مسامحات مناسک حج4
هشتم: محرمات احرام
در بیان محرّمات احرام و تعداد آنها در بسیاری از مناسک حج، نوعی تداخل و عدم ضبط دقیق دیده میشود; مثلا حضرت امام خمینی+ دومین عمل محرّم از محرّمات احرام را «جماع با زن، بوسیدن، دست زدن یا تماس و نگاه با شهوت، بلکه هر نحو لذّت بردن و تمتّع» دانستهاند.[53] یعنی همه این امور را ذیل یک عنوان آوردهاند; همچنان که حرمت شکار و همه فروع آن را یک عمل محرّم از محرّمات احرام قلمداد کرده اند[54] و از این جهت، یکنواختی در تعداد رعایت شده است، ولی مرحوم آیة الله خویی&، مورد نخست را چهار امر محرّم به حساب آوردهاند و مورد دوم را یک امر; یعنی در بیان تروک احرام فرمودهاند: «1. شکار حیوان صحرایی; 2.نزدیکی با زنان; 3. بوسیدن زن; دست زدن به زن; نگاه کردن به زن و ملاعبه با او».[55]
بنابر این تفصیل، شکار را هم باید چند عنوان محرّم قلمداد میکردند; چون آنچه محرّم است و ایشان ذیل عنوان «شکار حیوان صحرایی» به حرمتش تصریح کردهاند، عبارت است از:
1. شکار; 2. کمک به دیگری در شکار (چه دیگری محرم باشد، چه مُحِلّ); 3. نگهداری شکار یا به دست گرفتن آن در حال احرام (هر چند شکار کردنش پیش از احرام باشد); 4. خوردن گوشت شکار (هر چند شکارکننده، مُحِلّ باشد).[56]
به نظر میرسد تعبیر و شمارش قدما در این موضوع، دقیقتر است که برای مثال، تعبیرات علاّمه حلّی، شهید اوّل و شهید ثانی را به ترتیب ذکر میکنیم:
ـ «یجب على المحرم اجتناب صید الْبَرِّ... أکلا و ذبحاً، واصطیاداً، و إشارةً، و دلالةً، وإغلاقاً و إمساکاً.
و النساء وطئاً، و عقداً له و لغیره و شهادةً علیه و إقامةً، و تقبیلا و نظراً بشهوة».[57]
ـ «أمّا التروک المحرّمة فثلاثون:... و النساء بکلّ استمتاع حتّى العقد.»[58]
ـ «... صید البرّ... اصطیاداً و أکلا و ذبحاً و دلالةً و إغلاقاً، مباشرةً و تسبیباً ولو بإعارة الآلة. والاستمتاع بالجماع و مقدّماته حتّى العقد».[59]
اشکال دیگر به تعبیر مرحوم آیة الله خویی اینکه ایشان «نگاه کردن به زن و ملاعبه با او» را یک عنوان شمردهاند، در حالی که نگاه، غیر از ملاعبه است و به مبنای ایشان مبنی بر تفصیل و جدا کردن این امور، باید دو عنوان محسوب میشد.
اشکال دیگر اینکه تعبیرات «نگاه کردن به زن، دست زدن به زن» و مانند آن در سخن ایشان، موهم این است که این امور فقط بر مردان حرام است، درحالی که بر زنان نیز حرام است و مسأله طرفینی است و عنوان مسأله باید طوری اتّخاذ شود که موهم خلاف نباشد.
البته این اشکال به تعبیر علاّمه در ارشاد و شهید در لمعه: «والنساء وطئاً، و عقداً و...»; «والنساء بکلّ استمتاع حتّی العقد» نیز وارد است، ولی به تعبیر شهید ثانی: «والاستمتاع بالجماع و مقدّماته حتّی العقد» و به تعبیر برخی از معاصران[60] «امور زناشویی» وارد نیست.
تعبیر اخیر، علاوه بر اینکه عامّ و سلیم از این اشکال است، از جهت کنایی و محترمانه بودن هم ستودنی است. سزاوار است مانند قرآن کریم، از این امور در مناسک حج و رسائل عملیه هم تا آنجا که به فهم مطلب ضرری نرساند، با تعابیر کنایی یاد شود.[61]
همچنین مرحوم آیة الله خویی و من تبعه و امام خمینیU، یکی از محرّمات احرام را به ترتیب، «استعمال بوی خوش» و «استعمال عطریات» دانستهاند، ولی ذیل همین عنوان فرمودهاند:
«بر محرم حرام است که بینى خود را از بوى بد بگیرد. بلى تند رفتن از جهت خلاص از بوى بد عیبى ندارد.»[62]
«اقوى حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد، لکن فرار کردن از بوى بد به تند رفتن، عیب ندارد.»[63]
در حالی که حرمت استعمال بوی خوش و حرمت گرفتن بینی از بوی بد، دو عنوان محرّم است، نه یک عنوان.
نیز آیة الله خویی در شمارش محرّمات احرام، ذیل عنوان «9. پوشیدن لباس دوخته بر مردان» فرمودهاند:
«پوشیدن لباس دوخته، هر طور باشد، براى زنان عیبى ندارد، مگر دستکش که آن را نپوشند.»[64]
پیداست که حرمت پوشیدن دستکش برای زنان، عنوان مستقلّی است و ربطی به «پوشیدن لباس دوخته بر مردان» ندارد.
