باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

سلطان ستمگر امّا ترسو

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ب.ظ


سلطان ستمگر امّا ترسو

فضل بن ربیع می گوید: روزى هارون الرّشید با حالت غضب، شمشیر به دست بر من وارد شد و گفت : همین الان باید این حجازى (حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام) را در هر حالتى که هست، امانش ندهى و او را این جا حاضر کنى .

پس من به سوى محلّ سکونت حضرت حرکت کردم تا آن که به خانه اى که با حصیر و شاخه هاى درخت خرما درست شده بود، رسیدم ؛ غلام سیاهى در آن جا حضور داشت ، گفتم : اجازه ورود بر مولایت را مى خواهم ؟

غلام گفت : مولاى من حاجب و دربان و وزیر ندارد، بیا داخل ، چون وارد منزل شدم ، پس از عرض سلام ، گفتم : هارون الرّشید شما را طلب کرده است .

امام کاظم علیه السلام فرمود: مرا با هارون چه کار است ؟! آیا با آن همه نعمت کفایت نمى کند؟

و پس از آن ، با سرعت حرکت نمود و اظهار داشت : اگر جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله نفرموده بود: تبعیّت از سلطان در حالت تقیّه واجب است ، هرگز نمى آمدم .

عرضه داشتم : یا ابن رسول اللّه ! آماده عقوبت و شکنجه هارون باشید، چون که بسیار غضبناک بود.

حضرت فرمود: همراه من کسى است که مالک تمام دنیا و آخرت است ، و هارون الرّشید امروز نمى تواند کمترین آسیبى را به من وارد نماید، انشاءاللّه تعالى .

و سپس دست مبارک خود را اطراف سر خود سه مرتبه چرخانید و زمزمه اى کرد که من متوجّه آن نشدم .

سپس حرکت کردیم و همین که جلوى دارالا ماره رسیدیم حضرت بیرون ایستاد و من بر هارون الرّشید وارد شدم ، دیدم همانند مادر بچّه مرده ناراحت و سرگردان است ؛ و چون چشمش بر من افتاد گفت : آیا پسر عمویم را آوردى ؟

گفتم : بلى .

اظهار داشت : آسیبى که به او نرسانده اى ؟

گفتم : خیر.

گفت : بگو: وارد شود.

هارون الرّشید در جواب اظهار داشت : همین که تو را به دنبال او فرستادم ، چند نفر ناشناس و مسلّح بر من وارد شدند و همگى گفتند: چنانچه آسیبى به موسى بن جعفر علیهما السلام برسانى ، تمام کاخ و اهل آن را نابود مى گردانیم ؛ پس سعى کن با او به نیکى و احسان برخورد نمائى

چون حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام وارد شد، هارون از جاى خود حرکت کرد و به استقبال حضرت رفت و او را در آغوش گرفت و با یکدیگر معانقه کردند.

سپس هارون الرّشید به حضرت خطاب کرد و گفت : اى پسر عمو! خوش ‍ آمدى؛ و آن گاه حضرت را با احترام و تکریم کنار خود نشانید و اظهار داشت : چه شده است که با ما قطع رابطه کرده اى ؛ و به ملاقات ما نمى آئى ؟

امام علیه السلام فرمود: چون ریاست و نعمت تو فراوان گشته است و علاقه مند به دنیا گشته اى .

پس از آن ، هارون دستور داد تا هدایاى متعدّد و ارزشمندى براى حضرتش ‍ آماده کنند؛ و سپس آن هدایا را تحویل امام کاظم علیه السلام داد.

حضرت فرمود: اگر نمى خواستم به جوانان بنى هاشم در امر ازدواجشان کمک کنم تا نسل آنها افزایش یابد، این هدایا را نمى پذیرفتم ؛ و سپس ‍ حرکت نمود و رفت .

فضل بن ربیع در ادامه این حکایت افزود: چون حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام از دربار خلیفه خارج شد و رفت، به هارون الرّشید گفتم : تو تصمیم تعذیب و جسارت داشتى ، ولى اکنون هدایائى گرانبها تقدیمش ‍ کردى ؛ و نیز با عزّت و احترام راهى منزل خویش گردید؟

هارون الرّشید در جواب اظهار داشت : همین که تو را به دنبال او فرستادم ، چند نفر ناشناس و مسلّح بر من وارد شدند و همگى گفتند: چنانچه آسیبى به موسى بن جعفر علیهما السلام برسانى ، تمام کاخ و اهل آن را نابود مى گردانیم ؛ پس سعى کن با او به نیکى و احسان برخورد نمائى .

فضل بن ربیع گوید: پس از گذشت چند صباحى خدمت امام موسى کاظم علیه السلام رفتم و عرضه داشتم : چگونه شرّ هارون الرّشید را از خودت دفع و برطرف نمودى ؛ و به حمد اللّه هیچ آسیبى به شما نرسید؟

امام علیه السلام در جواب فرمود: دعاى جدّم حضرت امیرالمۆمنین ، علىّ بن ابى طالب علیه السلام را خواندم و خداوند مرا کفایت نمود.


منبع: عیون اخبارالرّضا علیه السلام، ج 1، صص 76-78، ح 5، جهت اختصار دعا آورده نشد. (نقل از کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام»، عبدالله صالحی).


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۰۸
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی