برگ برنده آلسعود کیست؟ +تصاویر
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ
بررسی نقش بحرانساز ریاض در منطقه؛
حضور
بندر بنسلطان سیاستمدار کهنهکار و سرتا پا آمریکایی سعودیها در رأس
قدرت اطلاعاتی و جاسوسی این کشور که بر خلاف بسیاری از امرای سعودی از
ویژگی تنپروری، سادهانگاری و سپردن کارها به زیردستان به دور است، برگ
برنده ریاض در ایفای نقش منطقهای عربستان در مرحله کنونی است.
صراط: سیر
قهقرایی طرحهای سناریوپردازان آمریکایی و کاهش تاثیرات آنها بر تحولات
چندگانه اخیر در کشورهای آشوبزده منطقه باعث شده تا آمریکا که پیشتر برای
اجرای سیاستهای خود از ترکیه و قطر استفاده میکرد، از مدتی پیش به فکر
تغییر ابزار اجرای طرح های خود باشد، نشانههای این تغییر را از دو ماه پیش
میتوان در درگیریهای داخلی ترکیه که رد پای سازمانهای جاسوسی آمریکا
نیز در آن مشاهده شده و طرح ناگهانی و غافلگیر کننده برکناری امیر قطر از
قدرت دید.
بر اساس طرح جدید، عربستان به عنوان عامل و ابزار اصلی پیاده سازی طرحهای آمریکا در منطقه انتخاب شده و مسئولیت میدانی درگیریها در کشورهایی نظیر سوریه، مصر، لبنان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی به عهده ریاض و عوامل تروریستی این کشور در منطقه گذاشته شده است.
این اقدام بعد از آن صورت گرفت که با گذشت دو سال، ناکارآمدی قطر و ترکیه در سوریه خود را نشان داد. از سوی دیگر ترکیه با بروز برگه شورشیان کُرد خود را از پرونده سوریه خارج کرد و قطر نیز اقدامات خودسرانهای را در افزایش بی رویه حمایتهای خود از جبهه تروریستی النصره و سایر شاخههای القاعده در سوریه به کار گرفت که واشنگتن این اقدامات را بر خلاف منافع خود و رژیم صهیونیستی میدانست.
البته تلاش آمریکا برای فرار آبرومندانه از باتلاق سوریه در این تغییر موضع بیتاثیر نیست، چرا که تحلیلگران معتقدند با عقب نشینی ترکیه توان ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک قطر نمیتواند حجم دخالت این کشور در سوریه را توجیه کند، مگر اینکه سرنخهای حمایتهای خارجی از این کشور خود را نشان دهد، اما در طرف مقابل عربستان سعودی هم توان مدیریت تروریسم سازمان یافته در منطقه بر اساس پیشینه خود در حمایت از گروهکهای تروریستی و تکفیری را دارد و هم نسبت دادن ساپورت اعتقادی و لوجستیک تروریستها به ریاض بدون دخالت قدرتهای خارجی منطقیتر جلوه می کند.
راهبردهای عربستان برای بحران زایی منطقهای
حضور بندر بن سلطان سیاستمدار کهنه کار و سرتاپا آمریکایی سعودیها در رأس قدرت اطلاعاتی و جاسوسی این کشور که بر خلاف بسیاری از امرای سعودی از ویژگی تن پروری، ساده انگاری و سپردن کارها به زیردستان به دور است، برگ برنده ریاض در ایفای نقش منطقهای عربستان در مرحله کنونی است، این ویژگی باعث شده تا ریاض مشکلی در مدیریت هم زمان چند پرونده در کشورهای آشوب زده منطقه نداشته باشد.
سوریه کانون تروریسمپروری سعودیها
با وجود تعدد پرونده های امنیتی در منطقه بر کسی پوشیده نیست که موضوع سوریه اولویت اصلی ریاض است، عربستان در این راستا به دنبال ایجاد وحدت حداکثری بین گروههای متعدد معارض در این کشور است تا آنها را زیر پرچم ائتلاف موسوم به ائتلاف ملی سوریه گرد هم آورد. [پیشتر تروریست های تکفیری وابسته به عربستان و القاعده مهم ترین مخالفان تشکیل این ائتلاف بودند.] حمایت تسلیحاتی و مالی از تروریستها مرحله بعدی این طرح است که میتواند در سایه تحریم ظاهری این گروهها از سوی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی راهگشای آنها در ادامه مبارزات ضد دولتی و کشتار مردم سوریه باشد.
عربستان همچنین از عناصر حرفهای و آموزش دیده خود برای جنگهای چریکی استفاده میکند تا بتواند زنجیره پیروزیهای ارتش سوریه را در سه ماه اخیر متوقف کند. البته به نظر میرسد تاکنون موفقیتی در این عرصه به دست نیاورده است.
برخی حامیان تروریستهای سوری معتقدند تجهیز این گروهها به سلاحهای پیشرفته میتواند در میدان مبارزه آنها تاثیر داشته و مانع از پرواز آزاد جنگندههای سوریه شود و یگان زرهی ارتش را نیز با مشکل مواجه کند، در همین راستا ریاض تلاش زیادی به کار بسته تا سلاحهای ضد زره پیشرفته و با دقت هدفگیری بالا و سلاح های ضد هوایی پیشرفته که بویژه از روی دوش نفر شلیک میشود، به سوریه ارسال شود.
در این میان تروریستهای سوری نیز بعد از قطع تجهیز خود از مرزهای لبنان به سمت حاشیههای جنوبی و شرقی سوریه متمرکز شده اند تا بهتر بتوانند از طریق مرزهای اردن و عراق از سلاح های سعودی بهره گیرند.
مداخله سیاسی و تنشزایی امنیتی؛ راهبرد ریاض در لبنان
برنامهریزی های عربستان برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج فراگر تنها به سوریه منحصر نمیشود، یکی از ابعاد دخالتهای سیاسی و امنیتی سعودیها را میتوان در لبنان مشاهده کرد، مانعتراشی ریاض در مسیر تشکیل دولت جدید در این کشور و تلاش غیر منطقی و مداخله جویانه سعودیها برای راندن حزبالله لبنان از ساختار دولت با وجود حجم بالای محبوبیت این حزب مردمی، نمونه بارز اقدامات سیاسی ریاض در لبنان است، عربستان در این میان از بازوهای داخلی خود شامل جریان المستقبل و بخش دیگری از جنبش 14 مارس استفاده کرده و در این عرصه حتی دعوت از سعد حریری برای رسیدن به نخستوزیری به ابتکار نبیه بری رئیس پارلمان لبنان نیز نتوانست این کشور را قانع به همکاری با دولتی نماید که حزبالله لبنان در آن حضور دارد.
طبعاً ریاض به ناممکن بودن دور نگه داشتن حزبالله از معادله سیاسی لبنان اذعان دارد، اما فکر میکند رویارویی این حزب با گروههای تکفیری در آینده آنها را در باتلاقی گرفتار خواهد کرد که نجات از آن مشکل است. ریاض این بار مأموریت دارد با محاصره سیاسی این حزب و از بین بردن امنیت آن از طریق ضربه زدن به ارتش و خارج کردن آن از معادلات، زمینه را برای شکلگیری این نبرد فراهم کند.
سعودیها در همین راستا با تحریک شاخههای تروریستی خود در شهرهای مختلف نظیر طرابلس و صیدا که دارای ماهیت همزیستی شیعه و سنی هستند، به دنبال ایجاد فتنه مذهبی در این کشور است. درگیری های مستمر اخیر در طرابلس و بروز فتنه احمد الاسیر در صیدا که ابعاد ارتباط این تروریست فراری با جریان المستقبل بلافاصله بعد از بروز فتنه خود را نشان داد، دو نمونه از این اقدامات بود. انفجارهای تروریستی از جمله در بئرالعبد و بقاع و ترور شخصیتها و نمادهای مذهبی در این کشور از دیگر پردههای این سناریو است که البته با هوشیاری مقاومت لبنان و جریانهای هوادار آن تاکنون ناموفق مانده است.
روزنامه الدیار اخیرا در این رابطه نوشت که اطلاعات موجود حاکی از آن است که در روزها و هفتههای گذشته، بین لبنان و اردن اطلاعات امنیتی مبادله شده که حاکی از وجود دو مسئله نگرانکننده است. نخست افزایش فعالیت دستگاههای اطلاعاتی عربستان در این کشورها است. دوم اینکه اردن به لبنان خبر داده که برخی از تروریستهای موجود در سوریه به شکلی منظم در حال بازگشت به لبنان و اردن هستند. دستگاههای امنیتی اردن اعلام کردهاند که عملیات کار گذاشتن مواد منفجره در یک خودرو را خنثی کردهاند. این دستگاههای امنیتی همچنین از نظارت بر مراکز تجاری عرضه خودرو و نیز افزایش روند قاچاق سلاح از مرزها برای مخالفان سوریه با حمایت عربستان سخن گفتهاند.
این تحولات تروریستی البته در سطحی بسیار وسیعتر در لبنان نیز دنبال میشود، اما وابستگی برخی جریانهای داخلی به سعودیها و درگیریهای سیاسی داخلی مانع از افشای ماهیت واقعی این اقدامات میشود.
دشمنی عربستان سعودی با حزبالله لبنان که حتی در اظهارات رسمی مقامات این رژیم بویژه وزیر خارجه آن نیز خود را نشان داده، تا حدی است که این کشور برای ضربه زدن به حزبالله ارتباطات مستحکمی با آمریکا و رژیم صهیونیستی در پروندههای بینالمللی بویژه در موضوع قرار دادن نام حزب الله در لیست ترور اتحادیه اروپا و عرب در پیش گرفته است، ریاض با ادعای ام القرای امت اسلام در این کینه تا جایی پیش رفته که خصومت مشترک با حزبالله را عامل همگرایی خود با بزرگترین دشمن جهان اسلام یعنی اسرائیل قرار داده و در این راه از همکاری سیاسی و امنیتی با تلآویو دریغ نمیکند.
دشمنی سعودیها با دولت شیعی در عراق
عراق نیز یکی دیگر از هسته اصلی دخالتهای امنیتی عربستان سعودی وعوامل تروریستی آن در خاورمیانه است و بر اساس اطلاعات رسانهای و منابع امنیتی 45% کل عاملان اقدامات ترویستی در عراق سعودی هستند. بالاتر از اینها شواهد و قرائن بسیار که دولت عراق نیز بارها به آن اشاره کرده، نشان میدهد عربستان سعودی و شخص بندر بن سلطان مغز متفکر انفجارهای خونین عراق است و دلارهای نفتی آن و آموزش نیروهای القاعده سرنوشت تلخی را برای عراق رقم زده است.
از زمان سقوط رژیم صدام در 9 آوریل سال 2003 ، سران گروههای وهابی و تشکیلات وابسته به آنها که از حمایتهای ضمنی نیروهای اشغالگر نیز برخوردار بودند، با اظهارات خود تلاش کردند فضای سلفی را با امواجی از تحریک بر ضد معادله حاکمیت پس از سقوط صدام، ایجاد کنند. آنها به بهانه «دفاع از اهل سنت عراق» با زبانی سرشار از طائفهگرایی و فتنه انگیزی به جریان سازی پرداختند. بعد از خروج اشغالگران از عراق نیز این روند ادامه یافته و در این میان بسیج نیروهای جنگجو و صدور فتواهای تکفیری و تشکیل ستادهای حمایت مالی از گروههای وابسته به القاعده به عراق منتقل شد و کشتار نظامیان و غیرنظامیان عراقی آغاز شد.
اصرار ریاض برای حاکمیت اقلیت سلفی در مصر
سیاست راهبردی ریاض در قاهره نیز تفاوت چندانی با دیگر کشورهای منطقه ندارد، وهابیها که با امکانات مالی و تبلیغاتی خود در انتخابات گذشته از گروههای سلفی حمایت میکردند، با روی کار آمدن محمد مرسی به عنوان اولین رئیس جمهور مردمی در این کشور هرگز روی خوش به وی نشان ندادند و تلاشهای بیدریغ و مخلصانه مرسی از جمله ترتیب دادن اولین سفر رسمی وی به ریاض آنهم چند روز بعد از رسیدن به این پست در بهبود مناسبات دو طرف تاثیر چندانی نداشت. این موضوع بویژه خود را بعد از برکناری محمد مرسی از سوی ارتش در حادثه اخیر این کشور نشان داده و ریاض اولین کشوری بود که برکناری مرسی را تبریک گفت. این کشور مشوقها و حمایتهای مالی چهار میلیارد دلاری را نیز برای مصر بعد از مرسی در نظر گرفت.
البته این به معنای حمایت ریاض از ارتش و جریانهای لیبرال این کشور نیست، منابع امنیتی مصری اعلام کردند در هفتههای اخیر تحرکات گروههای جهادی را در این کشور رصد کردهاند که به دنبال اعلام جهاد علیه ارتش هستند، جالب اینجاست که سرمایه گذار اصلی این تحرکات که عامل اصلی جذب عناصر بسیاری از القاعده به شهرهای مختلف مصر است، یک تاجر سعودی است که روند ورود این تروریستها به مصر از مرز سودان را فراهم میکند. هدف اصلی عربستان سعودی به قدرت رسیدن گروههای سلفی شامل حزب نور و همپیمانان آن در این کشور است، در همین راستا محمد العریفی مفتی جنجالی عربستان و صاحب فتوای جهاد مناکحه به مصر سفر کرده بود تا زمینههای فرهنگی این شبیخون سیاسی، امنیتی را در مصر کلید بزند.
بر اساس این اطلاعات آمریکا نیز از طریق برخی پایگاههای خود در منطقه در انتقال عناصر القاعده به مصر نقش دارد، چرا که برای این کشور و رژیم صهیونیستی مهم است که بتواند اوضاع سوریه را به مصر نیز بکشاند.
چاهکن همیشه ته چاه است...
عربستان سعودی بر اساس منافع محدود خود در برخی کشورها، با طرح صهیونیستی - آمریکایی در آتش افروزی در منطقه و ایجاد جنگهای داخلی در کشورهای منطقه و تشدید روند مسلمانکشی وارد عمل شده است، البته هدف اصلی و اولویت اولیه مقامات ریاض قطعا راضی نگه داشتن آمریکاست تا زمینههای ادامه دیکتاتوری آنها در این کشور را فراهم کنند، اما ریاض ندانسته هیزم آتشی را فراهم میکند که مانند ترکیه و قطر پیش و بیش از همه دامن خود این کشور را خواهد گرفت تا با براندازی مهره سوخته وهابیت در این کشور زمینه های تجزیه عربستان بر اساس طرح آمریکایی خاورمیانه جدید را فراهم کند.
بر اساس طرح جدید، عربستان به عنوان عامل و ابزار اصلی پیاده سازی طرحهای آمریکا در منطقه انتخاب شده و مسئولیت میدانی درگیریها در کشورهایی نظیر سوریه، مصر، لبنان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی به عهده ریاض و عوامل تروریستی این کشور در منطقه گذاشته شده است.
این اقدام بعد از آن صورت گرفت که با گذشت دو سال، ناکارآمدی قطر و ترکیه در سوریه خود را نشان داد. از سوی دیگر ترکیه با بروز برگه شورشیان کُرد خود را از پرونده سوریه خارج کرد و قطر نیز اقدامات خودسرانهای را در افزایش بی رویه حمایتهای خود از جبهه تروریستی النصره و سایر شاخههای القاعده در سوریه به کار گرفت که واشنگتن این اقدامات را بر خلاف منافع خود و رژیم صهیونیستی میدانست.
البته تلاش آمریکا برای فرار آبرومندانه از باتلاق سوریه در این تغییر موضع بیتاثیر نیست، چرا که تحلیلگران معتقدند با عقب نشینی ترکیه توان ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک قطر نمیتواند حجم دخالت این کشور در سوریه را توجیه کند، مگر اینکه سرنخهای حمایتهای خارجی از این کشور خود را نشان دهد، اما در طرف مقابل عربستان سعودی هم توان مدیریت تروریسم سازمان یافته در منطقه بر اساس پیشینه خود در حمایت از گروهکهای تروریستی و تکفیری را دارد و هم نسبت دادن ساپورت اعتقادی و لوجستیک تروریستها به ریاض بدون دخالت قدرتهای خارجی منطقیتر جلوه می کند.
راهبردهای عربستان برای بحران زایی منطقهای
حضور بندر بن سلطان سیاستمدار کهنه کار و سرتاپا آمریکایی سعودیها در رأس قدرت اطلاعاتی و جاسوسی این کشور که بر خلاف بسیاری از امرای سعودی از ویژگی تن پروری، ساده انگاری و سپردن کارها به زیردستان به دور است، برگ برنده ریاض در ایفای نقش منطقهای عربستان در مرحله کنونی است، این ویژگی باعث شده تا ریاض مشکلی در مدیریت هم زمان چند پرونده در کشورهای آشوب زده منطقه نداشته باشد.
سوریه کانون تروریسمپروری سعودیها
با وجود تعدد پرونده های امنیتی در منطقه بر کسی پوشیده نیست که موضوع سوریه اولویت اصلی ریاض است، عربستان در این راستا به دنبال ایجاد وحدت حداکثری بین گروههای متعدد معارض در این کشور است تا آنها را زیر پرچم ائتلاف موسوم به ائتلاف ملی سوریه گرد هم آورد. [پیشتر تروریست های تکفیری وابسته به عربستان و القاعده مهم ترین مخالفان تشکیل این ائتلاف بودند.] حمایت تسلیحاتی و مالی از تروریستها مرحله بعدی این طرح است که میتواند در سایه تحریم ظاهری این گروهها از سوی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی راهگشای آنها در ادامه مبارزات ضد دولتی و کشتار مردم سوریه باشد.
عربستان همچنین از عناصر حرفهای و آموزش دیده خود برای جنگهای چریکی استفاده میکند تا بتواند زنجیره پیروزیهای ارتش سوریه را در سه ماه اخیر متوقف کند. البته به نظر میرسد تاکنون موفقیتی در این عرصه به دست نیاورده است.
برخی حامیان تروریستهای سوری معتقدند تجهیز این گروهها به سلاحهای پیشرفته میتواند در میدان مبارزه آنها تاثیر داشته و مانع از پرواز آزاد جنگندههای سوریه شود و یگان زرهی ارتش را نیز با مشکل مواجه کند، در همین راستا ریاض تلاش زیادی به کار بسته تا سلاحهای ضد زره پیشرفته و با دقت هدفگیری بالا و سلاح های ضد هوایی پیشرفته که بویژه از روی دوش نفر شلیک میشود، به سوریه ارسال شود.
در این میان تروریستهای سوری نیز بعد از قطع تجهیز خود از مرزهای لبنان به سمت حاشیههای جنوبی و شرقی سوریه متمرکز شده اند تا بهتر بتوانند از طریق مرزهای اردن و عراق از سلاح های سعودی بهره گیرند.
مداخله سیاسی و تنشزایی امنیتی؛ راهبرد ریاض در لبنان
برنامهریزی های عربستان برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج فراگر تنها به سوریه منحصر نمیشود، یکی از ابعاد دخالتهای سیاسی و امنیتی سعودیها را میتوان در لبنان مشاهده کرد، مانعتراشی ریاض در مسیر تشکیل دولت جدید در این کشور و تلاش غیر منطقی و مداخله جویانه سعودیها برای راندن حزبالله لبنان از ساختار دولت با وجود حجم بالای محبوبیت این حزب مردمی، نمونه بارز اقدامات سیاسی ریاض در لبنان است، عربستان در این میان از بازوهای داخلی خود شامل جریان المستقبل و بخش دیگری از جنبش 14 مارس استفاده کرده و در این عرصه حتی دعوت از سعد حریری برای رسیدن به نخستوزیری به ابتکار نبیه بری رئیس پارلمان لبنان نیز نتوانست این کشور را قانع به همکاری با دولتی نماید که حزبالله لبنان در آن حضور دارد.
طبعاً ریاض به ناممکن بودن دور نگه داشتن حزبالله از معادله سیاسی لبنان اذعان دارد، اما فکر میکند رویارویی این حزب با گروههای تکفیری در آینده آنها را در باتلاقی گرفتار خواهد کرد که نجات از آن مشکل است. ریاض این بار مأموریت دارد با محاصره سیاسی این حزب و از بین بردن امنیت آن از طریق ضربه زدن به ارتش و خارج کردن آن از معادلات، زمینه را برای شکلگیری این نبرد فراهم کند.
سعودیها در همین راستا با تحریک شاخههای تروریستی خود در شهرهای مختلف نظیر طرابلس و صیدا که دارای ماهیت همزیستی شیعه و سنی هستند، به دنبال ایجاد فتنه مذهبی در این کشور است. درگیری های مستمر اخیر در طرابلس و بروز فتنه احمد الاسیر در صیدا که ابعاد ارتباط این تروریست فراری با جریان المستقبل بلافاصله بعد از بروز فتنه خود را نشان داد، دو نمونه از این اقدامات بود. انفجارهای تروریستی از جمله در بئرالعبد و بقاع و ترور شخصیتها و نمادهای مذهبی در این کشور از دیگر پردههای این سناریو است که البته با هوشیاری مقاومت لبنان و جریانهای هوادار آن تاکنون ناموفق مانده است.
روزنامه الدیار اخیرا در این رابطه نوشت که اطلاعات موجود حاکی از آن است که در روزها و هفتههای گذشته، بین لبنان و اردن اطلاعات امنیتی مبادله شده که حاکی از وجود دو مسئله نگرانکننده است. نخست افزایش فعالیت دستگاههای اطلاعاتی عربستان در این کشورها است. دوم اینکه اردن به لبنان خبر داده که برخی از تروریستهای موجود در سوریه به شکلی منظم در حال بازگشت به لبنان و اردن هستند. دستگاههای امنیتی اردن اعلام کردهاند که عملیات کار گذاشتن مواد منفجره در یک خودرو را خنثی کردهاند. این دستگاههای امنیتی همچنین از نظارت بر مراکز تجاری عرضه خودرو و نیز افزایش روند قاچاق سلاح از مرزها برای مخالفان سوریه با حمایت عربستان سخن گفتهاند.
این تحولات تروریستی البته در سطحی بسیار وسیعتر در لبنان نیز دنبال میشود، اما وابستگی برخی جریانهای داخلی به سعودیها و درگیریهای سیاسی داخلی مانع از افشای ماهیت واقعی این اقدامات میشود.
دشمنی عربستان سعودی با حزبالله لبنان که حتی در اظهارات رسمی مقامات این رژیم بویژه وزیر خارجه آن نیز خود را نشان داده، تا حدی است که این کشور برای ضربه زدن به حزبالله ارتباطات مستحکمی با آمریکا و رژیم صهیونیستی در پروندههای بینالمللی بویژه در موضوع قرار دادن نام حزب الله در لیست ترور اتحادیه اروپا و عرب در پیش گرفته است، ریاض با ادعای ام القرای امت اسلام در این کینه تا جایی پیش رفته که خصومت مشترک با حزبالله را عامل همگرایی خود با بزرگترین دشمن جهان اسلام یعنی اسرائیل قرار داده و در این راه از همکاری سیاسی و امنیتی با تلآویو دریغ نمیکند.
دشمنی سعودیها با دولت شیعی در عراق
عراق نیز یکی دیگر از هسته اصلی دخالتهای امنیتی عربستان سعودی وعوامل تروریستی آن در خاورمیانه است و بر اساس اطلاعات رسانهای و منابع امنیتی 45% کل عاملان اقدامات ترویستی در عراق سعودی هستند. بالاتر از اینها شواهد و قرائن بسیار که دولت عراق نیز بارها به آن اشاره کرده، نشان میدهد عربستان سعودی و شخص بندر بن سلطان مغز متفکر انفجارهای خونین عراق است و دلارهای نفتی آن و آموزش نیروهای القاعده سرنوشت تلخی را برای عراق رقم زده است.
از زمان سقوط رژیم صدام در 9 آوریل سال 2003 ، سران گروههای وهابی و تشکیلات وابسته به آنها که از حمایتهای ضمنی نیروهای اشغالگر نیز برخوردار بودند، با اظهارات خود تلاش کردند فضای سلفی را با امواجی از تحریک بر ضد معادله حاکمیت پس از سقوط صدام، ایجاد کنند. آنها به بهانه «دفاع از اهل سنت عراق» با زبانی سرشار از طائفهگرایی و فتنه انگیزی به جریان سازی پرداختند. بعد از خروج اشغالگران از عراق نیز این روند ادامه یافته و در این میان بسیج نیروهای جنگجو و صدور فتواهای تکفیری و تشکیل ستادهای حمایت مالی از گروههای وابسته به القاعده به عراق منتقل شد و کشتار نظامیان و غیرنظامیان عراقی آغاز شد.
اصرار ریاض برای حاکمیت اقلیت سلفی در مصر
سیاست راهبردی ریاض در قاهره نیز تفاوت چندانی با دیگر کشورهای منطقه ندارد، وهابیها که با امکانات مالی و تبلیغاتی خود در انتخابات گذشته از گروههای سلفی حمایت میکردند، با روی کار آمدن محمد مرسی به عنوان اولین رئیس جمهور مردمی در این کشور هرگز روی خوش به وی نشان ندادند و تلاشهای بیدریغ و مخلصانه مرسی از جمله ترتیب دادن اولین سفر رسمی وی به ریاض آنهم چند روز بعد از رسیدن به این پست در بهبود مناسبات دو طرف تاثیر چندانی نداشت. این موضوع بویژه خود را بعد از برکناری محمد مرسی از سوی ارتش در حادثه اخیر این کشور نشان داده و ریاض اولین کشوری بود که برکناری مرسی را تبریک گفت. این کشور مشوقها و حمایتهای مالی چهار میلیارد دلاری را نیز برای مصر بعد از مرسی در نظر گرفت.
البته این به معنای حمایت ریاض از ارتش و جریانهای لیبرال این کشور نیست، منابع امنیتی مصری اعلام کردند در هفتههای اخیر تحرکات گروههای جهادی را در این کشور رصد کردهاند که به دنبال اعلام جهاد علیه ارتش هستند، جالب اینجاست که سرمایه گذار اصلی این تحرکات که عامل اصلی جذب عناصر بسیاری از القاعده به شهرهای مختلف مصر است، یک تاجر سعودی است که روند ورود این تروریستها به مصر از مرز سودان را فراهم میکند. هدف اصلی عربستان سعودی به قدرت رسیدن گروههای سلفی شامل حزب نور و همپیمانان آن در این کشور است، در همین راستا محمد العریفی مفتی جنجالی عربستان و صاحب فتوای جهاد مناکحه به مصر سفر کرده بود تا زمینههای فرهنگی این شبیخون سیاسی، امنیتی را در مصر کلید بزند.
بر اساس این اطلاعات آمریکا نیز از طریق برخی پایگاههای خود در منطقه در انتقال عناصر القاعده به مصر نقش دارد، چرا که برای این کشور و رژیم صهیونیستی مهم است که بتواند اوضاع سوریه را به مصر نیز بکشاند.
چاهکن همیشه ته چاه است...
عربستان سعودی بر اساس منافع محدود خود در برخی کشورها، با طرح صهیونیستی - آمریکایی در آتش افروزی در منطقه و ایجاد جنگهای داخلی در کشورهای منطقه و تشدید روند مسلمانکشی وارد عمل شده است، البته هدف اصلی و اولویت اولیه مقامات ریاض قطعا راضی نگه داشتن آمریکاست تا زمینههای ادامه دیکتاتوری آنها در این کشور را فراهم کنند، اما ریاض ندانسته هیزم آتشی را فراهم میکند که مانند ترکیه و قطر پیش و بیش از همه دامن خود این کشور را خواهد گرفت تا با براندازی مهره سوخته وهابیت در این کشور زمینه های تجزیه عربستان بر اساس طرح آمریکایی خاورمیانه جدید را فراهم کند.
۹۲/۰۵/۲۷