماید : «(به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار داریم.
و (براى تجدید خاطره از مقام ابراهیم عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید وما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که : خانه مرا براى طواف کنندگان و مجاوران ورکوع و سجده کنندگان ، پاک و پاکیزه کنید : (و بیاد آورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد : پروردگارا ! این سرزمین شهر امنى قرارده و اهل آن را ـ آنانى که به خدا و روز بازپسین ایمان آوردند ـ از ثمرات گوناگون روزى ده . گفت : دعاى تو را اجابت کردم و مؤمنان را از انواع برکات بهرهمند ساختم؛ امًا به انهائى که کافر شدند بهره کمى خواهم داد سپسى آنها را آتش به عذاب مىکنم ؛ و چه بد سرانجامى است، و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که ابراهیم و اسماعیل ، پایههاى خانه کعبه را بالا مىبردند و مىگفتند پروردگارا از ما بپذیر که تو شنوا و دانائی»[30].
خداوند متعال به ابراهیم ویژکىها و خصوصیتها متعددى عطا نمود که در کم ترین پیامبرى موجود است؛ او پدر پیامبران است و جد بزرگ پیامبر اکرم محمد (ص) مىباشد.
خداوند قبل از این که او را پیامبر قرار دهد اورا بنده قرارداد. پیامبرى او را با راستگویى مقرون نمود و او به صدًیق (راستگوى) معروف گشت : «در این کتاب ابراهیم را یادکن،که او بسیار راستگو، و پیامبر خدا بود»[31] راستگویى ارزشى است که از اصول و پایههایى شمرده مىشود، که پیامبرى بر آن استوار است. خداوند سپس او را خلیل (دوست) خود شمرد ، وى به درجهأى از محبت خداوند رسید که او را به این مقام نائل گردانید «و خداوند ابراهیم را به دوستى خود برگزید»[32] سپس او را به عنوان امام معرفى نمود : «(به خاطر بیاورید) هنگامى که خداوند ابراهیم را به وسایل گوناگون آزمود؛ و او به خوبى از عهده این آزمایشها بر آمد . خداوند به او امر فرمود : من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم .
ابراهیم عرض کرد : از دودمان من (نیز امامانى قرار بده) خداوند فرمود : «پیمان من ، به ستمکاران نمىرسد»[33] به این وسیله اراهیم (ع) تمام ویژگىها را به اکمال رساند، تا شخصاً امتى قنوت کننده به درگاه خداوند وحنیف و در برگیرنده تمام ویژگىها ى فضیلت باشد .
پی نوشت ها
1 ) «قالو نعبد الهک وإله ابائک ابراهیم واسماعیل واسحاق الها واحد» (بقره، 133) .
2 ) «ولقد آیتنا ابراهیم رشده من قبل وکنّا به عالمین» (انبیاء ، 51).
3 ) «اذ قال لابیه و قومه ماهذه التماثیل التى انتم لها عاکفون 0 قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین 0 قال لقد کنتم وآبائکم فى ظلال مبین} (انبیاء، 52 ـ 54) .
4 ) «والذى خلقنى فهو یهدین . والذى یطعمنى ویسقین واذا مرضت فهو یشفین والذى یمیتنى ثم یحیین . والذى اطمع ان یغفر لى خطیئتى یوم الدین» (الشعراء ، 78 ـ 82) .
5 ) «یا ابت لمتعبد ما لا یسمع ولا یبصر ولا یغنى شیئ» (مریم،42).
6 ) «یاابت انى قد جائنى من العلم مالم یأتکفا تبعنى اهد کصراطا سوی » ( مریم ، 43).
7 ) اراغب انت عن آلهتى یا ابراهیم لئن لم تنته لأرجمنک واهجرنى ملیّ» (مریم ، 46).
8 ) «اراغب انت عن الهتى یا ابراهیم لئن لم تنته لارجمنک واهجرنى ملیّ» (مریم ، 46).
9 ) «ساستغفرلکربىإنّهکانبىحفیّ»(مریم، 47) .
10 ) إنّ ابراهیم لاواه حلیم (التوبه، 114).
11) الا تاکلون مالکم لاتنطقون (الصافات، 91 ـ 92) .
12 ) فراغ علیهم ضربا ًبالیمین (93)
13 ) أأنت فعلت هذا بألهتنا یا إبراهیم (الانبیاء ، 62) .
14 ) قال بل فعله کبیرهم.
15 ) فاسئلوهم ان کانوا ینطقون (الانبیاء ، 63) .
16 ) «فرجعوا الى انفسهم فقالوا إنکم انتم الظالمون» (الانبیاء، 64) .
17 ) «ثم نکسوا على رؤسهم لقد علمت ما هؤلاء ینطقون» (الانبیاء، 65) .
18 ) قالوا حرّ قوه و انصرواالهتکم اءن کنتم فاعلین (الانبیاء ، 68) .
19 ) «برداً وسلاماً على ابراهیم» (الانبیاء ، 69).
20 ) «وکذلک نُرى ابراهیم ملکوت السماوات والارض ولیکون من الموقنین فلمّا جَنَّّعلیه اللیل رأى کوکباً قال هذا ربى فلمّا أفل قال لا احبّ الأ فلین فلمّا رأى القمر بازغاً قال هذا ربى فلمّا أفل قال لئن لم یهدنى ربى لأکوننّ من القوم الظالمین فلمّا رأى الشمس بازغة قال هذا ربى هذا اکبر فلمّا أفلت قال یا قوم انى برىءٌ مما تشرکون انى وجهت 1 ـ وجهى للذى فطر السماوات والارض حنیفاً وما أنا من المشرکین» (انعام، 75 ـ 79) .
21 ) «قال ابراهیم ربى الذى یحیى ویمیت ، قال انا احیى وامیت» (بقره ، 285).
22 ) «قال ابراهیم ربى الذى یحیى و یمیت ، قال انا احیى وامیت (البقره ، 285).
23 ) «فأنّ الله یأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر والله لایهدى القوم الظالمین» (البقرة، 258).
24 ) «واذ قال إبراهیم ربّ ارنى کیف تحیى الموتى قال اولم تؤمن قال بلى ولکن لیطمئن قلبى ، قال فخذ اربعة من الطیر فصرهن الیک ثماجعل على کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یاتینک سعیا. واعلم انّ الله عزیز حکیم} (بقره، 260).
25 ) «انى مهاجر الى ربى انّه هو العزیز الحکیم» (العنکبوت، 26) .
26 ) «ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرًم ربنا لیقیموا الصلاة، فاجعل أفئده من الناس تهوى الیهم وارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون . ربنا انک تعلم ما نخفى وما نعلن وما یخفى على الله من شیء فى الارض ولا فى السماء» (ابراهیم، 37 - 38» .
27 ) «فلمَا بلغ معه السعى قال یا بنى اَنى ارى فى المنام اَنّى اذبحک فانظر ماذا ترى قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین» (صافات . 102) .
8 ) «فلمَا اسلما وتلَه ونادیناه ان یا ابارهیم قد صدًَقت الرؤیا إنًا کذلک نجزى المحسنین إن هذا لهو البلاء المبین. و فدیناه بذبح عظیم . و ترکنا علیه فى الآخرین» «الصافات، 103 – 108».
29 ) «واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم» (بقره ، 127) .
30 ) «وإذ جعلنا البیت مثابه لناس وامنا واتخذوا من مقام ابراهیم مصلًى وعَهِدنا الى ابراهیم واسماعیل أن طهرا بیتى للطائفین والعاکفین والرکع والسجود . وإذ قال ابراهیم ربً اجعل هذا بلداً آمنا وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله والیوم الآخر قال ومن کفر فأمتًعه قلیلاً ثم اضطره الى عذاب النًار وبئس المصیر . وإذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل ربنا تقبًل منا انک أنت السمیع العلیم» (بقره، 125 ـ 126) .
31 ) «واذکر فى الکتاب ابراهیم انه کان صدًیقاً نبی» (مریم ، 41) .
32 ) «واتخذ الله ابراهیم خلیل» (النساء ، 125) .
33 ) «واذ ابتلى ابراهیم ربًه بکلمات فاتمهنًَ قال انى جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمین» (البقره ، 124) .