مسامحات مناسک حج2
توضیحات:
1. در پاسخ «و» و «ک» یک تکلیف به صورت فتوا، و تکلیفی هم با عنوان احتیاط واجب ذکر شده است:
و) باید در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتیاط واجب، نایب هم گرفته تا براى آنان در صحن مسجد الحرام طواف نماید.
ک) باید نایب بگیرد که در صحن مسجد الحرام طواف نماید و... احتیاط واجب آن است که خودش هم از طبقه دوم طواف نماید.
معلوم است که اینجا تکلیف معذور، یک امر بیشتر نیست و آن، طواف است. حال این طواف یا باید به وسیله نایب در صحن مسجد انجام شود، یا خود معذور در طبقه دوم طواف کند; به هر حال، آنچه در واقع واجب است، یکی از این دو امر است. بنابراین، اگر فقیه از ادلّه، یکی از این دو امر را استنباط کرد و «فتوا» داد، به عِدل دیگر، مسلّماً فتوای وجوب نمیدهد و نیز به نحو احتیاط واجب هم، عِدل دیگر را الزام نمیکند; چون یک تکلیف بیشتر نیست. البته احتیاط مستحب بلاشک مانعی ندارد، بلکه ممدوح است.
بنابراین، پاسخ «و» و «ک» را باید توجیه کرد; بدین نحو که یا سهو القلم شده و به جای «احتیاط مستحب»، سهواً «احتیاط واجب» ذکر شده; همچنان که در پاسخهای «هـ» و «ی» احتیاط مستحب آمده است، و یا اینکه هر دو شقّ مسأله، احتیاط واجب است، نه فتوا; همچنان که در پاسخهای «ب» و «ز» و ذیل «د» به هیچ طرف فتوا داده نشده و هر دو به صورت احتیاط واجب ذکر شده است.
خلاصه اینکه با فرض فتوای جازم به یک طرف، نمیتوان طرف دیگر را احتیاط واجب کرد. مثل اینکه اگر در رکعت سوم و چهارم نماز به نحو فتوا، یک تسبیح را کافی دانستیم، دیگر نمیتوانیم ذکر دو تسبیح دیگر را احتیاط واجب کنیم. بلی، به نحو احتیاط مستحب مانعی ندارد.
2. روشن است که اگر به طواف از طبقه دوم، عرفاً «طواف کعبه» نگویند و صدق عرفی طواف محرز نباشد، به هیچ روی طواف از طبقه دوم کافی نیست. باتوجه به اینکه از پاسخهای مذکور استفاده میشود که برخی از پاسخ دهندگان، صدق عرفی طواف در بالا را احراز کرده اند; مانند «الف» و «ط» و برخی عدم صدق عرفی را احراز کرده اند; مانند «ح[39]» و برخی در صدق و عدم صدق، مردّد بوده اند; مانند «ج»، «د» و «ز». برخی هم، چون طواف در بیرون مقام را ـ ولو در صحن ـ صحیح نمیدانند، فرمودهاند: طواف از طبقه بالا کافی نیست; مانند «هـ ».
3. در بیان ملاک صدق عرفی طواف هم پاسخها مختلف است:
ج) کف طبقه دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف کننده، پایینتر از نقطه محاذى پشت بام کعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحیح و مجزى نیست....
د) چنانچه احراز شود که طبقه دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمىکند....
ز) چنانچه کعبه مقدس از طقبه دوم پایینتر نباشد، احتیاط واجب آن است که علاوه بر اینکه در طبقه دوم طواف داده مىشوند، استنابه هم بنماید.
روشن است که مفاد پاسخ «ج» این است که برای صدق طواف باید قامت طواف کننده از کعبه بالاتر نباشد و حتّی اگر فقط سر و گردن، هم از کعبه بالاتر باشد، عرفاً طواف صدق نمیکند، ولی مفاد «د» و «ز» این است که اگر کف طبقه دوم اندکی پایینتر از پشت بام کعبه یا مساوی آن باشد، طواف صدق میکند; هر چند تمام بدن طائف، بالاتر از پشت بام کعبه باشد; چون مفهوم «اگر طبقه دوم بالاتر از کعبه است، طواف از بالا کفایت نمیکند»، این است که اگر از طبقه دوم بالاتر نباشد، بلکه مساوی پشت بام کعبه یا اندکی پایینتر باشد، کفایت میکند.
4. پاسخ «ز» اندکی کاستی دارد; زیرا در آن، فقط وظیفه فرضی که «کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر نباشد» بیان شده است; ولی اگر پشت بام کعبه مقدس مساوی با سطح طبقه دوم یا بالاتر باشد، تکلیف چیست، به صراحت در این پاسخ نیامده است; هر چند با دقّت میتوان فهمید مراد این است که دراین فرض، طواف از طبقه بالا کفایت میکند.
پاسخ «هـ» دقیق است; چون فرض بر دوش گرفتن هم در آن ذکر شده که در صورت امکانِ آن، مقدّم بر نیابت است، و از آنجا که در سؤال، عدم امکان بر دوش گرفتن، به طور قطع نیامده، بلکه به صورت احتمال و فرض ذکر شده است، برای وضوح بیشتر پاسخ و دفع هر گونه توهّم، بهتر بود در پاسخها ذکر میشد. پاسخ «ج» و «ح» نیز از این جهت مانند «هـ» است.
به هر حال، با فرض عدم امکانِ بر دوش گرفتن، پاسخ «ب» محتاطانه ترین پاسخ است و تا هنگامی که تکلیف صدق عرفی طواف از طبقه بالا روشن نشود، مناسب ترین، جامع ترین و محتاطانه ترین پاسخ این است که «با عدم امکانِ بر دوش گرفتن، معذور، هم نایب بگیرد تا در مطاف طواف کند، و هم خودش از طبقه بالا طواف کند».
در پاره ای از پاسخها برخی مسامحات جزئی دیده میشود که به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم: در پاسخ «ب» آمده است: «نایب هم برایشان بگیرند» در حالی که شخص معذور از طواف، خودش باید نایب بگیرد، نه اینکه «برایشان بگیرند»; چون از طواف معذور است، نه از نایب گرفتن.
5. چنان که ملاحظه شد، با وضع فعلی، اختلاف است که آیا بر طواف از طبقه بالا عرفاً «طواف کعبه» صدق میکند یا نه. لازمه برخی پاسخها این است که «به طور حتم صدق میکند»; مانند «الف» و «ط» و لازمه برخی اینکه «به طور حتم صدق نمیکند»; مانند «ح» و برخی هم مشروط کردهاند به احراز اینکه چیزی از قامت طائف، بالاتر از پشت بام کعبه نباشد; مانند «ج» و برخی به احراز اینکه طبقه دوم از کعبه بالاتر نباشد یا کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر باشد; مانند: «د» و «ز».
هر چند مشهور است که تشخیص موضوع با فقیه نیست، بلکه با مکلّف است، اما با چنین وضعی، آیا رواست که از مکلّف بیچاره که چه بسا یک بار در عمرش به حج مشرّف شده، بخواهیم صدق عرفی طواف از طبقه بالا یا عدم آن را تشخیص دهد و... ؟ آیا با این همه امکانات، مسئولان مربوط نمیتوانند بررسی و اعلام کنند که طبقه دوم از کعبه بالاتر است یا نه؟ تا مثلا در پاسخ به طور واضح گفته شود: «چون طبقه دوم از پشت بام کعبه بالاتر است، بر طواف از طبقه دوم، عرفاً طواف صدق نمیکند» یا به عکس. وقتی در صدق عرفی طواف بین پاسخ دهندگان سه قول است، چگونه از مکلّف بیچاره که حتّی گاهی در مبدأ و ختم طواف هم اشتباه میکند و رکن یمانی را رکن «حجرالاسود» میپندارد، چنین توقّعی داشته باشیم؟
6. جمع بندی و حاصل این یازده پاسخ، هشت پاسخ ذیل است:
1. کفایت طواف از طبقه بالا: «الف» و «ط».