همچنین در شمارش محرّمات احرام، ذیل عنوان «16. زینت نمودن» نوشتهاند:
«پوشیدن زیور براى زینت بر بانوان محرم حرام است و زیورى که پیش از احرام، عادت به پوشیدن داشته، مستثنى است و مىتواند او ]آن [را بپوشد، ولى نباید او ]آن [را به شوهر خود و دیگر مردان نشان دهد.»[65]
هویداست که «إظهار الزینة للزوج و لغیره من الرّجال» عنوان مستقلی غیر از «پوشیدن زیور» است. همین ایراد، عیناً به مناسک حج حضرت امام خمینی نیز وارد است.[66]
در اینجا تعابیر قدما دقیقتر است; مثلا علاّمه و شهیدین در شمارش محرّمات احرام گویند: «و الحلی غیرالمعتاد للنساء، و إظهار المعتاد للزوج»[67]، «و لبس المرأة ما لم تعتده من الحلى; و إظهار المعتاد للزوج»[68]، «و لبس ما لم تعتده من الحلی، و ما اعتادته بقصد الزینة لا بدونها; لکن یحرم علیها إظهاره للزوج».[69]
توضیح اینکه برخی از قدما مانند شهید، چنان که گذشت، تروک احرام را سی مورد دانستهاند و آنها را از یکدیگر تفکیک کردهاند و برخی معاصران، 25 یا 24 مورد دانستهاند و دو یا چند عنوان را ذیل یک عنوان درج کردهاند که دقیق نیست. البته در مواردی، قدما هم چند امر را ذیل یک عنوان آوردهاند، ولی تعبیرشان دقیق است; مثلا تعابیر علاّمه در ارشاد که گذشت، انصافاً دقیق است:
«...صید البَرِّ... أکلا، و ذبحاً، و اصطیاداً، و اشارةً، و دلالةً، و إغلاقاً و إمساکاً و النساء وطئاً، و عقداً له و لغیره و شهادةً علیه و إقامةً، و تقبیلا و نظراً بشهوة».[70]
ولی مرحوم آیة الله خویی& و من تبعه صید را با همه مسائل وابسته اش یک عنوان و نساء، یعنی آمیزش و مانند آن را ـ چنان که گذشت ـ چهار عنوان دانسته که این دوگانگی، وجهی ندارد. علاوه بر اینکه عنوان «صید» در کلام علامه و مانند آن، کلّی است و همه محرّماتی را که ذیل آن ذکر شده، شامل میشود، ولی عنوان در کلام آیة الله خویی به گونه ای است که شامل محرّمات ذیل آن نمیشود; زیرا در عنوان محرّم نخست فرمودهاند: «1. شکار حیوان صحرایی» و پیداست که این عنوان، شامل اکل، امساک و مانند آن نمیشود;بر خلاف تعبیر «شکار= صید» در سخن علاّمه که شامل همه موارد; یعنی اصطیاد، ذبح، أکل و... میشود.
نهم: عدم محاذات جدّه با میقات
مسأله محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات یکی از مسائلی است که کارشناسان باید تکلیف آن را مشخص و معیّن کنند و اختلاف در آن به هیچ وجه شایسته نیست. در مناسک برخی از مراجع معاصر میخوانیم:
«کسانى که با هواپیما به حج مىروند و مىخواهند بعد از حج به مدینه مشرف شوند، احتیاط آن است که بدون احرام بروند جدّه، و از اهل اطلاع مورد اعتماد تحقیق کنند، اگر جدّه یا حده معلوم شد محاذى با یکى از میقاتهاست از آنجا محرم شوند و الاّ بروند به میقات دیگر مثل جحفه و از آنجا محرم شوند....»
محاذات یا عدم محاذات جدّه با یکی از مواقیت ـ به نظر بسیاری از فقیهان ـ موضوع حکم است و نباید توقع داشت حاجی ـ که از همه جا بی خبر است ـ تحقیق کند که آیا جدّه محاذی میقات است یا نه و ابهام و تردید در آن با اینهمه امکانات و وسائل فعلی سزاوار نیست. برخی از فقیهان دیگر در این زمینه نوشتهاند:
ـ «محاذات جدّه با یکى از مواقیت ثابت نیست، بلکه اطمینان به عدم محاذات آن است، پس احرام از جدّه مجزى نیست و بر حاجى لازم است قبل از رسیدن به جده نذر احرام نموده و از محل نذر احرام ببندد...»[71]
ـ «با ملاحظه نقشه هاى جغرافیایى، نقطه محاذى جحفه، در جنوب شرقى جدّه واقع است و لذا با نذر مىشود در فرودگاه جدّه احرام بست; زیرا قبل از میقات واقع است.»
ـ «محاذات جدّه با هیچ یک از میقاتها ثابت نیست. بنابر این باید یا به میقات یا محاذات میقات برود.»[72]
ـ «جدّه نه میقات است نه محاذى میقات، لذا احوط آن است که با نذر از آنجا محرم شود.»[73]
ظاهراً منشأ اختلاف فتوای علما در این زمینه، مشخص نبودن وضع موضوع حکم، یعنی محاذات یا عدم محاذات جدّه با میقات است،[74] که با این همه وسایل موجود، ابهام در آن به هیچ وجه شایسته نیست. البته اگر در معنی کلمه «محاذات» اختلاف باشد و بر اثر آن در محاذی بودن جدّه اختلاف شود، سخن دیگری است و چنین اشکالی وارد نخواهد بود.