بقیع2
فریاد بقیع
گویا هم اکنون فریاد بقیع را میشنوم که میگوید: فضیلت را پاس دارید. عبرتها را تعریف کنید. درسهای بلندم را به گوش انسانها برسانید. درسهای نهفته در سینهام را کشف نمایید. مرا بهتر بشناسید. تنها دیدار غربتم را نجوا نکنید. در من گنج معرفت بجویید. فریاد بقیع، فریاد معرفت حقیقت، فریاد اخلاص، فریاد کرامت و ایثار، فریاد شهادت، فریاد علیه ستمگران همیشة تاریخ است. هم اکنون دست بقیع گشوده است که بیایید دستم را بگیرید تا برخیزم و نسخهای شفابخش را برایتان بنگارم.
بقیع، فریاد نبوّت و ولایت و ایمان و عشق و جهاد و شهادت و ایثار و جانفشانی و عشق و مجموعة راز است. فریاد آیة تطهیر است و فریاد فضیلت خواهی است و به ما میگوید: بیایید در معرفتم بهتر بکوشید و تنها نجوای ظاهری را در عشق به من ملاک قرار مدهید.
پاسخ به دعوتهای بقیع
اکنون من در آغاز راهی ایستادهام تا فریاد بقیع را به لطف و کرامت نبیّ رحمت و توجّه والای امامان غنوده در بقیع دریابم و با توکّل بر خدای توفیق دهنده، پژوهش تفصیلی را دربارة این مجموعه ذخایر و این گنج نهان معرفت آغاز کنم.
این پژوهش را با اشارت معاونت محترم آموزش و پژوهش، حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای قاضی عسکر آغازیدهام و در آغاز راه از خدای منان توفیق را در لحظات پژوهش و کتابت طلب مینمایم.
هم اکنون در آغاز حرکت، در حدّ ورود به بحثی کلان و گستردة تاریخی، در حوزههای مختلف این پژوهش که در نهایت، استعداد تبدیل شدن به کتابی قطور را دارد، قرار دارم و توفیق را طلب مینمایم.
مفهوم شناسی بقیع
از واژة بقیع به گونههای ذیل، تعاریفی ارائه شده که در حدّ لزوم، به آنها اشاره میکنیم:
«أصل البقیع فی اللغة (بفتح أوّله و کسر ثانیه)، الموضع الذی اروم الشجر من ضروب شتّى».
« اصل بقیع در لغت، (به فتح اول و کسر دوم)، جایگاهی است که در آن انواع درختان وجود دارد.»
در تعریفی دیگر آمده است:
«بقیع، زمینی وسیع را گویند که در آن درخت یا ریشههای درختانی باشد.»
در تعریف سوم، چنین آمده است:
«البقیع من الأرض، المکان المتّسع، ولایسمّی بقیعاً إلاّ و فیه شجر».
«بقیع از زمین، مکانی پهناور است، و بقیع نامیده نمی شود مگر که در آن درختی باشد.»
گوناگونی بقیع ها
در تعدّد و گوناگونی بقیع، یا باغهایی که در آنها درختانی بوده و درون بعضی از آن باغها مساکنی هم وجود داشته، شکی وجود ندارد؛ زیرا چنانکه در لغت شناسی ملاحظه کردیم، بقیع، اطلاق بر زمین وسیعی میگردد که در آن باغ و درخت وجود دارد. گزارشهای تاریخی حکایت از آن دارد که در شهر مدینه، چندین بقیع وجود داشته است که اشاره به تعدّد آنها، هم در متون تاریخی ضبط است و هم در متون روایی؛ که به عنوان نمونه میتوان به این بقیعها اشاره نمود:
«بقیع الخنجة، بقیع الخیل، بقیع الزبیر، بقیع المصّلی، بقیع الغرقد».
به جهت این که در این بحث، منظور ما فقط بقیع الغرقد است، به مفهوم آن هم اشاره میکنیم:
«بقیع غرقد، آن قبرستان مقدس را، بدین جهت به این نام خوانند که درخت غرقد، در آن فراوان بوده است.»[i]
در تعریفی دیگر از بقیع غرقد چنین میخوانیم:
«و بقیع الغرقد، و الغرقد بفتح الغین المعجمة و القاف، بینهما راء ساکنة، کبار العوسج و هو مقبرة أهل المدینة علی سورها بجنب البستان».[ii]
«بقیع غرقد، غرقد به فتح غین و قاف، که میانشان رای ساکنی وجود دارد، درختان بزرگ است و آن، مقبرة اهل مدینه است که در داخل دیواری است، در بستانی.»
«و بقیع الغرقد، مقبرة أهل المدینة... قال الأصمعی، قطعت غرقدات فی هذا الموضع حین دفن فیه عثمان بن مظعون فسمّی بقیع الغرقد».[iii]
«بقیع غرقد، مقبرة اهل مدینه است. اصمعی گفته است، درختان این موضع قطع شد، هنگامی که عثمان بن مظعون در آن دفن شد، پس به بقیع الغرقد تغییر نام یافت.»
«بقیع الغرقد، و هی مقبرة بالمدینة، و الغرقد شجر شوک کان ینبت هناک فذهب و بقی الاسم لازماً للموضع».[iv]
«بقیع غرقد، مقبرهای است در مدینه، و غرقد درختی خاردار بوده که در آن میروییده. پس، از بین رفت ولی اسم آن در این مکان باقی ماند.»
«بقیع (بقیع غرقد - جنة البقیع)، نام مشهورترین و قدیمی ترین قبرستان اسلامی، از زمان حضرت رسول، تا عصر حاضر، واقع در انتهای جنوب شرقی مدینه، به فاصلة کمی از مسجد النبی و بقعة مطهر حضرت پیغمبر، در خارج از دیوار قدیمی مدینه است، که امروزه در وسط شهر قرار دارد، لفظ «بقیع»، به معنای زمین وسیعی است که دارای انواع درختان باشد، لذا آن را جنة البقیع (باغستان بقیع) نیز مینامند؛ بقیع غرقد نامیدن آن، بدین سبب بوده که غرقد، نوعی خاربن است که پس از خرابیِ آن، در این مکان روییده و فراوان بوده است.»[v]
از نتیجة نقلهای متون و منابع تاریخی به دست میآید که بقیع الغرقد، که امروزه در شهر مدینه به نام بقیع مشهور است، مکانی بوده که در آن خارهایی میروییده و پس از آن که پیامبر خدا به مدینه هجرت کردند، پس از ساختن مسجد مشهور مدینه (مسجد النبی)، این باغ وقف مسلمانان گردید. پس از آن که اسعد بن زرارة انصاری، که از صحابی بزرگ پیامبر گرامی بود، او را در قبرستان مذکور دفن نمودند و او اوّلین صحابی مدفون در این قبرستان مقدس است.
«حضرت رسول| اسعد بن زراره را در بقیع به خاک سپرد.»[vi]
این باغ، هم اکنون به نام بقیع، محلّ آمد و شدِ مسلمانان و به خصوص شیعیان است که از هوا و فضای مقدس و مترنّم به عطری روحانی از آن بهره میجویند.
رسمیت دفن در بقیع، به وسیلة پیامبر|
بقیع، نخستین مدفن و مزاری است که به دستور و اقدام پیامبر گرامی اسلام شکل گرفت. این قبرستان در دوران پیامبر|، در خارج شهر مدینه و پس از دیوار شهر مدینه قرار داشته و در پشت خانههای مدینه به شمار میآمده، که هم اکنون با توسعة مدینه، در وسط شهر قرار گرفته است. نخستین اقدام پیامبر|، دفن اسعد بن زراره بود، که شخصی از مهاجرین بوده و فرد والا مقامی در نظر پیامبر بوده است. دومین شخص، عثمان بن مظعون مهاجر، برادر رضاعی پیامبر| بود و فرد بعدی ابراهیم، فرزند حضرت رسول، که همة آنان به وسیله و امر پیامبر| در این جنّت و قبرستان دفن گردیدند.
بعد از آن که شخصیتهایی مانند اسعد بن زراره، عثمان بن مظعون و ابراهیم فرزند گرامی حضرت رسول در این قبرستان دفن شدند، این کار رسمیت و شهرت یافت و مسلمانان به اقتدا و تأسی به پیامبر، مردگان خویش را، که باز هم جزو صحابی آن رسول گرامی بودند، در این قبرستان مطهّر، دفن نمودند.
«سپس پیغمبر خدا| دستور دادند آنجا را از بوتههای خار ستردند و به مسلمانان ساکن مدینه اختصاص داده شد.»[vii]