2. عدم کفایت طواف از طبقه بالا: «هـ» و «ح».
3. به احتیاط واجب، جمع بین طواف شخص از طبقه بالا وطواف نایب در صحن: «ب».
4. فتوا به طواف از طبقه دوم، و احتیاط واجب در نیابت و طواف نایب در صحن: «و».
5. فتوا به نیابت، و احتیاط واجب در طواف خود در طبقه دوم: «ک».
6. فتوا به نیابت، و احتیاط مستحب در طواف خود شخص در طبقه دوم: «هـ»، «ز» و یک فرض از فروض «ج».
7. اگر احراز شد که طبقه دوم، بالاتر از کعبه است، فتوا به نیابت، و در فرض شک، به احتیاط واجب، جمع بین طواف از بالا و نیابت: «د».
8. اگر کعبه مقدس از طبقه دوم پایینتر نباشد، به احتیاط واجب، جمع بین طواف از بالا و نیابت، و اگر باشد، طواف از بالا لازم نیست: «ز». البته ذیل این فرض، لازمه پاسخ «ز» است و صریحاً ذکر نشده است.
خلاصه اینکه به این مسأله، هشت گونه پاسخ دادهاند. روشن است که اگر روحانی کاروان حج بخواهد همه این پاسخها را به مردم بگوید، کاروان، معرکه عظمی میشود! بنابراین در وضع فعلی، راحت ترین راه برای یقین به برائت ذمّه (علی ایّ حال) که مطابق احتیاط است و با فتوای هیچ کس مخالف نیست، این است که «در فرض عدم امکان طواف بر دوش دیگری در مطاف، معذور هم نایب بگیرد، هم خودش از بالا طواف کند».
روحانیِ کاروان با این پاسخ میتواند بدون اشاره به اختلافی بودن مسأله و تشتّت افکار زائران، از توابع اختلاف آرا نجات یابد و از سوی دیگر، برای زائر، یقین به برائت ذمّه حاصل میشود.
گفتنی است رئیس شؤون حرمین شریفین گفته است: کف طبقه دوم مسجدالحرام از سقف کعبه 27 سانتیمتر بالاتر است.[40]
بیفزایم که دوست فاضل وگرامیحجةالاسلاموالمسلمینجنابآقای محمدجواد فاضل لنکرانی مقاله ای در این زمینه نوشتهاند که در مجله میقات حج، شماره 48 چاپ شده است.
شایسته است در این موضوع و موضوعات مهم دیگر اینگونه مقالات محققانه نوشته شود و آنقدر درباره آنها بحث شود تا ابهامات مسائل زدوده گردد. یا به حداقل برسد. امروز در بسیاری از رشته های علمی همین که معضلی پیش آید بزرگان آن رشته همه به آن میپردازند و آنقدر درباره آن پژوهش و بحث و مناقشه میکنند تا روشن شود و ابهامی در آن نماند یا ابهام آن به حداقل برسد. ولی ما در موضوع رمی جمرات و قربانی و مانند آن از مسائل مهم، جز چند مقاله و کتاب، چیزی تألیف و منتشر نکرده ایم.
همچنین خوب است تشکیلات مسؤول اعضای بعثهها برای بهسازی کتابهای مناسک حج تلاش و اگر مسامحاتی در آنها هست برطرف کنند، مراجع عظام را از تغییرات جغرافیایی مشاعر مقدس و جزئیات مشاکل مناسک با اطّلاع، و روز به روز برای تسهیل آموزش و تدوین مناسک تلاش کنند. روشن است که اکثر مراجع معظم فرصت تشرف به حج را ندارند و این بر عهده بعثه هاست که فضای حج و مشاکل و مسائل آن را به آنها انتقال دهند.