باب الحوائج

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

توکل به خدا و توسل به خاندان اهل بیت علیهم السلام مایه نجات بشر است

باب الحوائج

این وب جهت آشنایی با معارف دینی و سیره ائمه معصومین(ع) و شهداء و ایجاد فرصت برای همه کسانی که تمایل به دانستن مطالب مختلف علمی،پژوهشی،دینی،فرهنگی،اجتماعی،هنری،
تاریخی،سیاسی،طنزو...دارند طراحی گردید لطفاً ازنظرات خود مارا بهره مندنمایید. استفاده از مطالب این وب به شرط ذکر آدرس منبع و اهداء 14صلوات آزاد است.
karbala114.mihanblog.com - hajmahmod33@yahoo.com - 09111495934 - hajmahmod33@gmail.com مدیران وبلاگ : ابواب الحوائج(حضرت ابوالفضل العباس،حضرت علی اصغر،حضرت موسی بن جعفر،حضرت امام جواد)علیهم السلام اجمعین

با سلام مقاله ای را که پیش رو دارید از کشکول نصـر به بهانه سالروز ورود آزادگان سرافراز برایتان گذاشتم شاید مورد استفاده تان قرار بگیرد
    

                                                   
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّل فَرَجَهُم
اِلهِی اَنَا الفَقِیرُ فِی غِنَای ، فَکَیفَ لَا اَکُونُ فَقِیراً فِی فَقرِی
خدایا من در توانگری خود نیازمندم ، پس چگونه در نداری خود نیازمند نباشم.
اِلهِی اَنَا الجَاهِلُ فِی عِلمِی ، فَکَیفَ لَا اَکُونُ جَهُولاً فِی جَهلِی
خدایا من با دانش خود هم نادانم ، پس چگونه در جهلم نادان نباشم.
                                                      فرازی از دعای عرفه اباعبدا...الحسین علیه السلام
          به ذره گر نظر بو تراب کند                 به آسمان رود و کار آفتاب کند
یا علی مدد
افتخارآشنایی باسیدآزادگان ایران اسلامی ازکاروان پیاده حرم تا حرم زمانی شروع شد که نخستین بار آگهی آن را در روزنامه کیهان خواندم و با حضور در ستاد آزادگان تهران داخل این جمع با صفا و دوست داشتنی شدم،فضای معنوی این جماعت در نوع خود بی نظیر یا کم نظیر بود.حرکت کاروان پیاده از تنگه مرصاد کرمانشاه آغاز می شد.ره توشه این سفر پیاده ، قرائت قرآن، ادعیه، زیارات ، صلوات و اذکار بود. 
صبح ها پس ازاقامه نمازجماعت صبح ، زیارت عاشورا خوانده می شد ودر طول مسیر راه  زیارات از جمله  زیارت جامعه کبیره هر روز توسط  برادرعارف حاج آقا حسن حسین زاده که بی شک باید ایشان را یکی ازاوتاد عصرما نامید « از حفظ »در حال پیاده روی،جلوی صف خوانده می شد (بنده معمولاً پشت سرایشان با کتابچه زیارت جامعه راه می رفتم وباکمال تعجب درطول دفعات قرائت حتی یکبار کلمه ای را ازقلم نیانداختند ویا اشتباه نخواندند وحافظه بسیارقوی ایشان،انسان را به شگفتی می انداخت) و آشنایی با این برادر بزرگوار یکی از برکات این سفر معنوی بود.
ونهایتاًروزنهم ذی الحجه باقرائت دعای عرفه درمرزخسروی،این سفرعاشقانه به پایان می رسید.
درطول سه بار(سه سال) که توفیق حضوردرجمع الهی برادران آزاده رایافتم بنده ی حقیر،اسیری بیش نبودم،
(وانا اسیرالاسراء ، انا الاسیر بذنبی ) خاطراتی دارم از جمله : 
    تعبیر خواب زن حاجتمند                                                              
یک روز خانمی محجبه از فراز کوه به پایین آمدوسراغ حاج آقا ابوترابی
را گرفت واصرارداشت که با رئیس کاروان صحبت کند وقتی پافشاری او را سؤال کردند گفت من مشکلی دارم دیشب در خواب دیده ام فردا صبح ، کاروانی از این  محل عبورمیکند،من آمده ام مشکلم رابه رئیس کاروان بگویم،وقتی مطالبش ( حاجتش را)به حاج آقا گفت؛ خواسته زن اجابت شدوخوابش نیز تعبیر ورفع مشکل گردید.
    مسابقه دوی حاج آقا                                                            علیرغم اینکه ایشان تا روز نهم ذی الحجه  صائم بودندامّا جوان های کاروان در طول مسیر جاده با ایشان کورس می گذاشتند ،با اینکه سنی ازایشان گذشته و در دوران اسارت صدمه دیده بودند توگویی پرواز می کردند !...
    زیارت زائر خانه خدا                                                                      یکی از سالها بنده به جای شرکت درکاروان پیاده حرم تا حرم عازم سفر حج تمتع شدم و توفیق حضور در کاروان را نیافتم ،جالب است بدانیدپس از مراجعت از مکه معظمه صبح اولین روزی که به رشت رسیدم ، آقایی تلفنی از خانواده ؛آمدنم را جویا می شوند و بعدازظهرهمان روزازدرب ورودی پادگان نیروی دریایی ، کوی سازمانی رشت تلفن  می کنند که برای  بنده مهمان آمده ، بنام حاج آقا ابوترابی، با کمال تعجب و با  ناباوری گفتم بفرمایند وقتی جمعی با یک سواری پژو405 وارد شدند، دیدم خوشبختانه حاج آقا ابوترابی  به اتفاق حاج آقا حسین زاده  وچند نفر از برادران آزاده هستند تعارف کردم وارد منزل شدند «معلوم شدوقتی حاج آقاجویا می شوند،بنده درکاروان پیاده حضورندارم، برایشان روشن می شودکه به حج تمتع رفته ام تاریخ بازگشت رامحاسبه ودر حالیکه  شب درستاد آزادگان تهران جلسه داشتند جلسه را لغو وخود را به رشت می رسانند!»
نماز جماعت مغرب وعشا را در سالن خانه سازمانی خواندیم و خانواده از حاج آقا تقاضا کردند شام تشریف داشته باشند.بادل وجگر گوسفند قربانی سریعاً شام مختصری آماده شد و پس از صرف شام تشریف بردند.
    دعوت به شام
به اتفاق حاج آقا حسین زاده به طرف بقعه ای که مزارشهدای شهرستان پل دختر است می رفتیم درمسیر راه در مغازه سبزی فروشی ، گیاهی نظرمارا  به خود جلب کرد سؤال شد این گیاه چیست؟فروشنده گفت: این گیاه رااز کوه می کنند و با ماست بعنوان خورشت می خورند . همان شب پس از اقامه نماز مغرب و عشاء  در مسجد پل دختر یکی از نمازگزاران به اصرار زیاد جمعی از ما را دعوت به شام کرد و با خود
به منزل برد. باکمال تعجب مشاهده شد در سفره شام،همان گیاه رابا ماست ونان تازه جلوی ما گذاشتند وخیلی خوشمزه بود! ازصفای میزبان آقای روح الله مرادی بسیارلذت بردیم بعد ازصرف شام ایشان نقل کردند: انسان از سه چیز خبر ندارد: روزی (رزق) ، مهمان ، مرگ                   
                                                             ( ذی الحجه 77)
    یک شاخه گل رز سرخ                                                                    در نزدیکی های جاده قصرشیرین در حال پیاده روی بودیم که از داخل اتوبوس، آزادگانی که ازعراق وارد خاک کشورشده بودند ، یک شاخه گل رزسرخ ، به طرف من پرتاب شد،شاخه گل را گرفتم  «  با رفیق همراهم که حالیه سر در گریبان خاک دارد و خدا رحمتش کند انشاءا...  در مسیر راه حرم تا حرم با هم قرار گذاشته بودیم ، هرکدام از ما ده هزارصلوات بفرستیم و برای همدیگر دعا کنیم تا خدای سبحان حاجت ما را رواکند »... همین که شاخه گل رز سرخ را گرفتم به رفیقم گفتم تعبیر و تلقی من این است که: این گل رز سرخ پیام دارد ، معنایش این است که یا شهید می شوم که من لیاقتش را ندارم و یا به کربلا مشرف می شوم و گل رزسرخ را بردم وبه خدمت حاج آقا ابوترابی تقدیم کردم .
