زندگی به سبک صفر و یک
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم،
نگارنده در این مقاله میکوشد تا پدیدهی زندگی دوم (Secend Life) یا زندگی
مجازی را مورد تأمل قرار دهد؛ پدیدهای که ریشه در تحولات معرفتشناختی
دارد و سرانجام توانسته سطوح مختلف زندگی بشر را تحت تأثیر خود قرار بدهد.
**انقلاب معرفت شناختی
تا پس از قرون وسطا، جریان عمومی فلسفه بر هستیشناسی متمرکز بود؛ اما در
عصر روشنگری و پس از رنسانس، با یک انقلاب در تاریخ اندیشهی بشر روبهرو
میشویم که معرفت را به جای هستی موضوع تأمل فلسفی خود قرار میدهد.
هستیشناسی و معرفتشناسی سابقاً در هم تنیده بودند و معرفت در برابر هستی
به طور مستقل قرار نمیگرفت؛ اما در این برهه، این دو مقوله از هم جدا شدند
و جریان اصلی فلسفه را به کلی دگرگون کردند. از عوارض این تفکیک و نظر
استقلالی به مقولهی معرفت، هر چه ذهنیتر شدن و فاصله گرفتن از جهان عینی
است. فرورفتن در سوبژه، به جای پرداختن مستقیم به ابژه، به گسترش شکگرایی
در مغربزمین دامن زد و منجر به تخریبپل ارتباطی میان عین و ذهن گردید. از
نتایج مستقیم این تحولات، تقلیل جهان عینی به برساختههای ذهن انسان بود.
دور از انتظار نیست که در دنیای مدرن، جهان مجازی بر جهان عینی سایه افکنَد
و مجاز جای حقیقت را بگیرد.
انسان مدرن با وجود اینکه از جهان حقیقی به درون عالم ذهنی خویش غلتیده،
اما همچنان نیازهای اساسی خویش را از یاد نبرده است. او همچنان به ارتباط
با دیگران، طبیعت و جهان خارج نیازمند است. اما به این نیازهای اساسی در
عالم مدرن چطور باید پاسخ داد. انقلاب در ارتباطات و فناوریهای نوین، مزید
بر علت گشته و انسان را هر چه بیشتر از جهان عینی به جهان مجازی سوق داده
است. حجاب صفر و یکهای دیجیتال میان روابط انسانی حاکم شده و روابط مجازی
جایگزین روابط سنتی گشته است. نه تنها روابط انسانی تخریب گردیده، بلکه
روابط انسان با طبیعت نیز دچار دگرگونی شده است. انسانِ امروز، تشنهی
طبیعت بکر و دستنخورده است؛ چیزی که دیگر شاید اثری از آن نباشد. کودکان و
نوجوانانِ عصر ما، طبیعت را از خلال مستندهای راز بقا شناختهاند، بر خلاف
کودکان دیروز که در متن طبیعت زندگی کردهاند.
**سایه ی مجاز بر زندگی دینی
این تحولات و دگرگونیهای معرفتشناختی به جغرافیای مغربزمین محدود نماند
و دیری نپایید که سراسر دنیا از جمله عالم اسلام را نیز متأثر ساخت. سبک
زندگی ما در پرتو امواج مدرنیسم دستخوش تغییرات اساسی شده است؛ به طوری که
حتی رابطه با خداوند، طاعات، عبادات و معنویات نیز از این دگرگونیها
بینصیب نبودهاند. به عنوان نمونه، امروزه میتوان به جای شرکت مستقیم در
مراسم مذهبی، دعا و عزاداری، از رهگذر رسانه هایی چون تلویزیون و رایانه،
این خلأ را پر نمود.
این امکانات علیرغم برکاتی که داشتهاند، اثر حضور فیزیکی و عینی را
کمرنگتر نمودهاند و فیض زیارت و عزاداری را به حداقل رساندهاند؛ به
طوری که ساحت عینی و فیزیکی انسان از فیض عبادت محروم میشود و صرفاً ساحت
ذهنی انسان درگیر این مراسم میگردد. حضور به هم رساندن در مراسم مذهبی و
قرار گرفتن در میان برادران ایمانی، طبق تعالیم اسلامی، آثاری دارد که هیچ
چیز دیگری نمیتواند خلأ آن را پر نماید. اثر مداحی، مرثیهسرایی و هنر
عاشورایی به صورت زنده، با شنیدن آنها از رهگذر تکنولوژیهای چندرسانهای
قابل قیاس نیست. چه بسا بعضی از این شنیدنها اثر معکوس بگذارد و به جای
طراوت قلب، قساوت قلب به همراه داشته باشد، چون همهی اجزای پیچیدهی این
هنر، که به مثابهی یک کل پیوسته است، تقلیل پیدا کرده به یک سری امواج
صوتی که بر روی حافظههای دیجیتالی ضبط گردیده است و دوباره بازخوانی
میشود. فناوریهای ارتباطی نوین نمیتوانند اثر حضور را منتقل کنند.
امروزه شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای به صورت زنده، مکانهای زیارتی را
پوشش میدهند. میتوان از طریق اینترنت به زیارت مجازی عتبات عالیات رفت
یا مثلاً با استفاده از موبایل از فاصلهای دور به امام رضا (علیه السلام)
سلام داد؛ اما وقتی در احوال گذشتگان مطالعه میکنیم و مشقت و تلاش ایشان
را در باب زیارت خانهی خدا و زیارت قبور مطهر ائمه (علیهم السلام) مشاهده
مینماییم، تازه متوجه وجوه متعددی میشویم که جایش در زیارتهای امروزهی
ما خالی است. چه برسد که همین حد از زیارت نیز تبدیل به زیارت مجازی گردد.
آن زیارتهای پرسوزوگداز که صدرالمتألهین را هفت سفر با پای پیاده به کعبه
میکشاند کجا و زیارتهای امروزهی ما کجا؟ زائران امام حسین (علیه السلام)
در دوران متوکل حاضر بودند دست و پای خویش را قطع کنند و تحویل مأموران
حکومتی بدهند، اما توفیق زیارت امام حسین را از دست ندهند. ولی امروزه
زائران مدرن تا چه حد حاضرند این میزان مشقت و سختی را بر خود هموار کنند؟
یا ترجیح می دهند به جای رنج و مشقت بدنی، صرفاً پرندهی خیال خود را
روانهی زیارت کنند؟ خلاصه اینکه مدرنیسم به فاصلهی بین جهان عینی و جهان
ذهنی انسانها دامن زده، میان او و عالم واقع هزار و یک حجاب مجازی برپا
نموده و ایشان را هر چه بیشتر در بحر دنیای مجازی مستغرق ساخته است.
**آسیب شناسی روابط مجازی
گسترش شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر، تغییرات شگرفی در سبک زندگی
انسانها ایجاد کرده است. فیسبوک، توئیتر، گوگلپلاس و... هر کدام با سبک و
سیاق خود، محیطی جذاب و خیرهکننده برای افراد فراهم نمودهاند و بخش قابل
توجهی از اوقات روزانهی ایشان را به خود اختصاص دادهاند. حجم بالای
کاربران این شبکهها و افزایش روزافزون آنها، سایرین را نیز ترغیب میکند
تا به این شبکهها بپیوندند. همین گسترهی کاربران باعث میشود افراد در
بدو ورود، با تعداد زیادی از آشنایان و دوستان خود، که در اقصی نقاط عالم
پراکنده هستند و چه بسا سالها هم از آنها خبری نداشتهاند، روبهرو
گردند. امکان کسب خبر از دوستان، اشتراک گذاشتن افکار و احساسات در قالب
متن، تصویر، صدا و... به جذابیتهای خیرهکنندهی این شبکهها افزوده است.
شبکههای اجتماعی، به ویژه فیسبوک، علیرغم فوایدی که داشتهاند، آفتهای
قابل توجهی برای کاربرانشان به همراه آوردهاند. اصالت یافتن فضای مجازی،
اعتیاد اینترنتی، استحالهی شخصیتی، میانمایگی، رشد فردگرایی و دوستیهای
کمعمق از جملهی این آفتهاست که در ادامه به آنها میپردازم.
طبق آمارهایی که منتشر شده است، پس از گذشت مدتی حضور در محیط فیسبوک،
رفتارهای اعتیادگونه در افراد بروز پیدا میکند. به طور مثال، نیمی از
کاربران فعال، هر روز به فیسبوک سر میزنند. 48 درصد از افراد بین 18 تا 34
سال، صفحهی فیسبوک خود را درست زمانی که از خواب بیدار میشوند چک
میکنند. حدود 28 درصد فیسبوک خود را با موبایل و قبل از خارج شدن از
رختخواب چک میکنند. به طور کلی، مجموع فعالیتهای کاربران فعال فیسبوک،
بیش از کاری است که در دنیای واقعی انجام میدهند. به همین دلیل، به تدریج
فیسبوک برای کاربرانش اصالت پیدا میکند؛ به طوری که حتی بخشی از
فعالیتهای فیزیکی و روزانهی افراد به آماده کردن مطلب، عکس و... برای به
اشتراکگذاری در فیسبوک اختصاص می یابد.
یکی دیگر از آفتهای فیسبوک، استحالهی شخصیتی افراد است. فضای شبکههای
اجتماعی طوری طراحی شده است که کاربران را به سمت انحلال در هنجارهای عرفی و
«همرنگ جماعت شدن» سوق میدهد، زیرا ملاک ارزیابی افراد در فضای مجازی،
تعداد «لایک»هایی است که دریافت میکنند. کاربران تلاش دارند با به اشتراک
گذاشتن مطالبی که بیشتر از همه مورد پسند بقیه قرار میگیرد، لایک های
بیشتری دریافت کنند و همین فرآیند به تدریج، مقدمات استحالهی اعتقادی و
شخصیتی ایشان را فراهم میکند.
حجم بالای دادهها، سرعت افزایش پستها و پراکندگی مطالب نه تنها متناسب
با نیاز مخاطبان نیست، بلکه این پراکندگی، قدرت تمرکز را از ایشان میگیرد و
بعضاً منجر به اختلالات روانشناختی می گردد. کاربران فیسبوک با حجم زیادی
از مطالب سطحی و بیربط مواجه هستند که غالباً هیچ گونه فایده و جذابیتی
نیز برایشان ندارد، صرفاً ذهنشان را درگیر مطالب غیر ضروری میکند و باعث
به تحلیل رفتن توان ذهنیشان میشود. ضمن اینکه خو گرفتن به مطالب سطحی،
عمق تحلیل مخاطبان را نیز کاهش میدهد. هویت انسانها در فیسبوک به
پروفایلشان تقلیل پیدا میکند و تصور افراد از یکدیگر تنها مبتنی بر چند
دادهی معدود، از صفحات شخصیشان است. دوستیهای شکلگرفته عمدتاً کمعمق و
گذراست و با آنچه مطلوب است، زمین تا آسمان فاصله دارد.
یکی از دلایل پناه آوردن انسانهای عصر ما به فضاهای مجازی، پر کردن خلأ
نیازهای اجتماعی خویش است که به علت سستی پیوندهای اجتماعی و رشد فردگرایی،
با ناکامی مواجه شده است. فضاهای مصنوعی مثل دنسینگ، پارک، کارناوال و...
برای این ابداع گردیدهاند تا این نیازها را در بستری مصنوعی و در قالب
اجتماعات ساختگی برطرف نمایند، اما از آنجا که این فضاهای مصنوعی نیز
نتوانستهاند پاسخگوی نیازهای حقیقی انسان باشند، جهان مدرن به سمت فضاهای
مجازی تمایل پیدا کرده است.
فضای مجازی ضمن اینکه فرصتهای بسیاری را پیش پای بشر قرار داده، آفتهای
جبرانناپذیری را نیز پیش روی او گذاشته است. در جهان امروز، غالباً به
وجوه مثبت و فواید فناوریهای نوین ارتباطی پرداخته میشود و کسی از این
قبیل آفتها سخنی به میان نمیآورد. یکی از رسالتهای ما، آگاهیبخشی نسبت
به وجوه تاریک علم و تکنولوژی مدرن است؛ وجوهی که معمولاً به دلیل استغراق
ما در دریای فناوری، نادیده گرفته میشود.
منبع: برهان