باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

یهودیان مدینه4

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

اوس و خزرج به‌وقوع پیوست و دو قبیلة یادشده را به ضعف و سستی کشانید.[cix] تا این‌که جنگ بعاث پنج سال پیش از هجرت به‌وقوع پیوست،[cx] که این جنگ تمامی نیروی اوس و خزرج را فرسوده کرد؛ به‌طوری‌که ناگزیر به صلح گردیدند.[cxi]

یهودیان از صلح میان اوس و خزرج به شدت بیمناک شدند.  پس از آن بود که ایمان خود به ظهور پیامبری تازه را به آگاهی آنان رسانیدند. یهودیان هیچگاه پیش بینی نمی‌کردند که اوس و خزرج پیش از آن‌ها از پیامبر اسلام پیروی کنند.[cxii] و به‌وسیلة او، بر آن‌ها چیره شوند. لیکن پیشی‌گرفتن اوس و خزرج نسبت به یاری رسانیدن پیامبر خدا، محمد| و پیروی از او، یهود را به جبهه‌گیری در برابر حضرتش واداشت و آنان از ایمان و یاری او دست کشیدند. البته در میان آنان افرادی بودند که ایمانی راستین به محمد| آورده و مصالح دنیایی و یا شخصی، آنان را به تردید نینداخت؛ مانند یامین‌بن یامین،[cxiii] و میمون بن یامین اسقف،[cxiv] و عبدالله بن سلام که خود اسقفی والاتبار بود[cxv] و از روی ایمان و اعتقاد، اسلام را پذیرا شدند.

از داستان اسلام آوردن عبدالله بن سلام، می‌توان تصویری دقیق از زیربنای فکری یهود، زمان هجرت و شکل‌گیری اخلاق و تجارتشان با عقاید و ایمانشان و خرج آن در راه مصالح شخصی و دنیایی را ترسیم نمود. اکنون متن یادشده را با استفاده از گفتة تاریخ نگاران مسلمان از ‌نظر شما می‌گذرانیم.

عبدالله بن سلام در این باره می‌گوید: چون خبرِ آمدن پیامبر خدا| را شنیدم و از ویژگی‌ها و نام و شکل ظاهر او و نیز زمانی را که در انتظار ظهورش بودم، آگاه شدم، در آن هنگام در قُبا به سر می بردم و خوشحال بودم ولی در ظاهر سکوت اختیار کرده بودم تا این‌که پیامبر خدا| به مدینه قدم گذارد. هنگامی که خبر ورود ایشان را شنیدم، تکبیر گفتم. هنگامی که عمّه‌ام صدای تکبیرم را شنید، گفت: اگر دربارة موسی بن عمران خبری می‌شنیدی، بر آن نمی افزودی. گفت: در پاسخش گفتم: عمّه! به خدا سوگند او برادر موسی بن عمران است و بر همان دینی برگزیده شده‌که موسی مبعوث شد. گفت: پس به سوی پیامبر خدا| آمده و اسلام را پذیرفتم.

سپس به سوی خانواده‌ام بازگشتم و به آن‌ها فرمان دادم‌که اسلام‌آورند واسلام خویش را از یهود پنهان داشتم وگفتم: ای پیامبر خدا، یهود قومی دروغگو هستند. آنان اگر به اسلام آوردن من آگاهی یابند، مرا دروغگو خوانده، ذلیل می‌کنند.[cxvi]

پیامبر خدا| به روحیه و طبیعت درونی یهودیان آگاهی داشت. از این رو، ملاحظه می‌کنیم هنگام تنظیم نظامنامة اجتماعیِ مدینه، یهود را در موقعیت مناسبی قرار داد تا این که از راه دوستی و هم‌پیمانی با آنان و اقرار بر حقانیت دین و اموالشان، آنان را هدایت کرده و به سوی اسلام رهنمون سازد[cxvii] و از آن‌ها جز رعایت بی‌طرفی در جنگ‌ها و یاری دادن یکدیگر، هنگامی که دشمن به شهر حمله کند، درخواست دیگری نداشت.[cxviii] ابن اسحاق در این باره می‌گوید: میان آنان پیمان یاری به همدیگر بسته شد تا در برابر کسی که با اهل این پیمان درافتد بجنگند.[cxix]

تاریخ این صلح، حدود پنج ماه پس از ورود پیامبر خدا| به مدینه بود.[cxx] این قانون به صورت نامه یا نوشته‌ای بود از سوی محمد، پیامبر| با مؤمنان و مسلمانان از قریش و یثرب و هرکس که از آنان پیروی کرده و به ایشان پیوستند و همراه آنان پیکار نمودند. آنان جدا از دیگر مردمان، امتی یگانه به شمار می‌آیند.[cxxi]

این فرمان، یهودیان را به تعهّدی مالی، بیش ازآنچه‌که مالیات پشتیبانی می‌نامیم، مجبور نساخت که آن را در هنگام جنگ به همراه مؤمنان انفاق می‌کردند.[cxxii] و آن‌ها را با مؤمنان یک امت به شمار آورده و یهود بر دین خود و مسلمانان بر دین خویش باشند.[cxxiii] پیامبر خدا| به دلجویی از یهود پرداخت و در این زمینه به آنان فرمود: ایمان مسلمانان به خدا و پیامبرانش با اعتقاد آنان تفاوتی ندارد. در این راستا تا دو ماه پیش از بدر نماز خود را به سوی بیت المقدس می‌گزارد که از این پس رو به سوی کعبه نمود.[cxxiv]

طبری گوید: «به پیامبر خدا| اختیار داده شد که بر هر سو تمایل دارد، رو به سوی آن نمازبگزارد، پس حضرتش بیت المقدس را برگزید تا از این راه، دل اهل کتاب را به‌دست آورد.»[cxxv] بیت المقدس شانزده ماه، قبلة پیامبر خدا|بود و به هنگام نماز صورتش را رو به سوی آسمان می نمود، تا این‌که پروردگار صورت او را رو به‌سوی بیت الحرام گردانید.[cxxvi]. [cxxvii]

برخی معتقدند که انتخاب بیت المقدس به‌عنوان قبله‌گاه، پس از هجرت به مدینه، به فرمان پروردگار بود.[cxxviii] پیش از آن گروهی از مسلمانان، در روزهای نخستین پس از هجرت، رو به سوی کعبه شدن هنگام نماز را والاتر می پنداشتند.

در روایتی ازکعب بن مالک آمده است: «ما به همراه حاجیان قوم خود، رو به سوی حج و نماز گزاردیم و دستوراتی آموختیم، و براءبن معرور، بزرگ و سرور ما نیز همراهمان بود. او گفت: به خداوند سوگند، دیدم که این خانه؛ یعنی کعبه را در پشت سر خود قرار ندهم و به سوی آن نماز گزارم. گفت: پس پاسخ دادیم: به خدا سوگند پیامبر ما به ما چنین دستوری را نداده است. او به سوی شام نماز می‌گزارد و قصد آن نداریم که با او مخالفتی کنیم. کعب ادامه می‌دهد: پس هرگاه هنگام نماز می‌شد، ما رو به سوی شام نماز می‌گزاردیم و او رو به سوی کعبه می‌نمود.[cxxix]

لیکن دل‌های روحانیان یهود پر از دشمنی و حسد و کینه بود؛ زیرا پروردگار با انتخاب پیامبری از عرب، آنان را در جایگاه ویژه ای قرار داده بود[cxxx] در حالی‌که یهودیان خود را فرزندان خدا می‌شمردند.[cxxxi]

به نظر می‌رسد، یهودیان که خود چرخانندة زندگی اقتصادی و مالی در مدینه بودند، از این‌که می‌دیدند با افزایش مهاجرین به مدینه، که درمیان آنان مردان بزرگی از اقتصاد و بازرگانی قریش و ثقیف وجود داشت، محوریت چرخانندگی در مدینه را از دست می‌دهند، دچار ترس و واهمه گردیدند. آنان هنگامی‌که احساس کردند پس از پیروزی جنگی و سیاسی در روز بدر، قدرت اجتماعی مهاجرین افزایش می یابد، واهمة بیشتری به دل راه دادند. از این رو، در موقعیت‌های بعدی، اقدام به نقض عهد و پیمانی کردند‌که میان آنان و پیامبر خدا| وجود داشت.[cxxxii]

یهودیان بدین وسیله قصد آن داشتند که آن مرکز را سست گردانیده و وضعیت آرام و رو به استحکام آن را، از راه به‌وجود آوردنِ شک و تردید در جامعة مدینه، متزلزل سازند. در این راستا، روش پیامبر| چنین بود که تا شخصی دشمنی خود را آشکار نساخته باشد، با او از در مخالفت درنیاید. از این رو، حضرت راه نرم‌خویی و ملایمت را در برابر یهودیان در پیش‌گرفت و آنان را با گواه های خودشان و نیز اشاره به‌آنچه که در کتابشان دربارة پیامبری محمد| آمده بود، به سوی خداوند دعوت می نمود،[cxxxiii] تا آنجا که خود در عبادت خانه‌های آنان، که «مدراس» نامیده می شد، حضور پیدا کرد و یهودیان را به سوی پروردگار دعوت نمود و به‌وسیلة آنچه که در کتابشان وجود داشت، آنان را به گواهی می‌گرفت.[cxxxiv] لیکن یهودیان همچنان درگناه و کژراهی باقی ماندند، تا آنجا که خطر آنان، زندگی پیامبر خدا| را مورد تهدید قرار داد؛ به‌طوری‌که یاران پیامبر| از بیم صدمه رسانیدن به حضرتش، او را در حرکت کردن شبانه در مدینه تنها نمی‌گذاردند.[cxxxv]

دشمنی آنان از تعدّی به پیامبر خدا| گذشت و مسلمانان را نیز در برگرفت، تا آنجاکه مسلمانان را آشکارا مورد اهانت قرار می‌دادند.[cxxxvi] آنان در این حرکت‌های پرخاش‌کننده، عبدالله بن اُبی را پشتوانة نیرومند خویش به شمار می‌آوردند.[cxxxvii] از سوی دیگر آنان شجاعت وی را در میان قبایل یهود، زبان‌زد قرار می‌دادند.[cxxxviii] اما تجربه و شناخت پیامبر| او را واداشت که با شتاب، مانع از پیشرفت مقصود آنان شود. بنابراین، بنی‌قینقاع را غافلگیر ساخت و آنان را به محاصره درآورد و چیزی نمانده بود که آنان را در ازای خیانت و نقض عهد و پیمانشان، قتل عام نماید.[cxxxix] لیکن وضعیت چنین اقتضا کرد که آن حضرت فرمان به تبعید ایشان به سوی شام صادر کند و سرانجام یهودیان بنی‌قینقاع در اذرعات[cxl] فرود آمدند. آنان مجبور شدند زنان و فرزندان خود را به همراه برده و ثروت و نیز سلاح‌های خویش را در اختیار پیامبر| قرار دهند.

پیامبر خدا| اجرای حکم یادشده  دربارة یهودیان را، پس از آگاهی از حقیقت دشمنی‌های یهود از سوی پروردگار، به مرحلة عمل در آورد. خداوند در این باره می‌فرماید: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ... [cxli]«کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی‌کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی; ایمان نخواهند آورد.»

به‌طوری‌که اشاره شد، این آیه دربارة یهودیانی است که در دوران پیامبر خدا| پیرامون مدینه زندگی می‌کردند و هشداری است بر عدم ایمان آنان به پیامبر و انکار وی، با این که نسبت به حضرتش آگاهی داشتند.[cxlii]

بنی‌نضیر نیز دچار اشتباه بنی‌قینقاع شده و با اعتماد بر عبدالله بن ابیّ، که مردی سست و منافق بود، پیمان و عهد خویش را شکستند و در قلعه‌های خویش، با امید از بهره‌گیری دوهزار نفر از جنگجویان وی، در برابر مسلمانان سنگر گرفتند.[cxliii] لیکن سرانجام نیز آنان مجبور شدند دارایی‌های خود را بر شتران بار کرده و بدون بردن سلاح‌های خویش، به شام تبعید گردند.[cxliv]

بنی‌قریظه، لشکر احزاب محاصره کنندة مدینه را یاران خوبی برای خود برضدّ محمد| پنداشتند، از این رو، عهد خود را شکسته و با دشمنان مسلمانان پیمان بستند.[cxlv]

پیامبر خدا| نقض پیمان از سوی بنی‌قریظه در وضعیت سخت و حساس را، خیانتی بزرگ به شمار آورد و کیفر آنان را کشتن هفتصد و پنجاه جنگجوی آن تعیین کرد.[cxlvi] پیامبر| زنان و فرزندان آنان را زنده نگاه داشت و به‌عنوان اسیر مسلمانان به شمار آورد.[cxlvii]

فرمان پیامبر خدا| دربارة بنی‌قریظه و بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع، که شامل کشتن و تبعید بازماندگان بود، اقدامی سیاسی و امنیتی به شمار می‌آمد، که امنیت جامعة اسلامی در مدینه آن را درخواست می‌نمود و هیچ‌گاه ریشه در تعصبات مذهبی یا خونی نداشت. پیامبر خدا| پیش از آن، آزادی دین یهودیان را تضمین کرده بود[cxlviii] و با آنان مانندکسانی برخورد کردکه از طریق پیوندها و زناشویی خویشاوند شده بودند.[cxlix]  این فرمان شامل عناصر باقی مانده از یهودیان مدینه، که برخی از آنان اسلام را پذیرا شده بودند و یا همچنان بر دین خود باقی بودند، نگردید.

برای کامل شدن سخن دربارة یهود، به‌عنوان عناصر غیرمسلمان در جامعة مدینه، شایسته است به بررسی این گروه از افراد و تأثیر جریان اسلام در آن ها بپردازیم و چگونگی تأثیرپذیری در آن جامعه را مورد بررسی قرار دهیم.

یهودیان در جامعة مدینه،  عناصری برتر از دیگر افراد غیرمسلمان، به شمار می‌آمدند.  پیامبر خدا| از آغاز هجرت  به مدینه، سعی داشت یهودیان را بر پذیرش اسلام جذب کند و در این راستا از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد؛ زیرا آنان خود گروهی بودند که بعثت حضرتش را به اوس و خزرج پیش از مبعوث شدن پیامبر| نوید می‌دادند. از این رو، پیامبر| گروهی از مسلمانان، مانند معاذبن جبل و بشربن براء و داودبن سلمه را به میان آنان گسیل می‌داشت و نامبردگان به بهترین روش و به هدفِ جذب آنان به اسلام، به بحث و گفتگو می پرداختند.[cl] پذیرش دعوت پیامبر خدا| از سوی یهودیان، بسیار اندک بود تا آنجا که گفته شده، از بنی‌نضیر، غیر از سعدبن وهب و سفیان بن عمیربن وهب، هیچ‌کس اسلام را نپذیرفت.[cli] این وضعیت بر سایر قبایل یهود نیز صدق می کرد؛ زیرا تعداد اندکی از آنان دعوت اسلام را به‌صورت ایمانی قلبی پذیرا گردیدند.[clii]

در این میان، برخی از روحانیون یهود، به علت آشنایی پیشین‌آنان از نشانه‌های بعثت و نبوت، سریع‌تر از دیگران اسلام را پذیرفتند.[cliii] از میان این روحانیان، عبدالله بن سلام[cliv] بود که می‌گفت: صفت و نام و شکل ظاهری او (پیامبر) و زمانی را که چشم به راه او داشتیم، شناختم.[clv] از خانواده عبدالله بن سلام، فرزندانش محمد،[clvi]  یوسف[clvii] و برادرانش سلمه،[clviii]  ثعلبه[clix] و سلام بن اخته[clx] اسلام آوردند.

از احبار و روحانیون یهود نیز این افراد به محمد| ایمان آوردند: یامین بن یامین، میمون بن یامین،[clxi]  زیدبن سعنه[clxii]، یا سعیه[clxiii] که می‌گفت: هیچ علامتی از نبوت وجود نداشت، مگر آن‌که در سیمای محمد| هنگامی که او را نگریستم، آن ها را دیدم[clxiv] و عبدالله بن سالم[clxv] و تمام بن یهودا[clxvi]  و مخیریق، که روحانی بنی‌ثعلبة بن فطیون به شمار می‌رفت.[clxvii]

در میان یهودیان، بنی‌قریظه از بالاترین نسبت در پذیرش دین اسلام برخوردار بود؛ زیرا (پس از به قتل رسیدن مردان پیکارگر آنان) زنان و فرزندان آن‌ها در حکم اسیران مسلمانان به شمار می‌آمدند.[clxviii] اغلب این یهودیان مسلمان شده را نوجوانانی تشکیل می‌دادند که شامل عفو پیامبر| گردیده و به قتل نرسیده بودند.[clxix]

 ابن حجر نام بیش از دوازده نفر قرظی مسلمان را آورده که هریک از آنان یا از صحابه بوده و یا روایتی را از پیامبر| نقل کرده‌اند.[clxx]

در دوران پیامبر خدا| ، مدینه همچنان دارای تعدادی نه چندان کم از یهود بود، که بر دین خود باقی مانده بودند، همچون عبدالله بن صائد‌که پدرش از یهودیان به شمار می‌آمد لیکن خود نمی‌دانست که وابسته به‌کدام قبیله بوده است. نامبرده در دوران پیامبر خدا| به دنیا آمد و در طول دوران پیامبر خدا| به همراه خانواده اش در مدینه زندگی کرد.[clxxi] روزی پیامبر| از کنار او عبور نمودند، در حالی‌که با کودکان مشغول بازی بود. نامبرده به مرحلة بلوغ قدم نگذارده بود  و در دروان کودکی به سر می‌برد [clxxii]

به باقی ماندة افراد یهود در مدینه، آزادی در دین و انجام مراسم ویژة مذهبی داده شد. همچنین، برخی از این یهودیان به‌علت آگاهی و آشنایی به برخی از راه‌های پیرامون مدینه، به‌عنوان راهنما از سوی پیامبر| به‌کار گرفته شدند. این در حالی بود که هیچ‌یک از آنان را مجبور به ترک مدینه نساختند.[clxxiii] در تاریخ آمده است  که برخی از این افراد، در دوران خلافت ابوبکر اسلام را برگزیدند.[clxxiv]

در میان جوانان یهود، افرادی بودند که به پیامبر خدا| خدمت می‌کردند و پیامبر| نیز به هنگام بیماری آنان، از ایشان  عیادت به عمل می‌آورد.[clxxv] در مدینه یهودیان را با دیدة هم‌پیمان می‌نگریستند که از عدل و انصاف در جامعه برخوردار بودند[clxxvi] و در اجتماع مدینه از زندگی مالی و اقتصادی نیکویی برخوردار بودند.[clxxvii]

به‌نظر می‌رسد که تبعید بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و کشتن مردان بنی قریظه تأثیر فراوانی بر تعداد یهودیان مدینه نگذاشت؛ زیرا آنان بیست و چند قبیله بودند که در مدینه زندگی می‌کردند.[clxxviii] همچنانکه فعالیت آنان را نسبت به بازیابی جایگاه نفوذ و قدرتشان در مدینه، تضعیف نگردانید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۹
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی