من علیّ اکبرم خواهم که در میدان بمیرم
حضرت علی اکبر علیه السلام
من علیّ اکبرم خواهم که در میدان بمیرم
رزم با دشمن کنم با چهره ی خندان بمیرم
می روم میدان چو حیدر با دل بی باک و غرّان
تا کنم یاری حسینم پاک از دوران بمیرم
می روم تا دین و قرآن جاودان ماند به دنیا
زین جهان بر پا علم را سازم و زندان بمیرم
می روم میدان به امر سرور آزاد مردان
جان فدا سازم ز ایمان نزد سربازان بمیرم
می روم میدان که امر حق کنم بالله اجابت
با ندای یا حسین و ذکر یا جانان بمیرم
می روم میدان که آنجا رزم گاه عشق باشد
همچو عشاق خدایی عاشق یزدان بمیرم
می روم میدان که آنجا شورش و غوغا به پا شد
غلغله برپا نمایم چون همه یاران بمیرم
می روم تا جان بماند جسم من صد پاره گردد
هدیه سازم جان خود را بر حسین آن جان بمیرم
می روم میدان که آنجا جبهه عشق است و مأوا
همچو مستان الهی می خورم مستان بمیرم
می روم میدان که او شمع و چو پروانه به گردش
سوزم و در جبهه ی دین با دل سوزان بمیرم
می روم میدان که قرآن خود سلاح آتشین شد
چون صلاح حق چنین است من در این میدان بمیرم
می روم میدان که شاهد گردم از ظلم ستمگر
تا بماند پرچم حق سربلند بی جان بمیرم