    درمسیرپیاده روی،به سمت شهرقصرشیرین،لباس های خودرا تعویض و لباس سرتاسر سفید پوشیدم و به تنهایی به بالای کوهی درشانه راست جاده صعودکردم تاجائی که سرباز به من ایست داد ، متوجه شدم باید مرزایران وعراق باشد ، یکه خوردم، سرباز به من مشکوک شده بود با اوصحبت کردم و گفتم من می خواهم فقط دو رکعت نمازدراین بالا بخوانم وسریعاً برمی گردم پایین ، سرباز مسیر قبله را به من نشان داد واقامه نماز کردم پس از سلام نمازدرحالیکه اشک می ریختم سه چیز از قلبم خطور کرد1- یا به کربلای مُعَلَّی مشرف شوم 2- یا شب حرم حضرت اباعبدا...الحسین علیه السلام  را در خواب ببینم 3- یا دیگر به این راهپیمائی نیایم.                     
                                                      ( ذی الحجه 77 )
( شبیه این عمل در سال های قبل نیز تجربه شده بود که تا تجمع دوستان حج و زیارت (ازجمله حاج آقاسیدجعفرمحمودی)به بالای کوه ماسال گیلان درکومه چوبی چوپان ها، زیارت عاشورا  خواندم و همان سال به حج تمتع مشرف شدم.
     طلیعه سفر به کربلای معلی :
پس ازبازگشت ازمرزخسروی آرام وقرارنداشتم ، فکروذکرم همه امام حسین علیه السلام بود ، هرچه می دیدم ، به هرکجاقدم می گذاشتم ؛ دردهنم ودرتمام اعماق وجودم اباعبدالله الحسین علیه السلام بودوبس .
توگویی همه عالم دست به دست هم داده اند تامن همه جا سیدالشهداء علیه السلام راببینم ، آنی و آنی غافل از یاد حسین علیه السلام نبودم .
درستاداجرایی فرمان حضرت امام رحمة الله علیه تهران ، برادری حزب اللهی به نام آقای شیخ لر کار می کردند ؛ بنده هروقت ایشان را می دیدم یک سری ادعیه ـ اذکار ـ زیارات جیبی کوچک به عنوان هدیه به من مرحمت می کردند برای مثال : زیارت عاشورا ـ ختم نادعلی ـ دعای عهد ـ زیارت جامعه کبیره ـ سوره نباء وطریقه نماز توسل به حضرت زینب سلام الله علیهاکه بدین طریق است (قبلاً 69 سکه پول کنار بگذارید 14 روز بعدازنماز صبح دورکعت نمازبخوانید ، دررکعت اول بعدازحمد سوره اِنَّا اَنزَلنَاهُ ودررکعت دوم بعدارحمدسوره مبارکه اِنَّااَعطَینَاکَ الکَوثَرَپس ازسلام 14 مرتبه سوره مبارکه قُل هُوَاللهُ اَحَدٌو69 صلوات آنگاه ثواب نماز و اذکار راهدیه به روح مقدس بی بی زینب سلام الله علیها نموده حاجت خودرابخواهید ، پس از گرفتن حاجت سکه پول را به فقیر بدهید)این بنده حقیر شروع کردم عمل کردن به به این دستور تا جائیکه تمام فکروذکرم معطوف به آن شد ودرانتظار روز چهاردهم لحظه شماری می کردم اما ر.ز چهاردهم ازحاجتم خبری نشد،ناامیدنشدم ، به خودم تسلی دادم گفتم شاید درعدد روزها اشتباه کرده ای ، روز پانزدهم بود که دونفرکه به تازه گی در تهران باهم آشنا شده بودیم درمحل کارم دررشت به دیدنم آمدند چون ششدانگ فکروخیال من نتیجه توسل وروزچهاردهم بود ،
به آقایان عرض کردم قراربود دیروز بیایید چراامروز آمدید وآنها درپاسخ گفتند ماقراری باشمانداشتیم ؛ ناگهان بخ خود آمدم (ازخاطرم گذشت ) آنها که خبر ازنیت من نداشته وندارند فوراً حرفم راعوض کردم وموقع مراجعت (26/12/76)پرسیدند: آیا به زیارت حضرت زینب سلام الله علیها می آیی؟گفتم حتماً.
 گفتند: پس شناسنامه وگذرنامه ات را بده،من هم فوراً  تقدیم کردم  چون گذرنامه دو نفره بود،تلفنی از تهران خواستند که اگرهمسرم نیزمشرف می شوند  فتوکپی شناسنامه همسرم راهم فاکس کنم،اما پول کافی برای هزینه سفردونفر نداشتم ناچار شدم به ستاد اجرایی فرمان حضرت امام رحمة الله علیه وامورمالی وزارت دادگستری درتهران مراجعه کنم و تقاضای وام نمایم که مبالغی وام که خیلی بیشترازنیازم بودمرحمت کردندبلافاصله به دوستانی که وسیله خیر، این سفرزیارتی شده بودند و خدای سبحان ،خیر دنیا و آخرت به آنهامرحمت کندانشاءا..برای پرداخت هزینه سفرتلفن زدم ، فرمودند: فعلاًنیازی نیست...  نهایتاً تلفنی هماهنگی شد که روز جمعه ساعت 6 صبح به اتفاق همسرم فرودگاه مهرآباد تهران باشیم.درفرودگاه سراغ مدیرکاروان را گرفتم وخود را معرفی کردم وازایشان پرسیدم هزینه ثبت نام ما چقدرشده؟ فرمودند: موقع برگشت حساب می کنیم، اصرار کردم ؛ نپذیرفتند: پس از زیارت حضرت زینب علیها سلام و حضرت رقیه سلام الله علیها پیشنهاد شد که آیا موافقید ازطریق مرز ولید به کربلا مشرف شویم ؟       
( علیرغم  موافقت مقام معظم رهبری هنوز سفر به کربلای معلی ازطریق مرزهای ایران شروع نشده بود) .موافقت خود را اعلام و پس ازانجام مقدمات  زیارت ، بااتوبوس در سال 77 مصادف با محرم 1419 هجری قمری  از دمشق عازم کربلای معلی شدیم در بین راه خبردادند که درتاسوعا وعاشورا ،
صدام لعین با زیارت ایرانیها ( شیعیان ) موافقت ندارد ومارا برگرداندند . به اتفاق همه زائرینی که به سختی این مسیر را طی کرده بودیم با نگرانی و ناراحتی تمام برگشتیم .
    ملاقات باجناب حجة الاسلام والمسلمین آقای بهلول(ره)درزینبیه 
در دمشق بودیم  که یکی از دوستان  فرمودند :حجت الاسلام  بهلول را در زینبیه دیده ایم می آئید باهم به زیارت ایشان برویم، پذیرفتم؛وقتی درزینبیه خدمت  جناب حجت الاسلام بهلول رسیدیم ، بنده با گریه و تأثر فراوان داستان سفر به  کربلا را به ایشان عرض کردم ؛ ایشان فرمودند:
کُلُّ اَرضٍ کَربَلَا وَ کُلُّ یَومٍ عَاشُورَا
حاج آقا بهلول(ره)درادامه سه بارفرمودند:این اشکی که تو می ریزی،
تو مشرف می شوی ، تو مشرف می شوی ، تو مشرف می شوی ، ناگفته نماند ،همان شب فاکس آمد که ما به سمت کربلا حرکت کنیم که باشوق فراوان حرکت کردیم وازمرز ولید واردخاک عراق شدیم
و فقط  پنجاه هزار تومان دینار عراقی چنج کردیم پس از رسیدن به کربلای معلی و خواندن اذن دخول به حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تنها مطلبی که می توانم ابراز کنم ابهت مولایم حسین علیه السلام به حدی مرا گرفت  که در مقابل آن همه عظمت لال  شدم  و چیزی برای گفتن نداشتم فکر می کردم خواب دیده ام ، من کجا و کربلا کجا ؟
                                                                               ( محرم 77)
    شعر آذری
گر جذبه عشق « زَرَه جَه عِشق » اُولسَا ، گَتِوررَم ، نِجَه گَلمَز؟!
