آدم در اسلام + عکس
آدَم بر طبق اعتقاد ادیان ابراهیمی منشا تمام انسانها است. ابتدا در بهشت میزیست. همسر آدم، حوا بود. چون آدم و حوا، توسط شیطان فریفته شدند و از درخت ممنوعه، میوهای را خوردند، از بهشت اخراج شدند. این اولین انتقام شیطان از انسان بود که باعث اخراج آدم از پادشاهی بهشت و تنزل او به مقام بشری، شد. پس از اخراج آدم از بهشت، اولین توبه انسان از گناه در پیشگاه خدا صورت گرفت که در نهایت این توبهها توسط خدا پذیرفته گردید. در اسلام، نه تنها آدم را نخستین انسان بلکه نخستین پیامبر نیز میدانند.
همچنین حضرت آدم را آدم التراب مینامند و کنیهاش ابوالبشر است و وصفش صفیالله که در ضمن در سورههای بقره ٬ اعراف ٬ حجر ٬ طه ٬ ص ٬ بنی اسرائیل و کهف از آن حضرت سخن به میان آمده که با روایت «سفر پیدایش» در عهد عتیق (تورات) اختلافهایی دارد.
او از دیدگاه شیعه صاحب فرزندان زیادی بود، ولی نام تعدادی از آنها که در روایات موجود بوده است: قابیل - هابیل - اقلیما - لوذا - شیث - یافث
قبل از خلقت آدم
آنچه که در احادیث و دست نوشتههای اسلامی موجود است، قبل از خلقت آدم ابولبشر، ساکنان زمین را موجوداتی به نام نسناس و جنیان تشکیل میدادند. با توجه به روایاتها آنها هفت هزار سال در زمین زندگی میکردند و پس از آنکه فسق و فجور در آنها زیاد شد، خدواند پرده حجاب را از دنیا برداشت و به ملائکه فرمود: « کهای فرشتگان و ای ساکنان آسمان، نظر کنید بر زمین و اهل آنرا از جن و نسناس ببینید.» و زمانی که ملائکه به رفتارها و روش زندگی آنها نگاه کردند بسیار متاسف و غضبناک شدند.[۱]
فرشتگان به خداوند عرض کردند: پروردگارا توئی خالق عزیز قادر عظیم الشان و اینها مخلوقات ضعیف و ذلیل پست تو هستند. که متنعم به نعمتهای تو و در قبضهٔ قدرت تواند و بدینگونه معصیت تو کرده و فساد در زمین مینمایند و تو به آنها غضب نمیکنی و از آنها انتقام نمیکشی و حال آنکه تو خداوند بینا و شنوا هستی، خدایا این معنی بر ما بسیار گران و در نظر ما بزرگ است.[۲]
خدواند در جواب ملائکه فرمود: من خلیفهای در زمین قرار میدهم که حجت من باشد.
فرشتگان به خداوند گفتند: خداوندا آیا خلیفهای را از جنس مفسدان و خون ریزا بر میگزینی [۳] آن حجت را از بین ما قرار بده.[۴]
و خداوند در جواب گفت: من میدانم چیزی را که شما نمیدانید، بدرستیکه من اراده نمودهام که خلق نمایم خلقی را بید قدرت خود و قرار دهم در ذریهء او انبیا و مرسلین و بندگان صالحین و ائمه مهدییین را و آنها را خلفا خود گردانم. در میان خلق تا رهنمایی کنند آنرا به طاعت و عبادت من و بازدارند آنرا از معاصی و نسنان را از میان بردارم و جنیان را در هوا در بیابانهای قفر ساکن گردانم و بین آنها و نسل بنی آدم حجاب قرار دهم.
ملائکه گفتند: خداوندا تو از هر عیب و نقص مبرائی و چرا در کار تو روا نیست و ما نمیدانیم مگر آنچه تو بما تعلیم فرمائی.
در نوشتهها آمده است که به دلیل این چون و چرا، فرشتگان به پانصد سال دوری از عرش گرفتار شدند، پس به نزد خداوند آمدند و به توبه و انابه پرداختند. خداوند بیت المعمور را در آسمان ایجاد نمود و به فرشتگان فرمود: « بروید به بیت المعمور طواف کنید و اظهار ندامت نمائید تا توبهٔ شما قبول شود.» و در احادیث آمده است که هر روز هفتاد هزار فرشته به بیت المعمور برای طواف میرفتند و دیگران در صف باقی میماندند و در روز بعد مجددا هفتاد هزار فرشته دیگر برای طواف میرفتند.[۵]
و خداوند در نهایت به ملائکه فرمود: بدرستیکه من بشری را خلق کننده ام از گل خشک شده و از گل سیاه متغیر متعفن.[۶]
خلقت آدم
از محمد باقر نقل شده است: چون مشیت الهی تعلق گرفت باینکه آدم را ایجاد نماید، برداشت از طرف یمین یک غرفه آب گوارا و با خاک مخلوط ساخت و گل خشک شد و از جانب چپ یک قبضه آب شور ناگوار برداشت و گل ساخت بعداً هر دو گلها را مخلوط و از ممزوج طینتین آدم را آفرید.[۷]
آنچه در نوشتههای اسلامی و قرآن موجود است، خداوند گل آدم را در برابر عرش خود قرار داد، پس به ملائکه جهات ( که مراد شمال – جنوب – صبا – دبور باشند ) فرمان داد تا بادهای مختلف را بر آن سلالهٔ طین بوزند و در آن طبایع اربع را که عبارت از صفراء، سوداء، بلغم و دم باشد جاری سازند.
- صفراء از تاثیر باد جنوب است که نتیجه آن ایجاد علاقه به زنان، آرزوهای زیاد و حرص است.
- سوداء از تاثیر باد بور بوده و نتیجه آن غضب، سفه، شیطنت، تکبر، تمرد و عجله حاصل گشته است.
- بلغم از تاثیر باد شمال است، که در طنیت او ایجاد شد، علاقه به غذا، شراب، حلم و رفق نصیبش گردید.
- دم از تاثیر باد صبا است، که منظور خون است، علاقه به فساد و لذتها، ارتبکاب محرمات و پیروی از مشتهیات ایجاد شد.[۸]
در نهایت خداوند انسان را خلق نمود و چهل سال بهمان حال بدن او را بدون روح به حال خود گذاشت و شیطان به دفعات به نزد پیکر آدم میآمد و از خود میپرسید:« این پیکر برای چه خلق شده است؟[۹] اگر خدواند به من فرمان سجده کردن در برابر این موجود را بدهد، من در برابر آدم سجده نخواهم کرد.[۱۰]
وقتی مدت 40 سال تمام شد روح در پیکر ادم دمیده شد و آن زمان که روح به زانو یا کمر آدم رسید او توانست حرکت کند و خواست برخیزد ولی نتوانست و این خود اشارهای به آیه « خلق الانسان من عجل » دارد. در نوشته آمده است که روح از پای انسان وارد بدن او شد و در نهایت زمانی که روح به بینی آدم رسید، او عطسه کرد و برخاست و نشست و گفت: «الحمد الله»
و خداوند در جواب آدم فرمود: « یر حمک الله ربک یا آدم. »
پ.ن1: در قدیم عقیده بر آن بود که جسم انسان از چهار عنصر طبیعت ( آب، خاک، هوا، آتش ) ایجاد شده است. ولی علم اثبات کرده است که در انسان بیش از هفتاد عنصر وجود دارد و جسم انسان از بخشها و ذرات مختلفی بوجود آمده و فقط منحصر به این چهار عنصر نمیباشد.[۱۱]
پس از خلقت آدم
خداوند پس از خلقت حضرت آدم برای آنکه به فرشتگان خویش برتری آدم را اثبات نمایند آنکه مقام خلافت بالاتر از آن است که آنها توانایی کسب آنها را داشته باشند، به آدم علم اسماء[۱۲] را یعنی اسمهای کوهها، دریاها، بیابانها، نباتات، حیوانات و چیزهای دیگر را آموخت.[۱۳]
سپس خداوند ملائکه را به گرد هم آورد و برتری آدم را به آنها اثبات نمود. فرشتگان نیز با مشاهده این امر اعلام عجز و ناتوانی نسبت به آدم کردند. طبق قولی که خداوند از فرشتگان گرفته بود مبنی بر اینکه پس از دمیده شدن روح در آدم باید بر او سجده کنند، به دستور خداوند فرشتگان بر آدم سجده کردند.
همین مسئله مقام و منزلت آدم را نشان میداد، زیرا سجده به غیر از خدا بر دیگر موجودات روا نیست. به همین دلیل در نوشتههای مکتوب و احادیث آمده است که سجده به آدم به ماننده سجده بر خدا بوده است زیرا نور خاتم النبین و اهل بیت معصمومین در صلب ادم قرار داشت و به احترام انان آدم مورد احترام قرار گرفت: [۱۴]
آدم بکجا و اینهمه رتبه و جاه *** از مرتبهٔ پسر پدر آدم شد
تمام ملائکه به آدم سجده کردند جز ابلیس که امام رضا گفته اند که نام اصلی وی حارث و نامی که با آن شهرت داشته عزازیل بود و به دلیل تکبر، حسادت و از سجده امتنا ورزید. شیطان به خداوند گفت: پروردگارا مرا از سجده بر آدم معاف دار، تا من به نحوی عبادت انجام و بطوری اطاعت کنم از تو که هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی چنان عبات نکرده و نکند.
خداوند پاسخ داد: ما را به عبادت تو نیاز نیست و عبادت آن است که من میخواهم و من میگویم، نه آنچه تو میخواهی.
خدواند به شیطان فرمود: « چه چیز مانع شد تو را از سجده کردن به انسان.» و شیطان جواب داد: « من از آدم برترم، مرا از آتش و آدم را از گل افریدی.»[۱۵]
خدواند در جواب ابلیس فرمود: هبوط کن از منزلتی که داری و خارج شو از صف ملائکه که اینجا مقام و مکان خاشعان و مطیعان است نه جای سر کشان و متمردان، بیرون رو که تو از صاغران و پست فطرتان هستی [۱۶]
پس شیطان از خداوند مهلت خواست تا روز معلوم تا فرزندان آدم را گمراه سازد، شیطان از خداوند در خواستهایی را داشت که خدواند نیز انها را بر آورده کرد و دلیل آن این بود که شیطان در آسمان دو رکعت نماز خوانده بود که هر کدام چهار هزار طول کشیده بود. در خواستهای شیطان از این قرار بودند:
- بداند روز معلوم چه روزی است.
- بتواند بر فرزندان ادم مسلط گردد.
- در پیکر آنان جاری شود.
- در برابر هر فرزند از نسل آدم صاحب دو فرزند از نسل خود شود.
- شیطان انسانها را بتواند ببیند ولی فرزندان آدم او را نتوانند ببینند.
- و در نهایت خواست که بتواند به هر شکل و ظاهری در نزد انسانها ظاهر شود.
سپس خداوند شیطان را پست و حقیر از درگاه خود بیرون کرد.[۱۷]
خلقت حوا برای آدم
خداوندسپس ، حوا را خلق نمود.[نیازمند منبع] بدین شکل که خداوند آدم را در خواب کرد سپس حوا را آفرید و به حوا امر کرد که آدم را تکان دهد تا وی بیدار شود و بعد به حوا فرمود: از آدم دور شو.
آدم از جایش بلند شد و موجودی زیبا و نیکو رو را در برابرش دید، پس پرسید: «کیستی تو؟». و حوا جواب داد: مخلوقی هستم که خدا مرا آفریده، چنانچه میبینی.
در این موقع آدم عرض کرد: خداوندا کیست این موجود زیبا که من هم صحبتی و نزدیکی با وی را دوست دارم و مایلم به وی نگاه کنم.
خداوند فرمود: این امه و کنیز من است، آیا میخواهی که همیشه با تو و انیس و هم سخن تو باشد؟
آدم عرض کرد: خداوندا، آری مایلم.
پس قرار شد که حوا به شرط آنکه آدم همه علوم کائنات و دینی را به وی بیاموزد، همسر وی گردد، سپس آدم به حوا گفت:« نزد من آی...» و حوا جواب داد: «نه، تو نزد من آی!» و بعد خداوند به آدم فرمود که تو باید به نزد حوا روی.
و این چنین آدم و حوا به عقد هم در آمدند و خداوند آنها را وارد بهشت کرد و به آنها اجازه خوردن و آشامیدن از همه نعمات بهشتی را داد جز یک درخت که فرمود: « به این درخت نزدیک نگردید وگرنه از ظالمان هستید.» را داد.[۱۸]
اخراج آدم و حوا از آسمان
آدم و حوا وارد بهشت شدند تا آنکه آدم از خداوند پرسید: « آیا موجودی برتر از من وجود دارد؟»
و خداوند فرمود: «ای آدم سر بلند کن» و آدم به عرش نگاه کرد و دید بر آن مکتوب شده است: « لا اله الاالله محمد رسول الله – علی بن ابیطالب امیرالمومنین و زوجه فاطمه سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل لجنه» [۱۹]
پس آدم پرسید:« اینها چه کسانی هستند؟» و خداوند فرمود: اینها از نسل تو هستند، هیچ گاه بر آنها حسد نورز و نخواه که در جای آنها باشی و اگر آنها نبودند نه تورا و نه زمین و آسمان و نه بهشت و جهنم را خلق میکردم.
درخت ممنوعه فقط برای آن پنج تن خلق گشته بود. این درخت نسبت به تمام درختان بهشت متمایز بود زیرا از همه نوع میوه و ثمره نیکو در آن وجود داشت.
شیطان به صورت مخفی وارد بهشت شد و آدم و حوا را فریب داد، به آنها گفت: خداوند نهی نفرموده شما را از کل ثمره این درخت، مگر برای آنکه خیر شما را نخواسته زیرا اگر از ثمره این درخت بخورید، دو فرشته میشوید یا علم غیب پیدا میکنید یا قدرتی پیدا میکنید بیش از عزیزان خدا، یا کارتان به جایی میرسد که همیشه در بهشت خواهید ماند و در زمره خالدین باشید، و هیچ گاه مرگ به سراغتان نمیآید.[۲۰] و قسم خورد که من ناصح و خیر خواه شما هستم.[۲۱]
آدم فریب شیطان را نخورد و قبول نکرد که از دستور خداوند سر پیچی کند و شیطان به نزد حوا رفت و به او گفت: تو میتوانی بروی و از آن درخت استفاده کنی، خداوند در جواب عبادتهای تو این امکان را فراهم آورده و اگر به انجا بروی خواهی دید که نگهبانها با تو کاری نخواهند داشت و این خود دلیلی بر این امر است، بشارت باد تو را که اگر زودتر از آدم از آن بخوری بر او مسلط میشوی، یعنی او مطیع تو میشود.
پس حوا با خود فکر کرد باید این مسئله را امتحان کند تا از صحت این موضوع با خبر شود. پس به سمت درخت رفت و زمانی که نگهبانها میخواستند بر وی حمله کنند، خداوند به نگهبانها فرمود: « شما مسئول جلوگیری از موجودات بی اراده و بی عقل هستید، حوا موجودی عاقل است، او را به حال خود واگذارید. پس اگر او اطاعات کند وی را ثواب میدهم و اگر معصیت کند مجازات میشود.» حوا که دید نگهبانها با او کاری ندارند گمان کرد که حرفهای شیطان درست بوده است. پس از درخت خورد و به آدم هم گفت که نگهبانها جلوی مرا نگرفتند و خوردن از آن حلال شده است، پس آدم نیز به خود مغرور شد و از آن خورد.[۲۲]
حوا و آدم آنقدر از آن درختان خوردند که جامه بهشتی از تنشان خارج شد و مکشوف العوره شدند. از برگهای درختان بهشتی چیدند و با آنها خود را پوشاندند.[۲۳]
خداوند به آدم و حوا گفت: آیا من شما را از نزدیکی به این درخت منع نکردم؟ آیا نگفتم که شیطان از برای بنی نوع انسان دشمنی ظاهری و قوی است، چرا به گفتار او مغرور شدید؟ [۲۴]
آدم و حوا به جرم خود اعتراف کردند و از خداوند طلب بخشش کردند.[۲۵] ولی خداوند قبول نکرد و به فرشتگان گفت که آنها را از درگاه خود بیرون کنند و آدم به خداوند گفت: خداوندا به حق آن پنج تن توبه مرا بپذیر و از گناهم حذر کن.
و خداوند فرمود: برو به سوی زمین تا توبهٔ تو را قبول کنم.
هنگامی که آدم قصد خارج شدن از بهشت را داشت، گفت: « بسم الله الرحمن الرحیم.» و جبرئیل گفت: ای آدم، کلام بزرگی بر زبان آوردی، صبر کن، شاید حی سبحان ببرکت آن از تقصیراتت بگذرد.
خطاب شد: ای جبرئیل بگذار به زمین برود و نسل او زیاد شود، من به برک بسم الله، فوج فوج گنه کار بیامرزم و از برای بسم الله خواص و نتائح و فوائد بسیار است، هر کس بخواهد اطلاع بر آنپیدا نماید بر او است که مراجعه به کتب اخبار نماید.[۲۶]
آغاز حیات آدم در زمین
آدم به محض آنکه چشمانش را در زمین باز کرد به اطرافش نگاه کرد و شیطان را دید که قبل از او آنجا آمده، آدم رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا توانائی و طاقت زندگی و بسر بردن با او نیست، حال او را هم به زمین آوردهای؟ من با وسوسه او چه کنم؟
و خداوند فرمود: ای آدم جزاء هر گناه را همان یک معصیت مینویسم و پاداش هر عمل نیکو را از ده تا هفتصد برابر.
خداوند آدم و حوا را از یکدیگر جدا کرد و آدم را به به کوه صفا و حوا را در مروه قرار داد. آدم چهل شبانه روز به سجده و گریه برای خداوند پرداخت، سجده اش برای توبه و گریهاش برای خطا و دوری از حوا بود. پس از آنکه جبرئیل بر آدم نازل شد به وی توبه کردن را آموخت و بعد از قبول توبه، مدت دوری آدم و حوا نیز به پایان رسید.[۲۷]
سپس وقتی آنها به یکدیگر رسیدند و با یکدیگر هم بستر شدند، حوا پس از مدتی سنگین و شکمش بزرگ شد. آن هنگام آدم و حوا خدای خود را خواندند و در دعا و مناجات عرض کردند خدایا اگر فرزند سالمی به ما دهی هر دم از شاکران تو هستیم.[۲۸]
در هر مرحله حوا یک دو قول میزایید، در مرتبه اول نام آنها را قابیل ( یا قابین ) و خواهرش را اقلیما گذاشت و در شکم بعدی هابیل و خواهرش لوذا را زایید. قابیل و هابیل برای آنکه به مقام پیامبری دست یابند و اسماء اعظم را بیاموزند به رقابت پرداختند، و در نهایت قابیل برادر خود، هابیل را به وسوسه شیطان کشت، زیرا او توانست در مراسم قربانی کردند سر بلند بیرون آید.[۲۹]
شیطان به او گفت: قربانی برادرت قبول شد، اما قربانی تو قبول نگردید، اگر هابیل را زنده بگذاری نسل او بر فرزندان تو فخریه میکنند که قربانی پدر ما مقبول و قربانی پدر شما مقبول نگردید.[۳۰]
پس قابیل به قصد کشتن برادر خود به سمت هابیل رفت ولی چون نمیدانست وی را چطور بکشد، شیطان به او آموخت: سر برادر را بین دو سنگ بگذارد تا او بمیرد و قابیل چون اجرا نمود، سر برادر شکست و او مرد.[۳۱] در آن زمان حیوانات و درندگان به سمت جسد هابیل آمدند و قابیل برای آنکه از تکه تکه شدند او جلوگیری کند برادر را به کول گرفت و ساعتها در جنگل به حرکت پرداخت تا آنکه خسته شد و نشست و بی خبر از آنکه باید با این جسد چه کند.
پس خداوند دو کلاغ را به نزدیکی قابیل فرستاد تا آنها با یکدیگر بجنگند، کلاغی که پیروز شده بود گودالی را با منقارش بکند و کلاغ مرده را در آن مدفون کرد. پس قابیل که این صحنه را دید به تبعیت از کلاغ گودالی کند و هابیل را در آن خاک کرد.[۳۲]
قابیل پس از اینکار به خانه برگشت و آدم جویای فرزند دیگرش شد و قابیل به او گفت که از او خبر ندارد، پس آدم با خبر شد از آن اتفاقی که نباید میافتاد. آدم چهل شبانه روز برای فرزندش گریه کرد. پس از آن به آدم وحی شد که به او فرزندی داده میشود تا قائم مقام هابیل باشد و طولی نکشید که فرزندی پاک و منزه زایید، وحی شد بر آدم که نام او را هبه الله بگذار زیرا هبه و عطیه من است.
قابیل که دید آتش نشانه مقبول شدن قربانیهایشان در رقابت بوده است، پس بعد از آنکه دید هیچ چیزی به نفع او نگردید، اولین آتشکده را ایجاد نمود و در روایت آمده است که خداوند او را تا روز قیامت در برابر آفتاب معلق ساخت.
پس از آنکه خداوند شیث هبه الله را به آدم داد، فرزند دیگری به آدم داد که نام او یافث گذاشته شد. زمانی که آنها بزرگ شدند خداوند دو حوری در فاصله یک روز برای آنان فرستاد. حوری اول که همسر شیث گردید نزله نام داشت و دیگری که به عقد یافث در آمد منزله بود. حضرت آدم آنها را به عقد یکدیگر در آورد.
شیث از همسرش یک پسر و یافث از همسرش صاحب یک دختر گردید. و خداوند دستور داد به آدم زمانی که آنها بالغ شدند آنها را به عقد یکدیگر در آورد.[۳۳] پس این چنین بود که نسل آدم بر روی زمین گسترده گردید.
آدم ابوالبشر عمر طولانی داشت که همه آن را به عبادت و زراعت پرداخت و صاحب فرزندان بسیاری گردید. عمر آدم را بر اساس روایات 930 سال میدانند. آدم در مکه در گذشت و در همانجا دفن گردید، بعدها پیکر او را به نجف بردند و حالا در نزدیکی علی بن ابیطالب آرمیده است.[۳۴]
پانویس
- ↑ مسعودی در کتاب اثبات الوصیه.
- ↑ و قالو ربنا انت العزیز القادر العظیم الشان و هذا خلقک الذلیل الحقیر المتقلب فی نعمتک بما فیتک المر تهن فی قبضتک و هم یعصونک بمثل هذه الذنوب و یفسدون فی الاعرض ولا تغضب ولا تنتقم لنفسک و انت تسمع وتری وقد عظم ذلک علینا و اکبرناه لک.( سوره بقره )
- ↑ اتجعل فیها من یفسد فیها یسفک الدماء – الخ. ( سوره بقره )
- ↑ فاجعل ذالک لخلیفه منا. ( سوره بقره )
- ↑ کتاب قصص شگفت انگیز قرآن مجید، نوشته حاج علی آقا قاضی زاهدی گلپایگانی در سال 1348 هـ.ش / در پانویس همین بخش آمده است که کعبه را وسیلهٔ توبه زمینیان و بیت المعمور را وسیله توبه اهل آسمان کردهاند. ( اللهم ارزقنا حج بیتک. )
- ↑ و اذ قال ربک للملائکه انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون ( آیه 28 سوره حجر )
- ↑ حدیث قدسی – اصول کافی
- ↑ کتاب قصص شگفت انگیز قرآن مجید، نوشته حاج علی آقا قاضی زاهدی گلپایگانی در سال 1348 هـ.ش صفحه 12
- ↑ و قی روایه رواها القمی باسناده یقول (ع) فخلق الله آدم و بقی اربعین سنته مصورا وکان یمر به ابلیس للعین فیقول لامر ما خلقت. ( روایت قمی علیه الرحمه – تفسیر علی بن ابراهیم )
- ↑ اوقال لامر عظیم خلقت وقال العالم (ع) فقال ابلیس لئن امرنی الله بالسجود لهذا عصیته.
- ↑ -کتاب قصص شگفت انگیز قرآن مجید، نوشته حاج علی آقا قاضی زاهدی گلپایگانی در سال 1348 هـ.ش صفحه 14
- ↑ مقصود از علم اسماء، علم لغات نیست، بلکه همون علوم دنیوی و آگاهی از حقایق مخلوقات و کائنات است ( قصص شگفت انگیز قرآن کریم – صفحه 15 )
- ↑ و علم ادم الاسما کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن کریم – صفحه 17 – روایت امام رضا (ع) : قسجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس ابی و استکبر.
- ↑ قال منعک الا تسجد اذا امرتک ( سوره اعراف آیه 12 ) قال انا خیره منه خلقتی من نار و خلقته من طین.
- ↑ قال فاهبط منها فمایکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من اصاغرین. ( سوره اعراف آیه 13 )
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن کریم - صفحه 25
- ↑ نقل شده از اصول کافی - تفسیر قمی در قصص شگفت انگیز قرآن کریم در صفحه 29 از سوره بقره
- ↑ نقل شده از اصول کافی - تفسیر قمی در قصص شگفت انگیز قرآن کریم در صفحه 29
- ↑ آیه 20 اعراف
- ↑ و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین.
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن مجید
- ↑ 22 اعراف
- ↑ 23 اعراف
- ↑ آیه 36 بقره
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن مجید – صفحه 36
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن کریم- صفحه 36
- ↑ سوره اعراف آیه 189
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن کریم- صفحه 47
- ↑ ایه 30 مائده
- ↑ حدیث حضرت زین العابدین – اصول کافی
- ↑ آیه 31 مائده
- ↑ - در روایت است که آدم صاحب چهار فرزند بود، در ابتدا خداوند برای آن چهار پسر چهار حوریه فرستاد که نسل آنها را زیاد گردانید و سپس برای آنان از بین جنیون چهار همسر را تزویج کرد و همینگونه بود که نسل آدم گسترده گردید.
- ↑ قصص شگفت انگیز قرآن کریم از صفحه 43 تا 54
منابع
- قرآن کریم
- قصص شگفت انگیز قرآن کریم
- اصول کافی
- تفسیر قمی
- اسرائیلات (شبهاتیکه توسط یهودان دراسلام واردشده تا مسلمانان دچارشک ,تردیدشوند)