باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین
























هفته‌نامه «تجارت فردا» این هفته به بهانه انتشار کتاب «هدف‌ها و سیاست‌های بانک مرکزی ایران» نوشته حسنعلی مهران که در سال‌های 1354 تا 1356 رئیس کل بانک مرکزی ایران بوده، سراغ جلیل شرکا یکی از تکنوکرات‌های بانکی دهه 50 رفته است. او معاون وزیر بازرگانی، قائم‌مقام بانک مرکزی، قائم‌مقام وزیر اقتصاد و مدیرعامل بانک ملی تا زمان انقلاب بوده و پس از آن هم تا سال 1358 مدیریت بانک ملی را برعهده داشته است.  

ایران اکونا : خلاصه گفت‌وگو با جلیل شرکا در پی می‌آید:

* افراد زیادی بودند که هشدار دادند و می‌گفتند این راه به بیراهه می‌رسد. به تغییرهای پی در پی در دستگاه‌های اقتصادی نگاه کنید. بخشی از آن ناشی از مواضعی بود که به مذاق شاه خوش نیامد و دستور به تغییر مدیران داد. تکنوکرات‌ها حرف خود را می‌زدند اما گوش شاه بدهکار نبود.

* شاه در آن زمان خود را مطلع تمام امور می‌دانست و به گفته‌ها و هشدارهای دیگران اعتقادی نداشت. من در زمان قائم‌مقامی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد همراه با هیاتی که با او دیدار می‌کرد حضور داشتم، چندین نمونه را مشاهده کردم که مسئولان هشدار دادند اما او اعتنایی نمی‌کرد.

* شاه موقعی که حرفی باب میلش زده نمی‌شد نگاه خود را بر‌می‌گرداند و می‌رفت. شاه کمتر کسی را قبول داشت. از نظر فنی اعتقاد و اعتماد زیادی به تکنوکرات‌ها داشت. می‌خواست همه تصمیم‌ها را خودش بگیرد. البته یکی دو نفری بودند که در برابر او مقاومت می‌کردند.

* محمد یگانه صبح که دستور داد ساعتی بعد در شعبه مرکزی اصناف بسته شد. او در حالی این کار را انجام داد که هیچ دستورالعملی برای تعطیلی یک بانک وجود نداشت. حتی برای این تصمیم با شورای پول و اعتبار هم مشورت نکرد، راساً چنین تصمیمی گرفت.

* بانک اصناف متعلق به اسدالله رشیدیان از عوامل کودتای 28 مرداد بود که از ارتباط با شاه استفاده می‌کرد و برای بانک ورشکسته خود از دولت پول می‌گرفت. یگانه اجازه نداد این وضعیت ادامه پیدا کند بلکه دستور داد آن را تعطیل کنند.

* هویدا نخست‌وزیر وقت که شاید جرات صحبت با یگانه را نداشت، به من تلفن کرد و گفت کارمندان بانک اصناف قرار است مقابل نخست‌وزیری تجمع کنند ما به آنان چه بگوییم؟ تحلیل من این است که چون می‌ترسید با یگانه روبه‌رو شود به من تلفن زد.

* رشیدیان یک بار به دیدن من آمد. من هم رئیس نظارت بر برنامه‌ها را خواستم تا جواب او را مستند بدهیم. دیدیم این آقا یک آلبوم همراه خودش دارد. آلبوم را باز کرد و عکس خودش و شاه را با مایو در کنار دریا نشان داد. یا عکس‌هایی که در مجالس عمومی با هم گرفته بودند. همه اینها را به من نشان داد تا من تحت تاثیر قرار بگیرم.

* محمد یگانه مرتباً به شاه گوشزد می‌کرد که آقا این پولی که شما دارید خرج می‌کنید تورم ایجاد می‌کند. دائم می‌گفت آقا این دلارهایی که فروخته‌اید، ریال آن را گرفته‌اید و خرج کرده‌اید،‌ دیگر متعلق به شما نیست. این پشتیبان آن اسکناس‌هایی است که چاپ شده و دست مردم است، اما شاه به مغزش نمی‌رفت.