                                      گرجذبه عشق اُولمَا سَا ، گَلسَه ،وِجَه گَلمَز
اگرذره ای عشق حسین علیه السلام داشته باشد می آوریمش،چطور نمیاد ، اگر عشق نباشد بیاید هم فایده ای ندارد                                                   
    پرداخت هزینه سفر کربلا
پس ازبازگشت ازسفر کربلای معلی به دنبال پیگیری موضوع هزینه سفر،  باخبر شدم که آقاوخانمی عازم سفر سوریه بودندبرایشان مشکلی پیش آمده وهزینه سفر ما دو نفر را به آژانس مربوطه پرداخت کرده اند !                        
با زحمت توانستم بانی این عمل خیررا پیدا کنم وبااصرارفراوان ایشان را راضی  نمایم که وجوه پرداختی را بازپس بگیرند اما با محاسبه دقیق دلار در زمان رفت و برگشت ، مبلغ اندکی دریافت کردند!
قربان معرفتت یا اَبَاعَبدِاللهِ  قربان مهر و وفایت یا اَبَاعَبدِاللهِ
     نظر خدای سبحان
درمرزخسروی قبل ازشروع دعای عرفه حاج آقاابوترابی برای ما سخنرانی   می فرمودند وتکیه کلام ایشان هر سال این جملات بود که می فرمودند :    خدای سبحان قبل از اینکه به زائرینش درعرفات نظر کند ، اول به زائرین اَبَاعَبدِالله ِالحُسَینِ علیه السلام نظرمیکند...
     سجده های طولانی                                                                                    در یکی از سفرهای  پیاده تهران به قم وسط راه ؛ به کاروان ملحق شدم و پس از زیارت حضرت  فاطمه  معصومه  سلام  الله علیها در مسجد جمکران اسکان نمودیم بعدازظهرخبر دادند که با اتوبوس به مهدیه کاشان مشرف        می شویم ، ایام فاطمیه بود ،در مدخل شهرپیاده شدیم وتابوت حضرت زهرا ی اطهر سلام الله علیها رابطور سمبولیک درخیابان های شهر،روی دست عزیزان آزاده تا مهدیه کاشان تشییع نمودیم.
پس ازاقامه نماز مغرب  و عشاء ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا قرائتی سخنرانی فرمودند  و پس از صرف شام بااتوبوس به مسجد جمکران مراجعت وشب را در آنجا استراحت کردیم پس ازاقامه نمازصبح به امامت حاج آقاابوترابی بنده برای خداحافظی درمحراب مسجد ، خدمت ایشان رسیدم،درسجده تشریف داشتند،خیلی منتظرماندم فکر کردم شاید خوابشان برده باشد،آمدم به دوستان عرض کردم که من می خواهم از حاج آقا خداحافظی کنم و به رشت برگردم  ولی ایشان در سجده هستند نمی دانم خوابند یابیدار؟ به توصیه دوستان مجدداً مراجعت کردم دیدم همچنان درسجده تشریف داشتند،گوشم رانزدیک بردم صدای ایشان را شنیدم در حال ذکر بودند... و حقیر این قضیه را یک شب پس ازاقامه نماز جماعت مغرب  و عشاء در مسجد  فاطمیه قم  به امامت حضرت آیت الله  بهجت  رَحمَةُ اللهِ عَلَیهِ   برای حجت  الاسلام و المسلمین  حاج آقا دکتر رمضانی که  حالیه نماینده  فرهنگی مقام معظم رهبری حفظه الله در کشورآلمان و امام جمعه مسجد هامبورگ هستند ، نقل  نمودم. اماباکمال تعجب همان شب در خواب دیدم  حاج  آقا ابوترابی از دستگیری نیازمندان  بازگشته اند و به  سجده رفتند  وهمان سجده طولانی سابق را که  درمسجد جمکران دیده بودم در خواب  تکرار  شد!         اَللهُ اَکبَرُ .......... 
درسالهای اخیر تشکیل کاروان های نور به جبهه ها و زیارت شهداء تداوم همان نگاه الهی مرحوم سید آزادگان نظام جمهوری اسلامی است .
مرحوم ابوترابی رَحمَةُ اللهِ عَلَیهِ حالیه در جوار ثَامِنَ الحُجَج عَلَیهِ آلَافُ التَّحِیَّةِ وَالثَّنَاءِ آرمیده است.
خدای سبحان روح ورضوان نصیب ایشان وبه والدبزرگوارشان مرحمت فرماید. انشاءالله. با قلمی کردن سطور فوق امید است توانسته باشم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  و ائمه اطهارعلیهم السلام وشهداء گرانقدر اسلام و امام شهداء انقلاب اسلامی ایران را راضی و خوشحال کرده باشم.
                                         اَلحَمدُلِلهِ رَبِّ العَالَمِینَ کَثِیراً عَلَی کُلِّ حَالٍ  خادم زائرین اباعبدا...الحسین علیه السلام   ــ  مظفر نصر
                 26/3/91 برابر با شب شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام
بمناسبت کاروان راهیان  کربلا – حرم تا حرم
  در بازار عاشقان ، جز عشق ، متاع  دگر نبود                         در دل ، عشق حسین و چشم را توان زیارت مولا نبود 
  فرمودنبی،به مهر،مَرحَباًبِقُرَّةِ عَینِی وَثَمَرَةِ فُؤَادِی                      فریادزائرین حسین،بِاَبِی اَنتَ وَاُمِّیِ درطریق کربلا نبود
  عمری ، یا علی مدد ، ورد زبان منست ، یا حسین                  زیوم الغدیردرخم ما،جزءمَن کُنتُ مَولَاهُ فَعَلِیٌّ مَولَاهُ نبود
  ترابجان فاطمه ، مادر پهلوشکسته ات قسم یا حسین             هرچند علی را خبر از پهلوی شکسته زهرا ( س ) نبود    
  ترا به فرق شکافته علی اعلی قسم یا حسین                      گر کوفیان دون را ، رسم ، جز جفا نبود
  وَاَحمَدَهُ عَلی السَّرَّاءوَالضَّرَّاءذکرتودرگودال قتلگاه                      ورنه ، اِنِّی اَنشُدَکَ دَمَ المَظلُومُ  ذکر سپیده سحرها نبود
  دستم بگیر و به کرب و بلا ببر یا حسین                                پاسخ زینب به خصم لعین، جزء،مَا رَأَیتَ اِلَّا جَمِیلاً نبود
  اَلمُؤمِنُونَ عِندَ شُرَوطَهِم پیمان ماست یا حسین                       گر بِشَرطِ شُرُوطُهَا وَ اَنَا مِن شُرُوطُهَا ، لایق چوما نبود
  به عشق حسینم خریدند و نامم عاشق است                       سوز عشق ماند و غم هجران ، هر چند کربلا نبود
 این دل نوشته : قبل از تشرف به کربلای معلی ساعت 24 شب اربعین حسینی در تاریخ 4/4/76 ارتجالاً دررشت سروده شد. چون در شعر و شاعری ادعائی نداشته و ندارم این ابیات را روزی برای  مرحوم استاد رحمدل شاعر فقید گیلانی جهت تصحیح خواندم و ایشان متأثر شدند. روحش شاد .                                      اَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّل فَرَجَهُم 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۶
محمدرضا محمودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی