خود فراموشی خدا فراموشی
اگر وادی اخلاق و تهذیب نفس را دارای »مقصد»، «راه» و «مرکب» بشناسیم، باید برای پیمودن این مسیر، مرکب مناسب بیابیم و هدف را هم گم نکنیم. با توجه به همین نکته است که سیر اخلاقی و عرفانی را »سلوک» هم مینامند و رونده این راه را «سالک» میشناسند.
قرآن کریم، مقصد نهایی این سلوک را «الله» میداند، و رُجعی و منتهی و غایت حرکت کمالی انسان را رسیدن به خدا و دست یافتن به کمالات روحی و اخلاقی میشناسد.
از «خود» رها شدن و به «خدا» رسیدن، در سایه بیدار نگهداشتن کششهای فطری و خداجویانه است، و ایا آنچه قرآن از آن به عنوان «ذکر» یاد میکند و رسولان الهی را «مذکّر» میشمارد و آیات قرآن را هم «ذکری» میشناساند، چیزی جز توجه دادن به همین خط سیر است؟
بعضی روح را خادم جسم میسازند. بعضی هم جسم را مرکب تعالی روح قرار میدهند.
کدام درست است؟ و کدام یک از این دو شیوه، ما را به آن هدف یاد شده «الیه الرجعی» میرساند؟ اگر جسم و تن، «مرکب» شود و روح و خرد و جان، «سوار» باشد، خواهیم دید که چنین مسافری جز در «ساحل بیداری» و خانه پاکی فرود نخواهد آمد.
آنچه این شکفتن را فراهم میسازد، رجوع به فطرت خدایی و زدودن گرد و غبار غفلت و نسیان از ایینه جان است. به دنبال «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است و در پی خودفراموشی، باختن زندگی و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت است، به تعبیر کلام خدا: <نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ> حشر/19.
اینکه فرمودهاند: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یک حقیقت قرآنی است. از نگاه قرآن، انسان پیوسته در مرای و منظر خداست و یک لحظه از چشم خدا پوشیده و پنهان نیست. کدام صحنه و عمل است که از خدا پوشیده بماند؟ چه کسی میتواند کاری کند و حرفی بزند که از خدای سمیع و بصیر و خبیر، که شنوا و بینا و آگاه از حرفها، عملها و نیات اوست، مکتوم بماند؟
این هشدار قرآن را توجه کنید، خطاب به همه آنان که از حق و فطرت رویگردان میشوند و به تباهی و معصیت روی میآورند، میفرماید: <أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَی> علق/14؛ ایا ندانست که خدا میبیند؟
این همان «محضر خدا بودن جهان» است و کدام کار است که در معرض دوربین الهی نباشد و کدام شخص است که در زاویهای قرار بگیرد که شعاع علم و آگاهی خداوند، او را در بر نگیرد؟ چه چیزی جز یک «شرم مقدس» میتواند انسان را به این مرحله از رشد فکری و معنوی برساند که از خدای متعال که همه جا حاضر و ناظر اعمال اوست، شرم کند و نافرمانی نکند؟ مگر تربیت یافته قرآن، میتواند گناه کند؟
پس آن همه آیات هشداردهنده به اینکه خداوند، سمیع و بصیر است، علیم و خبیر است، دانای نهان و آشکار است و حتی راز درون سینهها را هم میداند: <إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ>1 مائده/7، چه میشود؟
شاید بتوان سیمای واقعی خود را از مردم پوشاند و در برابر دیگران پنهانکاری داشت و عمری «نقش» بازی کرد، ولی از خدا که نمیتوان پوشاند. وقتی انسانها در انجام یک خلاف، از یک ناظر بیطرف، حتی از حضور یک کودک هم شرم کرده، حساب میبرند، ایا به حساب نیاوردن خدا، سبک شمردن او نیست؟ و به معنای شاهد و حاضر ندانستن خدا محسوب نمیشود؟
مگر خدا غایب است؟ مگر خدا دور است؟ او که از خود ما به ما نزدیکتر است و وسوسههای نفسانی و درونی ما را میداند؛ چراکه سازنده ماست و از پنهانترین زوایای وجود ما باخبر است: <وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْأِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ> ق/16.
ایا رهاورد ایمان به این آیه، شرم از خدا شرم از گناه نیست؟ و ایا دستاورد ایمان به خدا، یقین به علم و آگاهی او از همه نیک و بدهای ما نیست؟
توجه داشتن به خدا، اهتمام به اوامر و نواهی او و کسب رضای پروردگار را هم در پی دارد. غفلت از خدا، دنیا و آخرت انسان را سیاه و تباه میسازد. کسی که خدا او را مورد بیتوجهی قرار دهد، جایگاهش دوزخ است. بارها در قرآن کریم، سرنوشت شوم و تلخ جهنمیان بدعاقبت را نتیجه خدافراموشی و آخرتفراموشی میداند: <الْیوْمَ نَنْسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یوْمِکُمْ هَذَا> جاثیه/34.
باری ... آخرتی هم در پیش است که مقصد و مقصود کاروان بشری و پایانِ این راه است. کسی که آخرت را فراموش کند، یعنی خود و سرنوشت ابدی خود را فراموش کرده است. کسی که خود و خدا را فراموش کند، چگونه انتظار «رشد» و فلاح و رستگاری میتواند داشته باشد؟
پینوشت:
1. موارد دیگری هم در قرآن هست، همچون: آلعمران/119 و 154، انفال/43، هود/5 و ... دهها مورد دیگر.
پدید آورنده : جواد محدثی ،