* شاه تحت فشار بود. می‌خواست مردم را راضی کند و این رضایت را قصد داشت با هزینه کردن پول نفت به دست آورد. اگر برای نسل جدید قرار باشد ملموس‌سازی شود باید بگوییم رفتار آن دوره مثل رفتار آقای احمدی‌نژاد بود که فکر می‌کرد با هزینه کردن پول نفت، کارها درست می‌شود.

* کارشناسان اقتصادی معتقد بودند این وضع دوام نمی‌آورد. در روایت‌های تاریخی هم هست آلکس یکی از مدیران سازمان برنامه گفت اگر اعتبارات برنامه چهار برابر شود در ایران انقلاب می‌شود. در مهمانی‌ها و نشست‌های متعدد روسای بانک‌ها و کارشناسان اقتصادی صحبت از این بود که وضعیت به این شکل دوام نخواهد داشت و انقلاب خواهد شد.

* تنها دغدغه شاه بازار بود چون فکر می‌کرد به کارگرها، زارعان و ... رسیدگی کرده است فقط بازاری‌ها هستند که با او همراه نیستند و برای او برنامه دارند. به وزارت بازرگانی دستور داد همه آنهایی را که به دلیل افزایش هزینه قیمت‌های خود را بالا برده‌اند به جرم گرانفروشی بازداشت کنند.

* اوضاع به قدری بد شد که مهدوی را برداشتند و کاظم خسروشاهی را که از فعالان خوش‌نام اقتصادی بود بر سر کار گذاشتند.

* اشتباه فاحش شاه این بود که به اقتصاددانان گوش نمی‌داد. فقط منتظر بود یک فرد خارجی از اینجا بگذرد و به او بگوید چه کار کند. متاسفانه به حرف هیچ‌ کدام از اقتصاددان‌های مجرب داخل گوش نمی‌داد. شاه واقعاً برخی مسائل را نمی‌فهمید اما در آن حوزه ادعا داشت و حرف هیچ‌کس دیگر را نیز قبول نمی‌کرد.

* قرار بود طرح ملی شدن بانک‌ها سه‌شنبه‌شب در شورای انقلاب مطرح شود. چهارشنبه صبح آقای علی اردلان وزیر وقت دارایی به من تلفن کرد و گفت نشد. گفتم چرا نشد؟ گفت بنی‌صدر نگذاشت طرح تصویب شود و اصرار کرد که باید همه بانک‌ها دولتی شود.

* ملی شدن بانک‌ها زمانی اتفاق افتاد که هاشمی رفسنجانی ترور شد و در بیمارستان بود. اگر اشتباه نکنم خرداد 58 بود که من هم در بیمارستان تجریش به عیادتش رفتم. آشنایی من با ایشان خیلی اتفاقی بود.

* هاشمی پرسید وضعیت بهره در حال حاضر چگونه است؟ توضیح دادم که به بانک کارگشایی دستور داده‌ایم بهره نگیرد که ایشان خیلی استقبال کرد. بعد پرسید بانک‌های دیگر چطور؟ توضیح دادم که شرایط سختی داریم و ایشان پیشنهاد داد برای کاهش فشارها در تبلیغات بانکی به جای آنکه بگوییم وام با بهره کم پرداخت می‌شود از کلمه کارمزد استفاده کنید.

* بنی‌صدر تلفن کرد و گفت آقای شرکا ساعت 10 می‌آیم که در سالن عمومی بانک ملی سخنرانی کنم. گفتم آقای بنی‌صدر می‌دانید در تمام مدت انقلاب، بانک نیم‌بند کار کرده‌ و تازه شروع کرده‌ایم که تمام روز کار کنیم. این ساعت 10، درست وسط زمانی است که مردم می‌آیند و می‌روند. به من گفت آقا شما متوجه پیام انقلاب نیستید. گوشی را گذاشت.

منبع : ایسنا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۰
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی