حمزه، شیر خدا و رسول
حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف عموی پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه واله و امیرمومنان علی علیه السلام است. کنیه اش «ابویعلی» و حدود دو یا چهار سال از رسول خدا صلی الله علیه واله بزرگتر بود.
یار غیور رسول
بنا بر قول صحیح تر، اسلام آوردن حمزة بن عبدالمطلب در سال سوم یا چهارم بعثت بوده است. حمزه نزد پیامبر صلی الله علیه واله آمد و اظهار داشت: پسر برادرم آیا آنچه می گویی حق است؟ پیامبر صلی الله علیه واله سوره ای از قرآن بر او خواند تا کاملاً روشن شد. پیامبر صلی الله علیه واله از ایمان آوردن حمزه خوشحال شد. مسلمان شدن حمزه بر شوکت و عظمت پیامبر صلی الله علیه واله و مسلمانان افزود، زیرا به خاطر او کمتر می توانستند به حضرتش اذیت و آزاری برسانند. او پس از حضرت ابوطالب یگانه حامی و پشتیبان رسول خدا صلی الله علیه واله بود. به همین جهت از طرف پروردگار لقب « اسدالله و اسد رسوله » یعنی شیر خدا و رسولش، به او عطا شد. در این باره رسول خدا صلی الله علیه واله فرمودند: «جائنی جبرئیل و اخبرنی بان حمزة مکتوب فی اهل السماوات السبع اسدالله و رسوله» (1)؛ جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که حمزه بین اهالی آسمان های هفت گانه شیر خدا و رسول خدا نوشته شده است.
اولین مدافع حق
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: «لم یدخل الجنة حمیّة غیر حمیّة حمزة بن عبدالمطلب (و ذلک حین غضباً للنبی صلی الله علیه واله فی حدیث السلا الذی القی علی النبی) (2)؛ هیچ غیرتی وارد بهشت نمی شود جز غیرت حمزة بن عبدالمطلب و آن زمانی بود که شکم گوسفند بر روی سر پیامبر صلی الله علیه واله انداختند و او به خاطر پسر برادر خود خشمگین شد.
مسلمانان در روز جنگ احد چنان مردانه جنگیدند که مشرکان مکه مجبور به فرار شدند. کفار بیش از همه از امیرمومنان علیه السلام و حمزه ناراحت بودند، زیرا با آنکه حمزه در روز احد روزه دار بود، متجاوز از سی نفر را کشت
حمزه همواره از پیشقدمان و در صف اول مدافعان پیامبر اسلام صلی الله علیه واله قرار داشته است، چنان که در ماجرای اهانت ابوجهل به رسول خدا صلی الله علیه واله، واکنشی بسیار جوانمردانه از خود نشان داد که در تاریخ مشهور است.(3) همچنین در بیعت عقبه که جمعیت قریش با شمشیر به خانه عبدالمطلب که محل اجتماع مسلمانان بود هجوم آوردند، حمزه به همراه امیرمومنان علی علیه السلام، با شمشیر کشیده جلوی جمعیت ایستاده و قسم یاد کرد: به خدا هر که قدم به این گردنه بگذارد او را با شمشیر قطعه قطعه می کنم. مردم که چنین دیدند عقب نشینی کرده و برگشتند.(4)
اولین سریه (5) سپاه اسلام نیز با سرپرستی حمزه بوده است.(6) همچنین در سال اول هجری در حالی که بیش از هفت ماه از هجرت رسول خدا صلی الله علیه واله نگذشته بود، آن حضرت حمزه عموی خود را همراه با سی نفر سواره از مهاجرین با پرچمی سفید مأمور حمله به کاروان اقتصادی قریش کرد.(7)
در غزوه ابواء که اولین غزوه ای بود که رسول خدا صلی الله علیه واله در آن شرکت می کرد، پرچم سفید اسلام در دست حمزه قرار داشت.(8) همچنین نقل شده است در غزوه عشیره یا ذوالعشیرة که 16 ماه بعد از هجرت رسول خدا صلی الله علیه واله به مدینه واقع شد؛ پرچم سفید آن به دست حمزه بود.(9)
در جنگ بدر هم پس از شروع جنگ، فرزندان عبدالمطلب که حمزه از آنان بود پیشقدم شدند. نقل شده است آیه شریفه « هَاذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فىِ رَبهِِّمْ فَالَّذِینَ کَفَرُواْ قُطِّعَتْ لهَُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الحَْمِیم»(10) ؛ در شأن 6 نفری از مومنین و کفار که روز بدر با هم جنگیدند نازل شده است که آن شش نفر عبارتند از: حمزة بن عبدالمطلب که عتبة بن ربیعة را کشت و امام علی علیه السلام که ولید بن عتبة را کشت و عبیدة بن الحارث که با شبیة بن ربیعة به جنگ پرداخت.(11)
شیر بیشه جهاد
مسلمانان در روز جنگ احد چنان مردانه جنگیدند که مشرکان مکه مجبور به فرار شدند. کفار بیش از همه از امیرمومنان علیه السلام و حمزه ناراحت بودند، زیرا با آنکه حمزه در روز احد روزه دار بود، متجاوز از سی نفر را کشت. از این رو هند به وحشی که از بردگان جبیر بن مطعم بود پیشنهاد کرد که اگر محمد، یا علی و یا حمزه را بکشی هر چه بخواهی انجام می شود و حاجتت را برآورده می کنم.
وحشى در پاسخ هند گفت: اما محمد که مرا به وى دسترسى نیست و یارانش حلقه وار او را احاطه مى کنند، على هم پیوسته در حال کارزار اطراف خود را به دقت مى نگرد و بدو نیز دسترسى ندارم و اما حمزه را شاید بتوانم به قتل رسانم، زیرا وقتى به غضب مى آید پیش پاى خود را نمى بیند .
وحشی می گوید: دیدم حمزه، جمعیت را مانند گله می راند و به هر سو رو می کند مردان جنگی از جلوی روی او فرار می کنند و هر که با او مصاف می دهد کشته می شود. در صدد بودم تا وقتی که نزدیک من رسید، حربه پرّان خود را به حرکت در آورده و به طرف او پرتاب نمودم، و حمزه به زمین افتاد، مدتی درنگ نمودم تا وقتی که جان داد. بالای سر او رفتم، شکمش را پاره نموده و جگرش را بیرون آوردم و برای هند بردم؛ هند جگر حمزه را به دندان گرفت تا بجود ولی در دهن او مانند سنگ سخت شد و نتوانست بخورد. (از اینجا هند به «آکلة الاکباد» یعنی جگرخوار معروف گردید.) موقعی که ابوسفیان بر کشته حمزه عبور کرد سر نیزه خود را در گوشه دهان حمزه فرو کرد و گفت: ای عاق بچش! حلیس که همراه ابوسفیان بود این عمل او را خیلی زشت و جاهلانه دید، صدا زد: فرزندان کنانه! ابوسفیان خود را رئیس قریش می داند ولی ببینید با پسرعموی خود چه می کند؛ ابوسفیان شرمنده شد و گفت لغزشی بود، خواهش می کنم به کسی اظهار مکن.(12)
در امالی شیخ طوسی آمده استکه در روز احد صدای هاتفی شنیده شد:
لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی
فاذا ندبتم هالکاً فابکوا الوفی اخا الوفی (13)
«شمشیری جز ذوالفقار، و جوانمردی جز علی نیست، هرگاه خواستید بر کشته ای گریه کنید، بر وفادار و برادر وفادر (حمزه برادر ابوطالب) گریه کنید».
سالار شهیدان صدر اسلام
پس از آنکه آتش جنگ فرو نشست و لشکر مشرکین به طرف مکه فرار کردند پیامبر صلی الله علیه واله حال یک یک از یارانش را می پرسید تا آنکه فرمود: از عمویم حمزه چه خبر دارید؟ حارث بن صمه گفت: محل کشته شدن او را می دانم، فرمود: برو و از او خبری برای من بیاور؛ حارث کنار کشته حمزه آمد، ولی وقتی که دید او را مثله (تکه تکه) کرده اند نتوانست برگردد و گزارش دهد.
پیامبر صلی الله علیه واله که دید برگشتن حارث طولانی شد به علی بن ابی طالب علیه السلام دستور داد برو ببین حال عمویت چگونه است. امام علی علیه السلام نیز وقتی دید نمی تواند به پیامبر صلی الله علیه واله احوال حمزه را بیان کند او هم برنگشت.
مسلمان شدن حمزه بر شوکت و عظمت پیامبر صلی الله علیه واله و مسلمانان افزود، زیرا به خاطر او کمتر می توانستند به حضرتش اذیت و آزاری برسانند. او پس از حضرت ابوطالب یگانه حامی و پشتیبان رسول خدا صلی الله علیه واله بود. به همین جهت از طرف پروردگار لقب « اسدالله و اسد رسوله » یعنی شیر خدا و رسولش، به او عطا شد
به ناچار پیامبر صلی الله علیه واله خود به قلتگاه حمزه آمد، همین که مشاهده کرد که شکم حمزه را دریده و جگرش را بیرون آورده و گوش و دماغ او را بریده اند گریان شد و فرمود: بزرگتر از این مصیبت نخواهم دید، و هرگز در جایی درنگ نکرده ام که از اینجا بر من سخت تر گذاشته باشد، خدا تو را رحمت کند که همواره در کارهای خیر کوشا بودی، و به صله رحم علاقه داشتی،... آنقدر گریست تا از حال رفت، آنگاه عبایی که بر تن داشت بیرون آورد و بر بدن حمزه پوشانید.(14)
پیامبر صلی الله علیه واله بعد از شهادت حمزه در جنگ احد فرمودند: « افضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب؛ برترین شهدا، حمزه است».(15)
امیرالمومنین علیه السلام بعدها در نامه ای به معاویه نوشت: عده زیادی از مهاجرین در راه خدا شهید شدند... تا زمانی که شهید ما حمزه کشته شد گفتند «سیدالشهداء» و رسول خدا صلی الله علیه واله او را با هفتاد تکبیر در نماز بر جنازه اش وی را امتیاز داد... سپس فرمود: منا اسدالله و منکم اسدالاحلاف؛ شیرخدا از ماست و شیر قسم خوردن (بر ضد رسول خدا) (16) از شماست.(17)
رسول خدا صلی الله علیه واله همواره به زیارت قبر حمزه می رفت و دستور می فرمود که دیگران هم به زیارتش بروند، و همچنین فاطمه زهرا علیهاالسلام هر شنبه صبح به زیارت قبر حمزه می رفت و او را زیارت می کرد.(18)
پی نوشت:
1) المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 194؛ مجمع الزوائد، هیثمی 9: 268؛ معجم الکبیر، طبرانی 3: 149؛ کشف الخفاء، عجلونی 2: 344؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید 15: 17 و السیرة الحلبیة، حلبی 2: 534.
2) اصول کافی، کلینی 2: 308؛ تفسیر نورالثقلین، حویزی 5: 72 و وسایل الشیعه، حر عاملی 15: 372.
3) السیرة النبویة، ابن هشام 1: 188؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3:192؛ ذخائر العقبی، طبری: 173؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی دمشقی 2: 332؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر 2: 83؛ اسدالغابة، ابن اثیر 1: 528؛ البدایة و النهایة، ابن اکثیر 3: 33؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی: 48 و اعیان الشیعة، امین عاملی 6: 243.
4) تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی 1: 273؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی 1: 144؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی 2: 294 و حلیة الابرار، علامه بحرانی 1: 94.
5) سربه آن است که شخص پیغمبر صلی الله علیه واله همراه لشکر نباشد، و اگر پیامبر صلی الله علیه واله باشد آن را غزوه می نامند.
6) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط: 34؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 42؛ الدرر، ابن عبدالبر: 96 ؛ ذخائر العقبی، طبری: 176؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 1: 161؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر 3: 300؛ اسدالغابة، ابن اثیر 472 و مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی: 200.
7) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط: 34؛ الطبقات الکبری، ابن سعد 2: 6 و 51 ؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 43؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 187؛ ذخائر العقبی، طبری: 176؛ اسدالغابة، ابن اثیر 2: 47؛ امتاع الاسماع، مقریزی 1: 71؛ الاعلام، زرکلی 2: 278 و اعیان الشیعة، امین عاملی 6: 244.
8) البدایة و النهایة، ابن کثیر 3: 299.
9) اعیان الشیعة، امین عاملی 1: 246.
10) حج: 19.
11) صحیح بخاری، بخاری 5:7 (باب المغازی، باب قصه غزوه بدر)، 5 :242 (تفسیر القرآن)؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری 8: 246 ؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی 1: 262؛ ذخائرالعقبی، طبری : 89 ؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 3: 7 ؛ تفسیر جوامع الجامع، طبرسی 2 : 4-522.
12) تاریخ الطبری، طبری 2 : 206 ؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر 2 : 160 ؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر 4 : 43 ؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 1 : 167 ؛ اعیان الشیعة، امین عاملی 1 : 258.
13) الامالی، شیخ طوسی : 143 ؛ بشارة المصطفی، الطبری : 433 ؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 2 : 316.
14) مجمع الزوائد، هیثمی 6 : 119.
15) احکام القرآن، جصاص 1 : 85 ؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی 2 : 125 ؛ تفسیر سمعانی، سمعانی 4 : 233 ؛ مجمع الزوائد، هیثمی 9 : 368.
16) منظور ابوسفیان است که قبیله ها را جمع و برای جنگیدن با رسول خدا صلی الله علیه واله هم قسم کرد.
17) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید 3 : 32 و 15 : 182 ؛ الاحتجاج، طبرسی 1 : 261.
18) من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق 1 : 180 ؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی 1 : 465 ؛ المعتبر، محقق حلی 1 : 340.