جنایات وهابیت علیه اهل سنت
بسمه تعالی
جنایات وهابیت علیه اهل سنت
چکیده مقاله
ابن تیمیه که حنبلی مذهب بود عقاید کفرآمیزی را ابراز داشته که موجب شد توسط علمای معاصرش کافر خوانده شود بعدها محمد بن عبدالوهاب این عقاید ابن تیمیه را پر رنگتر کرد و فرقهای به نام وهابیت تاسیس کرد.
بسیاری از علمای اهل تسنن- از جمله: ذهبی، سبکی، ابن حجر عسقلانی، ابن بطوطه، شافعی، حصنی دمشقی و...- عقاید ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب را کفرآمیز خواندهاند و از آن دو به ملحد و کافر یا منافق یاد کردهاند. که با این تفاسیر فرق بین وهابیت و اهل سنت واضح میشود.
در طول تاریخ فرقه وهابیت جنایات زیادی را علیه مسلمانان از جمله اهل تسنن ابراز داشته و دارند. جنایاتی در مناطق و کشورهای مسلمان که تا کنون نیز ادامه داشته و کشتارهای وحشیانهای به دنبال دارد که این به خاطر عقاید باطلی است که میگویند همه مسلمانان تا زمانی که به آیین وهابیت نپیوندند کافرند.
وهابیون برای ترویج عقاید خود از ابزارهایی نظیر تهدید و ارعاب و چاپ کتابهایی در تیراژ بالا و یا تخریب عقاید سایر مذاهب شیعه و سنی و پرداخت مبالغ زیادی با عنوان وام و کمک و... به جوانان استفاده میکند و سعی در انحراف آنان دارند.
مقدمه
فرقه ضاله وهابیت فرقهایست که همچون خوره بر جان اسلام و مسلمانان افتاده و همواره عدهای بیگناه بخاطر عقاید شیطانیشان به خاک و خون کشیده میشوند. این فرقه در واقع خارج از هفتاد و دو فرقه است ولی از آنجا که فرقهای برخواسته از اهل تسنن است عدهای آن را موافق و مرضی سایر مذاهب اهل تسنن میدانند لذا لازم دانستم ضمن دفاع از برادران مسلمانمان در این مختصر با جمعآوری نظرات عدهای از علمای اهل تسنن در مورد کفر این فرقه و ذکر گوشهای از جنایات وهابیت علیه اهل تسنن روشن کنم که وهابیت تافتهای جدا بافته و دشمن همه مسلمانان است و مسلمانان باید با اتحاد در مقابل این فرقه بایستند.
از آنجا که جمعآوری مطلب این چنینی نیاز به کار میدانی دارد لذا در بسیاری از موارد استنادات این جانب بر سایتهایی از اینترنت بوده و مطالبی را که به دست میآمده مستند به کتبی از اهل تسنن بوده که دستیابی به آنها نا ممکن و یا سخت میباشد که بنده در فهرست منابع فقط نام سایتها را ذکر نمودم.
معرفی وهابیت و بنیانگذار آن
حضرت محمد صلی الله علیه و آله با کوشش فراوان، جامعه اسلامی را متحد ساختند؛ اما پس از رحلت ایشان اختلاف در امور سیاسی، اعتقادی و فقهی موجب پیدایش مذاهب مختلف گردید و از همان آغاز در مورد جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله دو رأی و اندیشه شکل گرفت:
1. عدهای از صحابه همچون ابن عباس، سلمان، ابوذر، مقداد و عدهای از مردم با استناد به خطبه غدیر خم و تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را جانشین پیامبر دانستند.
2. در مقابل عدهای به استناد مذاکرات شورای سقیفه و بیعت مردم با«ابابکر، عمر، عثمان و امام علی علیه السلام»، آنان را خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی نمودند.
عامل دیگر اختلاف سیاسی، کفرآمیز خواندن پذیرش حکمیت از سوی امام علی علیه السلام در جنگ با معاویه بود که موجب شکل گیری گروه«خوارج» شد.
از نیمه دوم قرن اول هجری نیز مسائل اعتقادی- مذهبی در میان اهل سنت، مذاهب و اندیشههای کلامی متفاوتی را پدید آورد که عبارتند از:
الف) «معتزله» که با روش عقلانی، تأمل و تفکر در مسائل اعتقادی، به بحث و اظهار نظر میپرداختند.
ب) محدِّثان یا«اهل حدیث» که پرسش را بدعت و بلکه هر گونه اندیشه، تفکّر و بحث کلامی در مورد عقاید را ناروا دانسته، تنها معیار شناخت حق را«حدیث» معرفی نمودند. در رأس این محدِّثان، میتوان از احمد بن حنبل نام برد. اهل حدیث به تدریج گستره کار خود را گسترش دادند و در نتیجه در زمینه فقه نیز بسیاری از مردم به احمد بن حنبل گرویدند.
بعدها ابوالحسن اشعری، مکتب کلامی موسوم به«اشاعره» را بنیان نهاد و بحث را جایز دانست و از آن پس، اهل حدیث به دو گروه اشعریان و حنبلیان تقسیم شدند.
با حمایت حاکمان عباسی، «اشعریان» از نظر کلامی بر اندیشههای دیگر غلبه یافتند و حنبلیان به ضعف و سستی گراییدند تا آن که نهضت سلفیگری موجب تجدید حیات حنبلیان گردید؛ در قرن هشتم«احمد بن عبد الحلیم» معروف به«ابن تیمیه حرانی دمشقی» (661-728 ق) سپس شاگردش، «ابن قیم الجوزیه» آرای ظاهر و جمود گرایانه اهل حدیث را با شدت بیشتری احیا کردند. بعد از او در قرن داوزدهم هجری، محمد بن عبدالوهاب(متولد111 ق.) که پدرش از علمای حنبلی بود، مسلک و آیین وی را با نام مسلک وهابیت که این نسبت برگرفته از نام پدر او«عبدالوهاب» است بنیانگذاری کرد و تحت تأثیر افکار آنان، خردهگیریهای خود را نسبت به عقاید و اعمال مذهبی مردم آغاز نمود.
سفر وی به مکه، مدینه، بصره و ایران و مخالفت با عقاید و اعمال مذهبی مردم، موجب رانده شدن وی از سوی مردم و نزاع و جدال پیوسته با پدر و اساتیدش شد. با مرگ پدرش در سال 1153 ق. او دعوت و فراخوانی به عقاید خویش را علنیتر ساخت؛ ولی برادرش سلیمان در برابر افکار بدعتآمیز وی به مخالفت برخاست و دو کتاب در نقد وی تألیف نمود. دیگر اندیشمندان و علمای اهل سنت نیز با وی مخالفت کردند و در نقد وی، کتابهایی منتشر ساختند.
محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت. (در تاریخ تولد و فوت اوغیر از 1206-1115 اقوال دیگری هم هست)1